مقدمه
سازگاری شغلی (Occupational Adjustment) شامل شرح و توصیف رفتارهایی است که به اجرای خوب وظایف افراد و نگرش مثبت به نقش کاری جدید میانجامد (1). معمولاً سازگاری شغلی به دنبال یکی از دو حالت کنش (فعال) یا واکنش (غیرفعال( حاصل میشود. در روش فعال، افراد سعی دارند با تغییراتِ ملزومات محیطی و یا پاداشهای موجود در محیط کار، عدم تطابق را کاهش دهند؛ ولی در روش واکنشی، افراد سعی در تغییر خود دارند (2). ارتباطی قوی بین رضایت شغلی و سازگاری شغلی وجود دارد. با وجودی که رضایت شغلی شاخصی مهم از سازگاری شغلی است اما تنها راضی بودن فرد اهمیت ندارد بلکه طبق این نظریه رضایت و رضایتمندی دو مـولفه اصلـی بــرای پیـشبینـی سازگاری شغلی هستنـد.
رضایت اشاره به شروع راضی شدن از یک کار که فرد انجام میدهد دارد. در مقابل، رضایتمندی اشاره به رضایت کارمند از عملکرد فردیش دارد (3). از پیامدهای سازگاری شغلی کاهش تعارض و افزایش کارآیی در کار (1)، بهبود عملکرد (4)، افزایش رضایت شغلی و کاهش استرس شغلی (5) و کاهش ناراحتیهای روانی (6) است. همچنین مطالعات نشان میدهد که شفافیت نقش (7)، ابهام نقش (8)، احساس توانمندی (9)، آشنایی با شرح وظایف (10) با سازگاری شغلی رابطه دارند.
تا قبل از دهه 1990، توانمندسازی به معنای اقدامات و راهبردهای مدیریتی مانند تفویض اختیار و قدرت تصمیمگیری به ردههای پایینتر سازمان و سهیمشدن کارکنان در اطلاعات، دانش، پاداش و قدرت تلقی میشد اما از دهه1990 به بعد، نظریهپردازان توانمندسازی را از منظر باورها و احساسات کارکنان مورد توجه قرار دادند (11). توانمندسازی روانشناختی فرایند افزایش انگیزش درونی شغل است که دارای 5 حوزه شناختی: احساس معنیداری ، احساس خودکارآمدی ، احساس خودمختاری ، احساس تأثیر ، و احساس اعتماد میباشد (12). هدف اصلی توانمندسازی این است که مدیران، مغزهای کارکنان را همانند بازوانشان بهکار بیندازند (13). توانمندی اعضای هیأت علمی بر عملکرد آموزش تأثیر مستقیم داشته و باعث تقویت احساس مالکیت اندیشه و در نتیجه انگیزه بیشتر در جهت حل مسائل کاری میشود (14). برخی توانمندی در موقعیتهای آموزشی را، فرصتهای مدرسان برای استقلال، انتخاب، مسؤولیتپذیری و مشارکت در تصمیمات میدانند (15). یافتهها نشان میدهد که توانمندسازی روانشناختی با خستگی هیجانی و مسخ شخصیت رابطهی منفی و با کفایت فردی رابطهی مثبت دارد (16). همچنین همکاری،حرفهگرایی، تحصیلات، خطرپذیری، نظارت، مدیریت مشارکتی، پاداش مبتنی بر عملکرد، غنیسازی شغل، الگوبرداری از عملکرد مطلوب با توانمندسازی کارکنان ارتباط دارند (17).
یک شغل رضایتبخش به مرور زمان میتواند به منبع نارضایتی تبدیل شود و فرسودگی شغلی (Job Burnout) را به دنبال داشته باشد. فرسودگی شغلی نشانگانی روانشناختی شامل خستگی عاطفی (Emotional Exhaustion)، مسخ شخصیت(Depersonalization) و کاهش احساس کفایت(Decreased Personal Accomplishment) می باشد. خستگی عاطفی کاملاً همانند متغیر فشار روانی است و احساس زیر فشار قرار گرفتن و از میان رفتن منابع هیجانی در فرد میباشد. مسخ شخصیت، پاسخ منفی سنگدلانه به اشخاصی است که معمولاً دریافتکنندگان خدمت از سوی فرد هستند و به برداشت منفی فرد از مددجویش اشاره دارد. کاهش احساس کفایت شخصی، کم شدن احساس شایستگی در انجام کار به شمار میرود (18). از مهمترین عوامل موثر بر فرسودگی شغلی میتوان به حقوق و مزایای کم، شرایط کاری نامناسب، مسئولیتهای کاری زیاد، توقعات غیرمعقول مدیران، موقعیت شغلی پایین، کشمکشهای سازمانی، عدم دریافت بازخورد مناسب، اختیار ناکافی در محیط کار اشاره کرد (19). از پیامدهای فرسودگی شغلی میتوان به غیبت کارکنان از محل کار، کاهش کیفیت کار، تعارضات میان فردی، مشکلات جسمانی و روانی، تغییر شغل و ترک خدمت اشاره کرد (20). مطالعات نشان میدهد که مشاوره شغلی به شیوه سازگاری شغلی بر کاهش فرسودگی شغلی مؤثر است (21).
اعضای هیات علمی از عوامل اصلی و مهم نظام آموزش عالی هستند و توانمندی آنها بر عملکرد آموزش عالی تاثیر مستقیم دارد. در دانشگاهها کیفیت کار علمی اعم از تحقیق و تدریس بیش از هر چیز به پویایی استادان بستگی دارد. تمامی فعالیتهای مورد انتظار از دانشگاه از جمله کشف و تولید علم، ترکیب علم، کاربرد علم و آموزش و تدریس توسط اعضای هیات علمی انجام میگیرد. بنابراین میتوان گفت اثربخشی و کارآیی موسسات آموزش عالی به کیفیت و توانمندی اعضای هیات علمی آنان وابسته است (17). با این وجود حساسیت و تنیدگی شغلی بالای ناشی از وظایف آموزشی، پژوهشی و اجرایی اعضای هیات علمی، به علاوه فشارهای ناشی از کار در محیط سازمانی با سطح بالایی از انتظار پاسخگویی، اعضای هیات علمی را در معرض ابتلا به عوارض فرسودگی شغلی قرار میدهد (22). اعضای هیات علمی دانشگاهها، علیرغم تصور عموم مبنی بر کم استرس بودن شغلشان و با توجه به شرایط خاص حاکم بر دانشگاهها از قبیل استقلال عمل بیشتر و آزادی بیشتر برای اعضای هیات علمی، در سال های اخیر به دلیل تغییرات صورت گرفته در سیاستهای اعمال شده توسط مجموعه مدیریتهای کلان در سطح کشورهای جهان و سوق دادن بیشتر آنها به سمت نهادهای غیر دولتی و خصوصیسازی آنها، باعث افزایش سطح استرسهای شغلی دراین قشر گردیده است (23). همچنین اعضای هیات علمی به سرعت در مییابند که تدریس تنها بخش کوچکی از وظایف زیادی است که آنها بر عهده دارند. انجام پژوهش، شرکت در انجمنها و جلسات، امور مالی، موضوعات مربوط به دانشجویان و ساعتهای طولانی کار، بخشهای دیگری از شغل آنها را تشکیل میدهند و فشار کاری زیاد میتواند آنها را به سوی فرسودگی شغلی سوق دهد (24). در دانشگاه سیستان و بلوچستان به مانند سایر دانشگاههای، اعضای هیات علمی از جمله عوامل مهم و اصلی ساختار آموزشی دانشگاه هستند و افت کمی و کیفی آنان تاثیر مستقیم بر عملکرد دانشگاه به طور خاص و آموزش عالی به طور عام دارد. بنابراین، یافتن راهکارهایی جهت ارتقای توانمندسازی روانشناختی و کاهش فرسودگی شغلی این متخصصین ضرورتی اجتناب ناپذیر میباشد که بررسی نقش سازگاری شغلی در این زمینه ضرورت مییابد. علیرغم این ادعا که اثربخشی دانشگاهها به میزان توانمندی و فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی وابسته است و با وجود اهمیت و ضرورت سازگاری شغلی و فواید آن، تحقیقات بسیار اندکی در این زمینه انجام شده است. بنابراین هدف اصلی این مطالعه بررسی رابطهی سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی و فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان بود.
روش ها
مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه جمعآوری دادهها پژوهشی توصیفی– همبستگی است که به صورت مقطعی انجام گرفته است. محدوده زمانی پژوهش اردیبهشت ماه 1395 بود. جامعه آماری آن کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان در نیم سال دوم تحصیلی 95-1394 به حجم 360 نفر (301 نفر مرد و 59 نفر زن) بود که به شیوه نمونهگیری طبقهای- آسان و بر اساس فرمول نمونهگیری کوکران تعداد 183 عضو هیئت علمی (153 نفر مرد و 30 نفر زن) به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفتند.
معیار شرکت اعضای هیات علمی در پژوهش، استخدام به یکی از شیوههای رسمی، پیمانی و قراردادی با حداقل یکسال سابقه خدمت در دانشگاه سیستان و بلوچستان بود. بنابراین مدرسانی که مشغول به تحصیل در دوره دکترای تخصصی و یا به عنوان مدعو با دانشگاه سیستان و بلوچستان همکاری داشتند مورد مطالعه قرار نگرفتند. شیوه اجرای کار به این گونه بود که پس از هماهنگی لازم با مسولان دانشگاه، پژوهشگر با مراجعه به دانشکدههای مختلف، به توزیع پرسشنامهها بین نمونه مورد نیاز هر دانشکده پرداخت. اعضای هیات علمی به صورت انفرادی به سوالات پرسشنامهها پاسخ دادند. حداکثر زمان برای پرکردن پرسشنامهها 20 دقیقه بود. قبل از توزیع پرسشنامهها، هدف از پژوهش به اطلاع اعضای هیات علمی رسانده شد، به آنها اطمینان کامل داده شد که اطلاعات جمعآوری شده کاملاً محرمانه خواهد بود و فقط در راستای هدف پژوهش مورد استفاده قرار خواهند گرفت، به آنها این اختیار داده شد که داوطلبانه در پژوهش مشارکت داشته باشند و همچنین هر زمان که تمایل داشتند از ادامه همکاری منصرف شوند. ابزار جمعآوری دادهها به این شرح بود:
الف) پرسشنامه سازگاری شغلی پورکبیریان (1386): این پرسشنامه در قالب 22 سوال و 5 مولفهی رضایتمندی (گویههای 1 تا 6)، شخصیت شغلی (گویههای 7-11)، رضایتبخشی (گویههای 12 تا 15)، واکنشی نبودن (گویههای 16 تا 19) و تطابق فرد و شغل (گویههای 20 تا 22) به بررسی سازگاری شغلی میپردازد. پرسشنامه بر اساس طیف 5 گزینهای لیکرت از خیلی زیاد تا خیلی کم تنظیم شده است و نمرهگذاری آن از 1 = خیلی کم تا 5= خیلی زیاد میباشد. سوالات 16 تا 19 به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند. حداقل و حداکثر نمره در این پرسشنامه 22 و 110 میباشد. هرچه نمره فرد به 110 نزدیکتر باشد نشانه سازگاری شغلی بالاتر است و بر عکس. مقدار پایایی پرسشنامه فوق به روش آلفای کرونباخ در مطالعه یارمحمدزاده و داداشزاده 893/0 به دست آمده است (25) و در این مطالعه ضریب 76/0 به دست آمد.
ب)پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر (Spreitzer,1996): این پرسشنامه در قالب 15 گویه و 5 مولفهی خودکارآمدی (گویههای 1 تا 3)، خودمختاری (گویههای 4 تا 6)، تأثیرگذاری (گویههای 7 تا 9)، احساس معناداری (گویههای 10 تا 12) و اعتماد (گویههای 13 تا 15) به بررسی توانمندسازی روانشناختی میپردازد. پرسشنامه بر اساس طیف 5 گزینهای لیکرت از کاملاً مخالفم=1 تا کاملاً موافقم=5 تنظیم شده بود. حداقل و حداکثر نمره در این پرسشنامه 15 و 75 میباشد. هرجه نمره فرد به 75 نزدیکتر باشد نشانه توانمندسازی روانشناختی بالاتر در محیط کار است. پایایی پرسشنامه در مطالعات متعدد مورد سنجش قرار گرفته است. مقدار پایایی پرسشنامه فوق به روش آلفای کرونباخ در مطالعه ابیلی و ناستیزایی 0/79 به دست آمده است (12) و در این مطالعه 0/78به دست آمد.
ج)پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (Maslach,1993): این پرسشنامه یکی از رایجترین ابزار اندازهگیری فرسودگی شغلی میباشد که درقالب 22 گویه و سه مولفهی خستگی عاطفی (1،2،3،6،8،13،14،16،20)، مسخ شخصیت (5،10،11، 15 و 22) و احساس عدم کفایت شخصی (4، 7، 9، 12، 17، 18، 19 و 21) میزان فرسودگی شغلی را اندازهگیری میکند. پرسشنامه بر اساس طیف 7 گزینهای لیکرت (هرگز؛ چند بار در سال؛ یک بار در ماه ؛ چند بار در ماه؛ یک بار در هفته؛ چند بار در هفته؛ و هر روز) تنظیم شده است و نمرهگذاری آن به ترتیب از صفر تا شش میباشد. حداقل و حداکثر نمره در این پرسشنامه به ترتیب صفر و 132 میباشد. هرچه نمره فرد به 132 نزدیکتر باشد نشانه تجربه فرسودگی شغلی بالاتر است و برعکس. مقدار پایایی پرسشنامه فوق به روش آلفای کرونباخ در مطالعه ناستیزایی و همکاران 78/0 به دست آمده است (11) و در این مطالعه ضریب آلفای کرونباخ 0/79 به دست آمد. برای تعیین روایی ابزار از روش روایی محتوا استفاده شد. در این راستا پرسشنامه توسط اساتید گروه مدیریت آموزشی دانشگاه سیستان و بلوچستان مورد تأیید قرار گرفت. جهت بررسی شاخص روایی محتوا از روش والتز و باسل (Waltz & Bausell) استفاده شد. بدین صورت که متخصصان «مربوط بودن»، «واضح بودن» و «ساده بودن» هر گویه را بر اساس یک طیف لیکرتی 4 قسمتی مشخص کردند. متخصصان مربوط بودن هر گویه را از نظر خودشان از 1 «مربوط نیست»، 2 «نسبتاً مربوط است»، 3 «مربوط است»، تا 4 «کاملاً مربوط است» مشخص میکنند. ساده بودن گویه نیز به ترتیب از 1 «ساده نیست»، 2 «نسبتاً ساده است»، 3 «ساده است»، تا 4 «ساده مربوط است» و واضح بودن گویه نیز به ترتیب از 1 «واضح نیست»، 2 «نسبتاً واضح است»، 3 «واضح است»، تا 4 «واضح مربوط است» مشخص میشود. حداقل مقدار قابل قبول برای شاخص CVI برابر با 79/0 است و اگر شاخص CVI گویه ای کمتر از 79/0 باشد آن گویه بایستی حذف شود (43) که مقدار شاخص بدست آمده برای پرسشنامهها بالاتر از 79/0 بود. برای تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با کمک نرم افزار SPSS.Ver.21 استفاده شد. فرض نرمال بودن دادهها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف مورد بررسی قرار گرفت که برای متغیر سازگاری شغلی (0/212=,P1/059Z=)، برای متغیر توانمندسازی روانشناختی(0/063=,P1/316Z=) و برای متغیر فرسودگی شغلی (0/059=,P1/326Z=) به دست آمد. با توجه به این که سطح معنیداری هر سه متغیر از 0/05 بزرگتر است بنابراین فرض نرمال بودن دادهها پذیرفته شد.
یافته ها
از مجموع183 نفر از اعـضای هیـات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان که در اردیبهشت ماه 1395 مورد مطالعه قرار گرفتند 130 نفر (6/83 درصد) مرد، 142 نفر (6/77 درصد) متاهل، 134 نفر (32/73 درصد) دارای مدرک تحصیلی دکترای تخصصی بودند. همچنین49 نفر (77/26 درصد) زیر 10 سال، 79 نفر (16/43 درصد) بین 10 تا 15 سال و 55 نفر (30/07 درصد) بالای 20 سال سابقه خدمت داشتند و 159 نفر (87 درصد) به صورت رسمی و 24 نفر (13 درصد) به صورت پیمانی و قراردادی، 95 نفر (51/91 درصد) در رشتههای علوم و مهندسی و 88 نفر (48/08 درصد) در رشتههای علوم انسانی و هنر و معماری مشغول به فعالیت بودند. برای بررسی رابطه بین سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی و فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است که نتایج آن در جدول شماره یک گزارش شده است .براساس یافتههای جدول شماره یک بین سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی اعضای هیات علمی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/01p<) که به این معناست هرچه اعضای هیات علمی با شغل خود سازگاری بیشتری پیدا کنند، از احساس توانمندسازی روانشناختی بالاتری نیز برخوردار خواهند بود. همچنین بر اساس یافتههای جدول فوق، بین سازگاری شغلی با فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (0/01p<) که به این معناست هرچه اعضای هیات علمی با شغل خود سازگاری بیشتری پیدا کنند، از فرسودگی شغلی کمتری برخوردار خواهند بود. به منظور پیشبینی توانمندسازی روانشناختی و فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی بر پایه مؤلفههای سازگاری شغلی از رگرسیون چندگانه استفاده شد که یافتههای آن در جدولهای دو و سه گزارش شده است.
بر اساس جدول فوق مقدار ضریب تبیین (R2) برابر با 569/0 میباشد که به این معناست سازگاری شغلی 56/9درصد از واریانس توانمندسازی روانشناختی را تببین میکند. همچنین یافتهها نشان میدهد که از بین مولفههای سازگاری شغلی به ترتیب مولفههای: واکنشینبودن با مقدار β (0/347)، رضایتمندی با مقدار β (0/338)، شخصیت شغلی با مقدار β (0/295)، و رضایتبخشی با مقدار β (0/273) از بیشترین توان تاثیرگذاری بر توانمندسازی روانشناختی اعضای هیات علمی برخوردار بودهاند (0/05p<).
بر اساس جدول فوق مقدار ضریب تبیین (R2) برابر با 0/496میباشد که به این معناست سازگاری شغلی 6/49 درصد از واریانس فرسودگی شغلی را تببین میکند. همچنین یافتهها نشان میدهد که از بین مولفههای سازگاری شغلی به ترتیب مولفههای: واکنشی نبودن با مقدار β (0/325-)، شخصیت شغلی با مقدار β (0/322-)، رضایتمندی با مقدار β (0/292)، تطابق شخصیت و محیط شغلی با مقدار β (0/21-)، و رضایتبخشی با مقدار β (0/125-) از بیشترین توان پیشبینی فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی برخوردار بودهاند (0/05p<).
بحث و نتیجه گیری
مطالعه حاضر با هدف تعیین رابطه سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی و فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان انجام گرفت. یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که میانگین سازگاری شغلی اعضای هیات علمی 12/88 بدست آمد که از میانگین فرضی 66 بزرگتر است. در مطالعه کیخانژاد و قنادی نیز مشخص گردید که اعضای هیات علمی دانشگاه شیراز نیز از سازگاری شغلی بالاتر از متوسط برخوردارند (26). یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که میانگین توانمندسازی روانشناختی 51/58 بود که از میانگین فرضی 45 بزرگتر میباشد. این یافته با نتایج مطالعات پیشین همخوان است به طوری که علم و همکاران نیز در مطالعه خود دریافتند که توانمندسازی روانشناختی اعضای هیات علمی دانشکدههای تربیت بدنی داشگاه آزاد اسلامی تهران بالاتر از سطح متوسط میباشد (27). همچنین مطالعه رجاییپور و همکاران نشان داد که اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از سطح توانمندسازی روانشناختی بالاتر از متوسط برخوردارند (28). در تبیین این یافته میتوان گفت که وقتی که عضو هیات علمی علاقه درونی به شغلش داشته باشد، از احساس خودکارآمدی بالایی در شغل خود برخوردار باشد، در انجام وظایف محوله استقلال و آزادی عمل داشته باشد و احساس کنند که میتواند در تحقق اهداف دانشگاه و جامعه تاثیرگذار باشد مطمئناً از احساس توانمندی روانشناختی بالاتری در محیط کار برخوردار خواهد بود. همچنین دیگر یافته این مطالعه نشان داد که میانگین فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی 2/103 بود که از میانگین فرضی66 بزرگتر است که جای تامل و بررسی توسط مسولان ذیربط را دارد. مطالعات پیشین هم نشان از شیوع بالای فرسودگی شغلی در بین اعضای هیات علمی دارد (30،29،24). در تبیین این یافته میتوان گفت که اعضای هیات علمی به دلیل تعدد نقشهای اجتماعی خود از قبیل تدریس، تحقیق، ارائه مقاله و شرکت در سمینارها، راهنمایی دانشجویان، بورکراسی، استرس ناشی از تغییرات مربوط به آئین نامه های ارتقاء و تلاش برای رسیدن به درجات علمی بالاتری در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند.
یافتهها نشان داد که بین سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی اعضای هیات علمی رابطهی مثبت و معنیداری وجود دارد. معدود مطالعه انجام شده نشان میدهد که سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی و سرزندگی کارکنان رابطه دارد (6). در تبیین رابطه سازگاری شغلی با توانمندسازی روانشناختی میتوان گفت که سازگاری شغلی سبب میشود که افراد به طور فعالانه مسولیتهای شغلی خود را انجام دهند و این امر به آن علت است که آنها خودشان را به صورت افراد شایسته و توانا میبینند که میتوانند شغل و محیط کاریشان را از طریق به کارگیری روشهای موثر تحت تاثیر قرار دهند و در نتیجه احساس توانمندسازی روانشناختی بیشتری داشته باشند (6، 39). بنابراین سازگاری شغلی اعضای هیات علمی سبب میشود که آنها شغل خود را معنیدار تلقی نمایند، و علاقه درونی نسبت به آن داشته باشند، به توانایی و ظرفیت خود برای انجام وظایف محوله اعتقاد داشته باشند، دارای حق انتخاب، آزادی عمل و استقلال در محیط کار باشند، در تحقق اهداف دانشگاه و دانشجویان خود را تاثیرگذار بدانند و در نتیجه از احساس توانمندی روانشناختی مناسبی در محیط کاری برخوردار باشند. باید یادآوری کرد که سازگاری شغلی میتواند از طریق افزایش رضایت شغلی، توانمندسازی اعضای هیات علمی را تحت تاثیر خود قرار دهد. سازگاری شغلی، نتیجه و پیامد هماهنگی بین عوامل فردی و محیطی است و به رضایت شغلی منجر میشود (38). رضایت شغلی نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال است، یعنی اگر شغل مورد نظر، لذت مطلوب را برای فرد تأمین کند، او از شغلش راضی است. در مقابل، چنانچه شغل مورد نظر رضایت و لذت مطلوب را به فرد ندهد، در این حالت او از کار خود مذمت مینماید و درصدد تغییر آن بر میآید (6). همچنین از آنجا که از نظر دی ویس و لافکوایست(Dawis & Lofquist) ، بنیانگذران نظریه سازگاری شغلی، رضایت شغلی یکی از شاخصهای سازگاری شغلی است (31) میتوان پذیرفت توانمندسازی روانشناختی تحت تاثیر میزان رضایت شغلی اعضای هیات علمی باشد. رابطه رضایت شغلی و توانمندسازی روانشناختی در مطالعات متعدد به اثبات رسیده است (32-34).
دیگر یافتهی مطالعه حاضر نشان داد که بین سازگاری شغلی با فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی رابطهی منفی و معنیداری وجود دارد. در تبیین رابطه سازگاری شغلی با فرسودگی شغلی میتوان گفت سازگاری شغلی منجر به اجرای موثر و خوب وظایف مورد نیاز افراد و نگرش مثبت به سوی نقش کاری جدید میگردد و با کاهش تعارض و افزایش کارآیی در کار همراه است در نتیجه افراد سازگاز در محیط کار خود فرسودگی شغلی کمتری را تجربه میکنند (1). سازگاری شغلی که نتیجه و پیامد هماهنگی فردی و محیطی است سبب میشود که کارکنان کمتر عوامل فرسودگی شغلی از قبیل عدم تعادل میان تقاضای شغلی و مهارتهای شغلی، تفاوت میان منابع، انتظارات و واقعیات شغلی و استرس شغلی را در محیط کار تجربه کنند (40). بنابراین هرگاه اعضای هیات علمی از سازگاری شغلی بالاتری برخوردار باشند از فرسودگی شغلی کمتری برخوردار خواهند بود به گونهای که کمتر احساس فشار عاطفی خواهند نمود و منابع هیجانی خود را کنترل میکنند (کاهش خستگی عاطفی)، نسبت به دانشجویان و سایر ذینفعان احساس مسولیت بیشتری نموده و در درجه اول روابط انسانی را مد نظر قرار خواهند داد و به و صورت منفی و سنگدلانه به آنان نگاه نمیکنند (کاهش مسخ شخصیت)، و احساس شایستگی و موفقیت در کارها خواهند داشت (افزایش احساس کفایت فردی). معدود مطالعات انجام شده رابطهی منفی سازگاری شغلی با فرسودگی شغلی را تایید میکند. مطالعات نشان میدهد که مشاوره شغلی مبتنی بر سازگاری شغلی میتواند از میزان خستگی عاطفی و فرسودگی شغلی کارکنان بکاهد (35). سازگاری شغلی از طریق کاهش ابهام نقش میتواند بر میزان فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی تاثیرگذار باشد. مطالعات نشان میدهد که هرگاه کارکنان ابهام نقش بیشتری را تجربه کنند به همان میزان نیز فرسودگی شغلی بیشتری را تجربه خواهند کرد (36).
همچنین سازگاری شغلی از طریق بالابردن رضایت شغلی فرد میتواند بر میزان فرسودگی شغلی اعضای هیات علمی تاثیرگذار باشد. مطالعات نشان میدهد که رضایت شغلی با فرسودگی شغلی رابطه منفی معنی داری دارند (37).
در مجموع یافتههای مطالعه حاضر نشان داد که با افزایش سازگاری شغلی، توانمندسازی روانشناختی اعضای هیات علمی افزایش پیدا میکند و در مقابل از میزان فرسودگی شغلی آنها کاسته میشود. با توجه به یافتههای مطالعه حاضر به مدیران عالی دانشگاه برگزاری دورههای آموزشی سازگاری شغلی، توانمندسازی روانشناختی و فرسودگی شغلی برای اعضای هیات علمی پیشنهاد میگردد. از مهمترین محدودیت کمّی بودن مطالعه است که نمیتوان به طور دقیق ابعاد مختلف مسئله را شناسایی کرد. لذا به سایر پژوهشگران انجام چنین مطالعهای به روش کیفی (انجام مصاحبه، گروههای کانونی) یا آمیخته (کمّی و کیفی) پیشنهاد میگردد. دیگر محدودیت این مطالعه محدود نمودن نمونهی پژوهش به اعضای هیات علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان بود. لذا در تعمیم نتایج به اعضای هیات علمی سایر دانشگاهها و موسسات آموزش عالی باید احتیاط نمود.
قدردانی
این مقاله مستخرج از پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم تربیتی (گرایش مدیریت آموزشی) دانشگاه سیستان و بلوچستان میباشد و از همه افرادی که به ما در انجام هرچه بهتر این مطالعه یاری رساندهاند به ویژه اعضای هیات علمی تشکر می نماییم.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |