نظام آموزش عالی نقشی مهمی را در شکل دادن آینده جهانی در قالب توسعه پایدار و از طریق تولید دانش جدید ایفاء می کند
(1). به عبارت دیگر، نظام آموزش عالی، از مؤثرترین روشهای سرمایهگذاری در منابع انسانی است که از طریق آن، علاوه بر تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه، زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی لازم برای توسعه ملی فراهم میشود
(2). بنابراین، با توجه به نقش بیبدیل آموزش عالی در اعتلای خلاقیت، توانمندی و توسعه همه جانبه اجتماع، راهاندازی و توسعه دورههای تحصیلات تکمیلی به ویژه دکتری تخصصی از اهداف و رسالتهای دانشگاههای مهم کشورهاست. با این وجود، نظام آموزش عالی، برای حفظ پویایی خود، نیازمند برنامهریزی راهبردی، بهبود فرایندها و اتخاذ روشهای مناسب است
(3). برنامهریزی و ارزشیابی در نظام آموزش عالی از جمله وظایف مهم مدیریت آموزش عالی است. ارزشیابی شامل سنجش عملکرد دانشجویان و مقایسه نتایج آن با اهداف آموزشی از پیش تعیین شده که با هدف بهبود نحوه تدریس و افزایش سطح علمی دانشجویان انجام میشود. بنابراین، ارزیابی کیفیت در آموزش عالی باید هم شامل ارزیابی یادگیری دانشجویان و هم ارزیابی روشهای مختلف ارزشیابی باشد که این یادگیری را پشتیبانی میکند
(4). ارزیابی دانشجویان یکی از قسمتهای اصلی یک برنامه درسی است و ارزیابی صحیح میتواند با هدایت مدرسان و دانشجویان تاثیرات قابل توجهی بر کل برنامه درسی داشته باشد و بیش از هر عامل دیگری در موفقیت یا شکست یک برنامه تاثیرگذار باشد
(5). ارزشیابی از آموختههای دانشجویان بهعنوان آخرین حلقه از برنامهریزی درسی، نقش برجستهای در تداوم، تغییر و تعدیل برنامههای درسی و به ویژه روشهای ارزشیابی مورد استفاده استادان خواهد داشت. حتی ممکن است به تغییر در روشهای آموزشی منجر شود؛ زیرا برخی از استادان، روشهای آموزشی را بهعنوان نوعی روش ارزشیابی در نظر میگیرند. مثال، فعالیتهای پژوهشی، ارائههای کلاسی، کارهای عملی و غیره بخشی از فرایند آموزشی و بخشی از فرایند ارزشیابی محسوب میشوند
(3) و امتحانات و آزمونهای کتبی از روشهای مرسوم در دانشگاهها هستند که برای ارزشیابی یادگیری مورد استفاده قرار میگیرند. با این حال، با توجه به نارضایتی دانشجویان از روشهای سنتی ارزشیابی، فرایند ارزشیابی یادگیری در سالهای اخیر تغییر کرده است
(6). برای مثال در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا (Johns Hopkins University) نیز یکی از شرایط شروع رساله را گذراندن آزمون جامع در نظر گرفته اند و بر انجام دقیق آن توجه دارند
(7). دانشگاه کارولینای شمالی اهمیت آزمون جامع را ارزیابی دانش موضوعی و تخصصی دانشجویان دکتری و سهم آنها در انجام پژوهشهای علمی میداند. همچنین به نتایج و پیامدهای مثبت مشارکت و همگرایی بین دانشجویان و اساتید در فرایند آزمون جامع اشاره کرده و آن را مقدمهای برای انجام پژوهشهای مشترک بین رشتهای تلقی میکند
(8). آزمون جامع به دانشجویان دکتری تخصصی کمک میکند تا هر آنچه آموختهاند را به محک آزمایش بگذارند و یک دید یکپارچه از رشته تخصصی بهدست آورده و مقدمات و توانایی انجام رساله دکتری را کسب نمایند
(9).
مطابق با قوانین و آئیننامههای نظام آموزش عالی ایران بهویژه در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشجویان مقطع دکتری تخصصی بعد از گذراندن واحدهای درسی و برای ورود به مرحله پژوهشی، لازم است در آزمونی تحت عنوان «آزمون جامع دکتری» که با هدف ارزیابی توانمندیهای کسب شده در مرحله آموزشی و احراز صلاحیت و توانمندی برای انجام فعالیتهای پژوهشی برگزار میشود شرکت نموده و آن را با موفقیت بگذرانند. این آزمون در دو بخش کتبی و شفاهی برگزار میشود و دانشجویان صرفاً در صورت موفقیت در بخش کتبی، مجاز به شرکت در بخش شفاهی میباشند. علیرغم شرطی بودن موفقیت در این آزمون برای ادامه تحصیل دانشجویان، در سالهای اخیر ضرورت و نحوه برگزاری آن هم از طرف اساتید و هم از سوی دانشجویان در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مورد تردید قرار گفته است. در سایر کشورها نیز کم و کیف برگزاری آزمون جامع مورد توجه بوده است. پژوهشی در خصوص ارزشهای آزمون جامع بیان می کند شناخت تواناییهای دانشجویان برای تدریس و نیز افزایش سطح دانش مرتبط با روششناسی تحقیق و نیز انجام رساله، هدف اصلی از آزمون جامع در دانشگاههای کانادا می باشد و لذا دارای اهمیت است
(10). نتایج پژوهشی تحت عنوان «آزمون جامع بهعنوان ابزار بهبود وضعیت دانشجویان» نشان داد که دانشجویانی که نمره آزمون جامع بالاتری دارند در سایر آزمونهای مرتبط با دوره دکتری تخصصی نیز موفقتر عمل کردهاند
(11). نتایج مطالعه مکگی(McGee) با عنوان «حذف آزمون جامع» بر روی دانشجویان دکتری حاکی از آن بود که آزمون جامع را بهعنوان یکی از الزامات اخذ مدرک دکتری تحصصی با هدف ارزیابی جامع دانشجو بعد از گذراندن واحدهای درسی میدانند
(12). یافتههای پژوهش دیگر در دانشگاه نبراسکا نشان داد که برگزارکنندگان آزمون اعتقاد دارند که باید به بخش نوشتاری آزمون اهمیت بیشتری داده شود؛ چرا که با استفاده از آن میتوان دانش فنی دانشجویان دکتری تخصصی را ارزیابی بهتر کرد
(13).
پژوهش فرخی و همکاران تحت عنوان «نگرش دانشجویان مامایی به آزمون » نشان داد که ارزشیابی دانشجویان امری فراگیر است و از وضعیت تحصیلی دانشجو خبر میدهد و لذا دارای اهمیت میباشد
(14). پژوهش معماریان و همکاران در بین دانشجویان مهندسی دانشگاه تورنتو نشان داد که دانشجویان نگرشی مثبتی به آزمون جامع دارند اما از نظر اجرا آن را قابل نقد میدانند و اصلاحاتی در زمینه افزایش امکانات آزمون، کاهش استرس امتحان و ارائه بازخوردها به دانشجویان را برای بهبود وضعیت موجود ضروری میدانند
(15). نتایج پژوهش آلارد و همکاران در کانادا نیز بیانگر آن بود که نیازهای دانشجویان دکتری پرستاری طی زمان تغییر میکند؛ لذا لازم است محتوا و شیوه برگزاری آزمون متناسب با نیاز، تغییر نماید. همچنین دانشجویان از حمایتهای سازمان در این خصوص ابراز نگرانی کردند
(16). بر اساس پژوهش اصغری تحت عنوان «چالشهای دانشجویان دکتری تخصصی در انجام پژوهش»، یکی از دلایل ناتوانی تدوین پژوهشهای با کیفیت توسط دانشجویان دکتری را ضعف در برگزاری آزمون جامع ارزیابی کردند
(17). نتایج پژوهش اعتباریابی ابزار سنجش برنامههای دکتری تخصصی بهداشت باروری نیز نشان داد که یکی از مقوله های اصلی ارزشیابی دوره دکتری تخصصی بهداشت باروری را مناسب بودن نحوه و زمان برگزاری آزمون جامع میدانند
(18). از مجموع پیشینهها میتوان دریافت که بیشتر پژوهشها جنبه نظری داشته و بر اهمیت و نتایج مثبت برگزاری آزمون تاکید داشتهاند؛ اما مطالعاتی که بهطور موشکافانه و عمیق مشکلات و چالشهای برگزاری آزمون را بررسی کرده باشند، بسیار محدود هستند. با این حال در برخی پژوهشها از جمله معماریان (15)، آلارد، لکرلک (16)، اصغری (17) و عبدی شهشهانی (18) به مشکلات و چالشهایی اشاره شده است. از طرف دیگر، پژوهشی که به طور جامع این موضوع را بررسی نماید در جستجو یافت نشد. بنابراین هدف این پژوهش، شناسایی چالشهای برگزاری آزمون جامع در دانشگاههای علوم پزشکی کشور در منطقه 7 آموزش سلامت میباشد تا بتوان ضمن شناسایی نقاط قوت و ضعف، سیاستگذاری و برنامهریزی لازم برای بهبود وضعیت موجود ارائه و پیشنهاد گردد.
روش ها
رویکرد پژوهش،کیفی و روش پژوهش تحلیل محتوای قراردادی (استقرایی) و نوع مطالعه کاربردی بود. مطالعه در منطقه 7 آموزش سلامت یعنی؛ دانشگاههای علوم پزشکی اصفهان، کاشان، یزد و شهرکرد با مشارکت اعضای هیئت ممتحن در تخصص، سمت و درجه علمی مختلف، دانشجویان دکتری تخصصی که آزمون جامع را گذراندند و نیز برگزارکنندگان آزمون انجام پذیرفت. نمونهگیری هدفمند بهصورت ناهمگن با بیشترین تنوع برای دستیابی به دیدگاههای گوناگون بود (20 نفر). برای شناسایی چالشها و راهکارها، فرم مصاحبه بهصورت نیمه ساختاریافته بر مبنای اهداف تحقیق تدوین شد. سوالهای مصاحبه شامل این موارد بودند: 1) آزمون جامع دکتری تخصصی در دستیابی به رسالت و هدف خود با چه مشکلات و چالش هایی مواجه است؟ 2) چه راهکارهایی برای ارتقاء و بهبود آزمون جامع پیشنهاد دارید؟ پیشنهاد نکته دیگر یا در صورت نیاز سوالات تکمیلی بر حسب روند مصاحبه و نوع پاسخها.
مصاحبه شوندگان از طریق پژوهشگر با هدف این مطالعه و نیز شیوه همکاری آشنا شدند. جهت سهولت شرکت مصاحبهشوندگان در جلسه حضوری و افزایش همکاری آنها، جلسههای مصاحبه در دفتر کار مصاحبهشوندگان یا مکان تحصیل و زمان پیشنهادی آنان برگزار شد. دو مصاحبه نیز بهدلیل بعد مسافت بهصورت تلفنی انجام شد. در ابتدای مصاحبه، هدف مطالعه بیشتر توضیح داده شد و رضایت و اجازه ضبط مصاحبه دریافت شد. در مورد محرمانه نگهداشتن اطلاعات و رعایت اصول اخلاقی و اینکه شاید نیاز به چند جلسه مصاحبه باشد، توافق انجام شد. در ضمن توضیح داده شد که مشارکتکنندگان در هر زمان لازم باشد میتوانند از همکاری با پژوهش خودداری نمایند. همچنین اطلاعات آنها بهصورت گروهی تحلیل شده و نظرات آنها در اختیار هیچ فردی قرار نخواهد گرفت. زمان مصاحبهها بین 24 تا 52 دقیقه و پس از پاسخگویی، هر یک از مصاحبهها پیادهسازی شد. در این پژوهش، کفایت نمونه از طریق اشباع دادهها و در حین فرآیند اجرا زمانی که پژوهشگران به مفهوم جدیدی دست نیافتند و طبقه جدیدی ایجاد نشد، اعلام گردید. در مطالعه حاضر، پس از 17 مصاحبه، داده جدیدی بهدست نیامد؛ با این حال جهت اطمینان با 3 مشارکتکننده دیگر نیز مصاحبه شد (جمعاً20 مشارکتکننده).
در مطالعه حاضر برای تحلیل دادهها از مدل گرانهایم و لاندمن (Graneheim &Lundmani ) استفاده شد
(19). این مدل از تحلیل دادهها دارای 6 مرحله است. در مرحله اول، بعد از هر مصاحبه بلافاصله متن مصاحبهها واژه به واژه عیناً پیادهسازی شدند و از آنها بهعنوان دادههای اصلی پژوهش استفاده شد. در مرحله دوم، متن هر مصاحبه چندین مرتبه مطالعه و سپس هر متن به واحدهای دارای معنا، خلاصه و کوتاه شده تقسیم شد. در مرحله سوم، عمل انتزاعی نمودن واحدهای دارای معنی و انتخاب کدها صورت گرفت. مفاهیم آشکار و پنهان بهصورت کدهای دلالتکننده تعیین شدند و پس از آن کدگذاری و خالصسازی انجام شد. در مرحله چهارم، پژوهشگران با مواجهه و انجام مقایسه مداوم تفاوتها، مشابهتها و تناسب کدهایی را که به موضوع یکسانی دلالت میکردند در یک طبقه قرار داده و طبقات و زیر طبقات دستهبندی شدند. در این فرایند، موارد مبهمی در حین طبقهبندی کدها وجود نداشت که نیازمند بازنگری مشارکت کنندگان باشد. بنابراین جایگاه هر کد در هر طبقه کاملاً مشخص شد. در مرحله پنجم در سطح تفسیری، طبقات خلاصهتر و مفهوم محوری هر طبقه تعیین و مفاهیم اصلی و انتزاعی استخراج شدند. کدها با توجه به مضامین درونی و بر اساس کل دادهها مورد بازبینی قرار گرفت. در مرحله پایانی اطلاعات بهدست آمده از تفسیر و گزارش ارائه شد. همچنین بهمنظور فهم بیشتر دادههای بهدست آمده، در بخش یافتهها هر طبقه اصلی ذکر شده و طبقات فرعی تشکیلدهنده آن نیز ذکر گردید. در عین حال چند شاهد از مصاحبهشوندگان جهت درک بهتر مفاهیم و نیز تضمین صحت دادهها بیان گردید.
جهت سنجش اعتبار با توجه به مطالعه Polit & Beck از معیارهای لینکن و گوبا استفاده شد
(20). به این صورت که برای افزایش اعتبارپذیری، مصاحبههای دقیق بر روی نمونههایی با بیشترین تنوع و همچنین بازبینی همتایان توسط پژوهشگر همکار انجام شد. مشخصات شرکتکنندگان که در بخش یافتهها ارائه شده است نشاندهنده گستردگی دیدگاههای دریافت شده پیرامون هدف مطالعه میباشد. صحت مفاهیم استخراج شده از این دیدگاهها توسط همکار پژوهشگر بررسی و در صورت نیاز به تغییر، اصلاح شد. برای بهبود قابلیت اطمینان در مطالعه حاضر تلاش شد مسیر اجرای کار، تحلیل، کدگذاری و طبقهبندی دادهها بهطور واضـح و همـراه با جزییات بیـان شود. در این خصوص کدهای استخراجشده و طبقات مفهومی نمایان شده از کدها، به همراه برخی روایتهای مشارکتکنندگان بهعنوان مستند اطمینانبخشی در یافتهها ارائه شد. برای تضمین تاییدپذیری، مستندات و جزییات مطالعه در تمام مراحل مطالعه ثبت و حفظ شد. با معرفی گامهای اجرای مطالعه و خصوصیات جمعیت موردمطالعه، امکان پیگیری مسیر تحقیق، کاربرد و قابلیت انتقال دادههای مطالعه برای دیگران فراهم شد.
یافته ها
مشارکتکنندگان در مطالعه شامل 10 برگزارکننده آزمون و 10 دانشجو دکتری تخصصی، 11 زن و 9 مرد در منطقه 7 آموزش سلامت بودند. دادهها در بخش چالش در 41 کد، 9 طبقه فرعی و 3 طبقه اصلی و در بخش راهکارها در 48 کد، 13 طبقه فرعی و 3 طبقه اصلی، طبقه بندی شدند (جداول 2، 1).
طبق یافته های جدول شماره یک مفاهیم اصلی به دست آمده درباره چالش های برگزاری آزمون جامع دکترای تخصصی عبارت بودند از سیاستگذاری و برنامهریزی کلان، محدودیت قوانین و برنامهریزیهای ضعیف، و مشکلات گروههای درگیر در آزمون.
سیاست گذاری و برنامهریزی کلان: این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله موارد مرتبط با مشکلات دوره قبلی، آییننامه و موانع بالا دستی بود. برای مثال در خصوص موانع و مشکلات آییننامهای مشارکتکننده با کد 3 بیان کرد: «فلسفه آزمون جامع این بود که اول دانشجو صلاحیت علمیش ثابت بشه بعد وارد مرحله پژوهش بشه ولی چون میخواستن دوره کوتاه بشه دانشجو از عنوانش دفاع کنه ولی وارد پروپوزال نشه که حق ایجاد نکنه. بعد که بحث فورس ماژور کردن طول دوره در وزارتخونه مطرح شد تعدادی از واحدهای همه رشتهها را کم کردن و گفتن دوره Ph.d بین 18 تا 24 واحد بیشتر نباشه و دفاع از پروپوزال هم قبل از آزمون جامع باشه. به یه نوعی اصلاً اون هدفه دچار تغییر شد؛ چون اگر فرد پروپوزالش را دفاع کنه یعنی قابلیت دفاع کردن درش بوده و عملاً هدف آزمون دستخوش تغییر شد دانشجو بعد آزمون جامع باید پروپوزالش را دفاع کنه».
محدودیت قوانین و برنامه ریزیهای ضعیف: این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله مشکلات ماهیتی و بازدهی بود. برای مثال در خصوص مشکلات ماهیتی، به ترتیب 2 مشارکتکننده بیان کردند: «چون رشتهها با هم فرق دارند نوع آزمون جامع بایستی منطبق با کورسهای ارائه شده باشه. رشته های کلینیکال و پرکتیس آزمایشگاهی یا خیلی نظری، جنس و ماهیتشون فرق داره مثلاً پرستاری به بیمارستان مرتبط میشه و آناتومی فیزیولوژی بیشتر آزمایشگاهیه» (کد 3). «شفافسازی برای بارمبندی سوالات یا ارزیابی آن وجود نداره.... مثلاً در حالیکه کاملاً سوالات را بهطور جامع و خیلی عالی تحلیل کردی و انتظار بهترین نمره را داری، در کمال تعجب میبینی که یک نمره سطح پایین از اون درس بهت دادند ... ضمن این که نتایج آزمون جامع بلافاصله اعلام نمیشه و در هالهای از ابهام هست و بعدها در زمان نامعلومی
اعلام میشه» (کد 19). همچنین در خصوص مشکلات بازدهی، مشارکتکننده با کد 12بیان کرد: «استرسم اینقدر زیاد بود که میخواستم از تحصیل انصراف بدم با اینکه ترم بالاییها گفته بودن فرمالیته است و کیفی نیست هر کی حافظهش بهتره و درسا رو بیشتر حفظ کنه به راحتی از پس امتحان بر میاد .... منابعی هم در کار نیست. بعضی استادها اسلایدهاشون را هم نمیدادن می گفتن هر چی نوشتین تو کلاس را برا امتحان بخونین. دو ماه قبل از آزمون جامع کتاب معرفی میکردن پیدا کردن و خوندن سخت بود».
مشکلات گروه های درگیر در آزمون: این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله چالشهای مرتبط با گروههای آموزشی، ناظران، مشکلات اساتید، و دانشجویان بود. برای مثال در خصوص مشکلات اساتید، به ترتیب 3 مشارکتکننده بیان کردند: «هیچ مقام مسئولی رسماً برای نمره دادن به من فشار نیاورده ولی دو تا مشکل داریم: ما دانشجویان دکترا را همیشه طوری در نظر می گیریم که در زندگی دارن اذیت میشن. با همه مشکلات خانوادگی درس میخونن و مسائل معیشتی دارن؛ پس با این ذهنیت توقعمون پایین مییاد. هر عذری را از دانشجو میپذیریم و باعث ارفاق میشه و مورد دیگه این که انگار شکست دانشجو در امتحان بهمنزله عدم موفقیت منه بهویژه که نماینده آموزش و ناظرین هم در جلسه هستن» (کد1). «نکات اخلاقی که مصاحبهکنندگان باید لحاظ کنند، نمیکنند. ارتباط قبلی اساتید با دانشجو گاهاً که من دیدم که در آزمون دخیل میشه یهجا استاد یه سوال خیلی شسته رفته میذاره جلو دانشجو. برای دانشجو دیگه میبینی انگار خیلی تکنیکی شد و عدالتی که انتظار داری در محک زدن اتفاق بیفته نمی افته» (کد13). «خود آزمون جامع اسمش استرسزاست. یهسری اطلاعاتم بمون میدن. یه استاد اومد گفت بنویسین. هر چی بیشتر بهتر. یه استاد دیگه اومد گفت چرت و پرتگویی نکنین، زیادهگویی نکنین همونی که میخوان بنویسین. آخر ما زیاد نوشتیم چون سال قبلیها گفتن زیاد بنویسین. سوالاتشم با فاینال امتحان یکی بود بیخودی مرخصی گرفتم و زیادی خوندم» (کد15).
جدول شماره دو نظرات مشارکتکنندگان درباره راهکارهای بهینه کردن برگزاری آزمون جامع دکتری تخصصی را نشان می دهد.
راهکارهای قبل از ورود دانشجو به دوره دکتری: این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله تمرکز بر دانشگاههای نسل جدید و گزینش استاندارد دانشجو در مقطع دکتری تخصصی بود. برای مثال در خصوص موانع و مشکلات آیین نامهای، مشارکتکننده با کد 18 بیان کرد: «کل دنیا روی دانشگاه کارآفرین کار میکنند. کاشکی دانشگاه ها بروند دنبال تجاری کردن دانش دانشجوها بخوان از دل پایان نامه هاشون استارت اپ در بیاران و دانشگاهها و استادا اینطور برنامهریزی نند».
راهکارهای مرتبط با آزمون جامع: این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله برگزاری متمرکز آزمون در مقابل غیرمتمرکز، بهینه کردن فرایند اجرایی برگزاری آزمون، برگزاری عادلانه و شفاف جلسه آزمون، سنجش همه جانبه دانشجو در آزمون، طراحی کیفی سوالات آزمون کتبی، طراحی جلسه آزمون شفاهی بهطور کیفی، ارائه بازخورد بهموقع و مناسب، بهینهسازی عملکرد اساتید در آزمون بود. در خصوص برگزاری عادلانه و شفاف جلسه آزمون، به ترتیب 2 مشارکتکننده بیان کردند: «باید شرایط و قوانین آزمون از همون اول به دانشجوها اطلاعرسانی بشه. دانشجو که خبر نداره. اینکه معدل باید بالای 17 باشه، این چندتا درسو باید امتحان بدی. کتبی و مصاحبه هست و .... هیچکی به ما چیزی نگفت هر چی فهمیدیم دهن به دهن از ترم بالاییها بود» (کد 12). «سیستم نمرهدهی اشتباهه. نگاه نمیکردن ببینن نظر تو با نظر افراد همرده تو چه تفاوتی داره. نمره تو با اونی که بعضی سوالات را جواب نداده یا جواب نادرستی داده نزدیک به همه. مسلماً بعضیها بهترن و بعضی ضعیفتر، اما نتیجه خیلی شبیه هست» (کد 18). در خصوص طراحی کیفی سوالات آزمون کتبی، مشارکتکننده با کد 16 اعتقاد داشت: «بهتره آزمون، پروژه محور بشه. سوال علمی بدن دانشجو دو سه هفته کار کنه که از علم روز جدا نشه و به کتاب و جزوه محدود نباشه بیاد گزارش کنه. سهم آزمون کتبی کمتر و مصاحبه بیشتر بشه. مصاحبه به چالشهای روز مربوط بشه. بحثهای مقاله نویسی و سوالاتی که میپرسن را خیلی بعیده دانشجو ندونه». در مورد سنجش همه جانبه دانشجو در آزمون، مشارکتکننده با کد 20 بیان کرد: «سهم اندکی از نمره آزمون به عملکرد دو سال قبل دانشجو اختصاص داده بشه بر اساس این که حضور بیشتر داشته، مشارکت بیشتر داشته، تکالیف را بهتر انجام داده و کلاً عملکردی که نشان داده بهعنوان نمره کمکی در نظر گرفته بشه. معمولاً اساتید میدونن فعالیت طول دوره دانشجو چطور بوده. چون گاها دانشجو در طول دوره کار نمیکنه ولی برای امتحان جامع در بازهای کوتاه فعال میشه در حالیکه دانشجوی دیگه ممکنه کل دوره خوب بوده ولی زمان آزمون جامع افت کنه». مشارکتکننده با کد 3 در خصوص ارائه بازخورد به موقع و مناسب بیان کرد: «میشه بین کورسهای دانشجوها و نمرات آزمون جامع که از همون کورسهاست ارتباطسنجی کنیم و نتیجه را به استاد فیدبک بدیم. همانطور که ضریب دشواری، ضریب تمییز سوالها را به اساتید میدن. اگه بین نمرات کورسها و آزمون جامع ارتباط معنیدار نباشه باید علتسنجی بشه شاید کورسها بد تدریس شده یا آزمون جامع بد نمره داده شده».
راهکارهای مرتبط با طول دوره دکتری. این طبقه برگرفته از طبقات فرعی از جمله ارزیابی و بهینهسازی عملکرد آموزشی اساتید در طول دوره تحصیلی، بهبود فرایندهای ارزیابی و عملکردی دانشجو، و طراحی هدفمندتر دوره دکتری تحصصی بود. برای مثال در خصوص بهبود فرایندهای ارزیابی و عملکردی دانشجو مشارکتکننده با کد 18 بیان کرد: «در سطح بینالملل عنوان پایاننامههایی که Award گرفتن عناوین سادهای هستن که از دلش چیزی بیرون میاد که در صنعت استفاده میشه. ولی به ما میگن عنوان سخت بردارین که معلوم شه دکترا میخونین. بعد هم دو تا مقاله میخوان نه محصول، تولید، اثر و .... در حالیکه دنیا داره بهسمتی میره که تولیدات علمی بهصورت مقاله مقبولیتش را از دست میده و بهجای آن استارتآپ، کارآفرینی، پتنت، مالکیت معنوی، دفاتر ارتباط با صنعت ... مطرحه. دیگه مباحث نظری، بنیادی و ارائه مدل برا پایاننامه کفایت نمیکنه. باید کار تیمی رواج پیدا کنه کتابدار، روانشناس، برنامهنویس. بهترین ایدهها ارائه بشه کلی پول در بیاد و ثروت آفرینی کنن». در مورد طراحی هدفمندتر دوره دکترا، مشارکتکننده با کد 18 بیان کرد: «درسای دوره آموزشی پیاچدی باید بازبینی بشه کلیات تکراری مفید نیست. بعد هم تو آزمون جامع، همونا تکرار میشه. از اول دانشجو باید بر اساس فیلد مشخصی پذیرش بشه و چند درس مرتبط با همون فیلد دریافت کنه. درسایی که در راستای پایاننامه اون را توانمند میکنه. برای آزمون جامع هم تکلیف معلومه».
بحث و نتیجه گیری
برگزاری آزمون جامع بهعنوان یکی از مراحل مهم و حساس ارزشیابی عملکرد دانشجویان دکتری تخصصی محسوب می شود. در واقع آزمون جامع، ارزشیابی فراگیر است و از وضعیت تحصیلی دانشجو خبر میدهد
(14) و نتیجه آن میتواند بر روند فعالیتهای علمی دانشجو از جمله پژوهش باکیفیت
(17) و نیز ارزشیابی دقیقتر و مطمئنتر دانشجویان در طول تحصیل اثرگذار باشد
(16). در پژوهش حاضر، شناسایی چالشهای برگزاری آزمون دکتری تخصصی مد نظر بود. بر اساس یافتهها چالشها و مشکلات متعددی در برگزاری آزمونهای جامع دکتری تخصصی شناسایی شد؛ از جمله سیاستگذاری و برنامهریزی کلان که شامل مشکلات دورههای قبلی، آیین نامه ها و موانع بالادستی بود.
مشکلات دوره های قبلی: مشکلات دورههای قبلی به عنوان یکی از چالشهای برگزاری آزمون جامع به مواردی از جمله کاهش استانداردهای انتخاب دانشجو در مقطع دکتری اشاره داشت. این یافته نشان داد که ممکن است دانشگاهها دانشجویانی را بپذیرند که قادر به برآورده کردن الزامات برنامه دکتری تخصصی نیستند، و این عامل میتواند منجر به عملکرد ضعیف در آزمونهای جامع شود. عدم تناسب رشته جدید با پیشینه قبلی دانشجو، از جمله موارد گزارش شده دیگر در این چالش بود. در این خصوص میتوان عنوان کرد برای جبران چنین ناهماهنگی به تلاش بیشتر دانشجو برای درک مفاهیم مورد آموزش در مرحله دانشجویی و تبعاً برای امتحان جامع نیاز است. اگر چه، با توجه به حجم زیاد تکالیف درسی در مقطع دکتری تخصصی و اینکه بیشتر دانشجویان در این مقطع ممکن است شاغل یا متاهل باشند، جبران این عدم تناسب و ناهماهنگی دشوار است. در زمینه عدم رعایت فاصله بین مقاطع تحصیلی مختلف به عنوان دیگر چالش مطرح شده، نکته این است ادامه تحصیل پیوسته و بدون بکارگیری تجارب کاربردی در هر مقطع تحصیلی، موجب ضعف توانمندی دانشجویان مقاطع بالاتر تحصیل و بعداً در آزمون جامع خواهد شد و به این صورت، عملکرد علمی مهارتی دانشجو را تحت تاثیر قرار میدهد.
مشکلات و ضعف آیین نامه و مقررات: این چالش اشاره به این دارد که بسیاری از تغییراتی که در آیین نامهها صورت میگیرد از نظر صحت و اثربخشی قبلاً مورد آزمون قرار نگرفته است و بین آنچه در آییننامه مطرح شده و برخی روشهایی که در برگزاری آزمون جامع اجرا میشود، گاهاً فاصله یا تفاوت وجود دارد. چنین تضاد خلاهایی، چالشهای مهمی در برگزاری آزمون ایجاد میکند. عبدی شهشهانی و همکاران نیز یکی از مقولههای اصلی ارزشیابی دوره دکتری تخصصی بهداشت باروری را مناسب بودن نحوه و زمان برگزاری آزمون جامع میدانند
(18) که گاهی دچار نقص و ناکارآمدی است. همچنین معماریان و همکاران نیز بر شفاف بودن اهداف و فرایندهای آزمون جامع تاکید دارند
(15).
موانع بالادستی: چالش دیگر حوزه سیاستگذاری، موانع بالادستی بود و اشاره به عدم اصلاح قوانین و مقررات توسط مسئولان با وجود بازخوردهای ارائه شده از طرف مجریان آزمون دارد. این کم توجهی بهعنوان چالشی مهم در خور توجه است. در واقع حد نصاب نمره آزمون ورودی دکتری تخصصی کم می باشد و منجر به پذیرش دانشجویانی میشود که قادر به برآورده کردن الزامات برنامه دکتری تخصصی نیستند و تبعاً با عملکرد ضعیف در آزمون جامع و حتی عملکرد بعد از فارغ التحصیلی همراه است.
چالشهای مطرح شده دیگر شامل محدودیت قوانین و برنامه ریزی ضعیف بود که شامل مشکلات ماهیتی و مشکلات بازدهی بود.
مشکلات ماهیتی: مشکلات ماهیتی مواردی در ارتباط با خود آزمون، ماهیت دروس در نظر گرفته شده برای آزمون و قدرت ناکافی آزمون برای تفکیک دانشجوی ضعیف و قوی یا دانشجوی کیفی و کمتر کیفی را نشان داد. این یافته به نوعی حکایت از امکان اعمال نظر فردی و سوگیری مثبت و منفی داشت که میتواند منجر به ارزیابی ناعادلانه دانشجویان شود. این چالش اهمیت حصول اطمینان از برگزاری امتحانات جامع به شیوهای منصفانه و عینی را برجسته میکند. در بخش دیگری از چالشها، نامشخص بودن نحوه طراحی سوالات آزمون، شفاف گزارش نکردن بارمهای آزمون، و نامشخص بودن دلایل قبولی یا عدم قبولی دانشجو گزارش شد. مواردی که میتواند به کارآمدی کمتر آزمون و سردرگمی بیشتر دانشجویان در این رابطه بینجامد.
مشکلات بازدهی: مشکلات بازدهی ناظر بر موضوعهای مهمی بود از جمله اینکه وقتی یادگیری دانشجو تنها محدود به آموزش استاد، جزوات درسی و فایل های صوتی (به ویژه با توجه به پشت سر گذاشتن دوران همه گیری کووید 19 و فراگیر شدن آموزشهای مجازی) باشد میتوان انتظار داشت ضعف عملکرد و توانمندی تحصیلی دانشجو را به همراه داشته باشد. در چنین بستری گاهی برخی اساتید در اتخاذ رفتاری جبرانی اقدام به اغماض عملکرد ضعیف دانشجو کرده و به جبران برخی کمبودهای گفته شده یا ضعف آموزشهای ارائه شده در طول دوره دکتری تخصصی، امتیاز غیر واقعی برای وی در نظر میگیرند؛ به این صورت که دانشجو باوجود بازدهی ضعیف در آزمون، با موفقیت از این مرحله ولی ناکارآمد گذر میکند.
چالش مطرح شده دیگر مربوط به مشکلات گروه های درگیر در آزمون بود که شامل مسائل گروههای آموزشی، ناظران، و مشکلات اساتید بود.
مسائل گروههای آموزشی: عدم تجربه و صلاحیت علمی برخی از گروههای برگزارکننده آزمون از جمله مشکلات گروههای آموزشی است و میتواند منجر به عدم هماهنگی در فرآیند ارزشیابی و ارزیابی ناعادلانه شود، در حالیکه انتخاب گروههای برگزارکننده آزمون، براساس صلاحیت علمی و تجربیات آنها مهم است. تفاوت زیاد گروهها از نظر میزان سهلگیری و سختگیری میتواند به عدم تعادل در فرآیند ارزیابی و ارزیابی ناعادلانه منجر شود. این موضوع در کاهش انگیزه پیشرفت دانشجویان که شاهد این تفاوتها هستند تاثیرگذار است. بهجز این موارد، چالش مهم دیگر که به تشدید ناکارآمدیها و عملکرد ضعیف هم گروه آموزشی و هم دانشجویان میانجامد این است که گروههای آموزشی بعضاً درخواست اضافه کردن رشته جدیدی را بدون برخورداری از حداقلهای لازم ارائه میدهند و بر به نتیجه رساندن درخواست، اصرار زیادی دارند بدون اینکه برای پیامدهای متعاقب عدم آمادگی، برنامهریزی هدفمندی داشته باشند. اصغری و نعمتی نیز ضعف گروههای آموزشی در برگزاری جامع را از دلایل مهم در تدوین پژوهشهای بی کیفیت میدانند
(17). همچنین عبدی شهشهانی و همکاران نیز یکی از مقولههای اصلی ارزشیابی دوره دکتری تخصصی بهداشت باروری را مناسب بودن نحوه و زمان برگزاری آزمون جامع میدانند
(18) که گاهی دچار نقص و ناکارآمدی است.
چالشهای ناظران: از جمله چالشهای ناظران آزمون، نظارت و مدیریت متفاوت جلسه آزمون، کم توجهی به نتایج ارزیابی آزمون و عدم پیگیریهای مورد نیاز بعدی است. مجموعه این موارد میتواند منجر به تناقض در ارزیابی و ارزیابی ناعادلانه یا غیر شفاف شود؛ این در حالی است جدیت، هدفمندی و پیگیری که ناظر آزمون برای برگزاری عادلانه و استاندارد جلسه بایستی بهکار گیرد میتواند الگویی عملی برای سایر شرکتکنندگان و برگزارکنندگان جلسه باشد و این پیام را دربر دارد که تا چه حد لازم است در برگزاری آزمون، دقیق و قانون مند عمل کرد.
مشکلات اساتید: مشکلات اساتید از جمله چالشهایی بود که در مصاحبهها مورد تاکید قرار گرفت. چنانچه اساتیدی در آزمون شرکت کنند که تجربه، کارآمدی، جسارت یا جدیت کافی نداشته باشند، تبعاً فرایند ارزیابی و رسالت آزمون جامع که تفکیک دانشجویان ضعیف از قوی است را با ناکارآمدی مواجه میکند. اگر استاد بهدلیل رودربایستی یا شفقت نابجا، وظیفه خود را به درستی انجام ندهد نمیتواند دانشجویان را به چالش بگیرد و به روشهای ارزشیابی استاندارد پایبند باشد. همانقدر که این موارد برای فرایند ارزیابی آسیبرسان است، اساتیدی که با شفافیت و عدالت رفتار نمیکنند نیز ارزیابی ناعادلانه نوع دیگری را موجب می شوند.
مشکلات دانشجویی: چالشهای دیگری در حیطه مشکلات دانشجویی مطرح شد از جمله اینکه برخی دانشجویانی به مرحله دکتری تخصصی وارد میشوند که به اندازه کافی شایسته این مرحله و آگاه به رشته و آینده تحصیلی خود نیستند. گاهی اهداف اصلی دیگری دارند که وظیفه و رسالت دانشجوییشان تحت تاثیر آن قرار میگیرد. در این زمینه لازم است دانشجویان با درک واقع بینانه از تواناییهای خود برای انتخاب رشته و ادامه تحصیل تصمیم بگیرند و اجازه ندهند منافع دیگر بر آمادگی آنها در امر تحصیل تاثیر بگذارد. براساس یافتهها حاصـل از مطالعه حاضر، راهـکارهای برگزاری بهتر آزمونهای جامع برای دانشجویان دکتری پیشنهاد می گردد: راهکارهای قبل از ورود دانشجو به دوره دکتری تخصصی که شامل تمرکز بر دانشگاههای نسل جدید و گزینش استاندارد دانشجو در مقطع دکترا است. در حوزه دانشگاههای نسل جدید، راهاندازی و تقویت دانشگاههای کارآفرین، راه حلی است که پیشنهاد میکند، دانشگاهها باید بر ترویج کارآفرینی و نوآوری در بین دانشجویان تمرکز کنند تا آنها را برای آزمون جامع و آینده شغلی آماده کنند. این راهحل میتواند به دانشجویان کمک کند تا مجموعهای جامعتر از مهارتها و دانش خود را گسترش دهند و از جمله دستاوردهای آن این است که میتواند منجر به عملکرد بهتر در امتحان جامع شود. تجاریسازی دانش توسط دانشگاهها نیز میتواند تجربه عملی بیشتری را برای دانشجویان فراهم کند و آنان را در معرض مشکلات دنیای واقعی قرار دهد. در این خصوص انتظار میرود دانشجویان با تجربه عملی بیشتر، عملکرد بهتری در آزمون جامع داشته باشند.
گزینش استاندارد دانشجو راه حلی است که بیان میکند مبنای مشخصی برای قبولی در آزمون جامع، و همچنین در نظر گرفتن سوابق مرتبط با رشته تحصیلی انتخابی متقاضیان شرکت در دوره دکترا نیاز است که براساس حداقل سطح دانش و مهارتی باشد که همه دانشجویان باید از آن برخوردار باشند. با این نگاه از فشار عموماً ناموفق به دانشجویان در طول تحصیل، برای جبران کمبودهای دوره قبل از ورود به مرحله دکترا جلوگیری شود و بار موفقیت در آزمون جامع، تنها به تلاش دانشجو در مرحله دکترا واگذار نمیگردد، بلکه آمادگیهای قبلی وی نیز دارای اهمیت است. از جمله راهکارهای برگزاری بهتر آزمونهای جامع برای دانشجویان دکتری راهکارهای مرتبط با آزمون شامل برگزاری متمرکز آزمون در مقابل غیرمتمرکز، بهینه کردن فرایند اجرایی برگزاری آزمون، برگزاری عادلانه و شفاف جلسه آزمون، سنجش همه جانبه دانشجو در آزمون، طراحی کیفی سوالات آزمون کتبی، طراحی جلسه آزمون شفاهی بهطور کیفی، ارائه بازخورد به موقع و مناسب، و بهینه سازی عملکرد اساتید در آزمون میباشد.
در پژوهش حاضر، دیدگاهها در خصوص برگزاری آزمون به صورت متمرکز و غیرمتمرکز متفاوت بود. برای مثال توصیه به عدم برگزاری آزمون متمرکز بهدلیل استاد محور بودن دوره و متفاوت بودن منابع اطلاعاتی و فیلدهای کاری، اشاره به این دارد که بایستی اطمینان حاصل شود که فرآیند ارزیابی، با نیازها و الزامات خاص هر دوره یا رشته متناسب است. از آن جاییکه دروس و رشته های مختلف، منابع اطلاعاتی و نیازهای متفاوتی دارند، بههمین دلیل آزمون متمرکز ممکن است برای همه نوع دروس یا رشتهها مناسب نباشد. از طرف دیگر، اغلب برگزاری آزمون بهصورت متمرکز و منطقهای در مقیاسی بزرگ را توصیه کردند. در این پژوهش اعتقاد بر این بود آزمون متمرکز میتواند فرآیند ارزیابی استانداردتر و عینیتری را ارائه دهد و مزایای فرآیند ارزیابی استاندارد و عینی را برجسته کند و به این صورت به برگزاری عادلانه آزمون و جلوگیری از سوگیریها یا تناقض ها بینجامد.
برگزاری عادلانه و شفاف جلسه آزمون، این راهکار حاصل از این پژوهش اشاره به نیروهای اجرایی درگیر در آزمون دارد و به این صورت توصیه شده که دانشگاه فرصتی فراهم آورد تا اساتید و داوران بهتری با قضاوتهای مبتکرانه جلسه و دانشجویان را به چالش بگیرند و ارزیابی دقیقتری ارائه دهند. این راهکار میتواند به دانشجویان کمک کند ضمن تلاش بیشتر، درک عمیقتری از رشته و وظایف خود پیدا کنند و برای موفقیت بیشتر، خود را آمادهتر کنند. ضمن این که توصیه شد تدابیر مناسبی برای برگزاری هرچه عادلانه تر و شفافتر آزمون اتخاذ شود از جمله اینکه گروه آموزشی از ابتدای شروع برنامه، اطلاعات شفاف و جامعی را در مورد فرآیند ارزشیابی ارائه دهند. با برگزاری کلاسهای رفع اشکال، زمینه تقویت توانمندی دانشجویان را فراهم نمایند. همچنین، با تهیه بانک جامع سوالات، تصیح بدون نام برگههای آزمون، تعدیل نمرههای اغراق شده (بهصورت کم یا زیاد)، فرایند ارزیابی را شفاف و نتایج را منصفانه اعلام نمایند.
سنجش همه جانبه دانشجو در آزمون، راهکاری بود که به ارزیابی دانشجو در ابعاد مختلف شخصیتی، ارتباطی، انضباطی، مهارتی و عملکردی در آزمون جامع اشاره دارد. توجه به هر یک از این ابعاد، بهعنوان بخشی از فرآیند ارزیابی در نظر گرفته میشود و به این صورت میتوان اطلاعات بیشتری در مورد نقاط قوت و ضعف دانشجویان بهدست آورد. از این طریق به انجام فرآیند ارزشیابی در تطابق واقعی با انتظارات نظام آموزشی از دانشجویان و شناسایی توانمندی دانشجویان کمک میشود. طراحی کیفی سوالات آزمون کتبی و طراحی جلسه آزمون شفاهی بهطور کیفی، این راهکارها بسیار مورد تاکید بودند و سنجش همه جانبه دانشجو را از نظر علمی و مهارتی مدنظر داشتند. به این صورت که در آزمون، شرایطی برای تجربه عملی و قرار گرفتن در معرض مشکلات دنیای واقعی فراهم کنند و طیفی از مهارتها از جمله دانش، نگرش، تبیین، تجزیه و تحلیل و قضاوت را که شامل مهارتهای شناختی و غیرشناختی میشود مورد ارزیابی قرار دهند تا فرآیند ارزیابی جامعتری شامل هم جنبههای نظری و هم عملی ارائه شود. به این صورت اطمینان بیشتری حاصل میشود که دانشجویان درک عمیق، دقیق و جامعتری از رشته خود دارند و میتوانند مفاهیم نظری را در مسائل عملی بهکار ببرند.
ارائه بازخورد به موقع و مناسب، گروههای آموزشی بایستی در مورد نقاط قوت و ضعف خود در اجرای آزمون جامع، در مورد رابطه بین نتایج دروس و نمرات امتحانات جامع، همچنین درباره سوگیریها و ارزیابیهای سلیقهای به اساتید و برگزارکنندگان آزمون بازخورد ارائه دهند و کمک کنند تا زمینههای بهبود برگزاری آزمون را شناسایی و برای برگزاریهای بهتر برنامهریزی کنند. بهعنوان نمونه اساتید دریابند عملکرد دانشجویان در ترمهای تحصیلی چگونه با عملکرد کلی آنها در آزمون مرتبط است. این بازخورد می تواند به برنامهریزی هدفمند اساتید برای بهبود کیفیت آموزشهای دوره تحصیلی بینجامد. در زمینه بهینهسازی عملکرد اساتید در طول دوره با بکارگیری اساتید با تجربه همچنین اساتید جوان همراه با اساتید مجرب کمک میکند طیف متنوعتری از دیدگاهها و تخصصها استفاده شود و فرایند ارزیابی بهصورت جامعتر با رویکردهای متنوع فراهم شود. نتایج پژوهش معماریان و همکاران در کانادا نشان داد که دریافت بازخورد از آزمون جامع مورد مطالبه دانشجویان دکتری تخصصی میباشد
(15). از جمله راهکارهای برگزاری بهتر آزمونهای جامع برای دانشجویان دکتری راهکارهای مربوط به طول دوره دکتری شامل ارزیابی و بهینهسازی عملکرد آموزشی اساتید در طول دوره تحصیلی، بهبود فرایندهای ارزیابی و عملکردی دانشجو، و طراحی هدفمندتر دوره دکترا بود. نتایج پژوهش آلار و همکاران نیز بر متناسب سازی آزمون جامع براساس شرایط زمانی و پیشرفت های جدید مورد تاکید قرار گرفته است
(16).
از جمله راهکارهای بهینه کردن برگزاری آزمون جامع، تقویت عملکرد اساتید و نظارت بر فنون تدریس و طرح درسی آنها بود که منجر به بهبود کیفی آموزشهای طول دوره اساتید میشود و کمک میکند تا مجموعهای جامعتر از مهارتها و دانش، در طول تحصیل گسترش یابد و دانشجویان فرصت بیشتری داشته باشند با توانمندی و دانش کسب شده در طول دوره، عملکرد بهتری در امتحان جامع داشته باشند. بهبود فرایندهای ارزیابی و عملکردی دانشجو، گروههای آموزشی برای آمادهسازی بهتر دانشجویان برای آزمون جامع، بایستی تحقیقات اثر بخش، محصول محور و تولیدی را با موضوعات نظری پیچیده جایگزین کنند. در دنیای پیشرفته امروز تمرکز بر کارآفرینی، ثبت اختراع، مالکیت فکری و استارتآپها، با ارزش افزوده همراه است. متعاقباً با تقویت مهارت تیم سازی، میتوان مهارتهای کار گروهی دانشجو را با تقویت ذهنیت مشارکتی برای بهبود عملکرد کلی وی افزایش داد. در مطالعه حاضر، بر طراحی هدفمندتر دوره دکتری تخصصی بهعنوان راهکار برگزاری بهتر آزمون جامع تاکید شد. درسهای آموزشی دانشجو در راستای رشته اولیه پذیرش شده و رساله (تز) وی طراحی شود و دانشجو به طور اختصاصیتر، مشخص و هدفمند به مسئله و حوزه تخصصی خود هدایت شود.
پژوهش حاضر نیز مانند بسیاری از پژوهشها دارای محدودیتهایی مانند کمبود منابع اطلاعاتی مرتبط با پژوهش بود که سعی شد از منابع اطلاعاتی نزدیک استفاده شود و نقش دانش و تجربه پژوهشگران این مقاله در بخشهای مختلف بیشتر پر رنگ شود. در عین حال این پژوهش در دانشگاههای علوم پزشکی منطقه 7 انجام شده است؛ لذا در هنگام تعمیمدهی به سایر استانها شرایط و بافت بیشتر توجه شود. مهمترین نقطه قوت این پژوهش آن بود که تا زمان انجام این پژوهش، پژوهش اصیل و جامع در خصوص چگونگی برگزاری آزمون جامع دانشجویان دکتری تخصصی در ایران یافت نشد.
از نتایج حاصل از مطالعه حاضر میتوان گفت که چالشها و مشکلات شناسایی شده در فرآیند آزمون جامع برای دانشجویان دکتری در حوزه سلامت چندوجهی است و نیاز به یک رویکرد جامع برای رسیدگی دارد. با پرداختن به این چالشها و اجرای راهکارهای گزارش شده در مطالعه حاضر، نظامهای آموزشی بهتر میتوانند به رسالت و هدف اصلی آزمون جامع دکتری تخصصی دست یابند و آمادگی دانشجویان را برای ورود به دوره پژوهش دقیقتر ارزیابی کنند و همچنین برای سیاستگذاران، گروههای آموزشی، اساتید، و دانشجویان دکتری قابل استفاده است.
قدردانی
این مقاله مستخرج از طرح تحقیقاتی با شماره 1400151 و کد اخلاق
IR.MUI.NUREMA.REC.1400.117 بوده و با حمایت مادی و معنوی معاونت تحقیقات و فناوری دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شده است. پژوهشگران اعلام می دارند که تضاد منافعی ندارند و از مشارکت کنندگان در مصاحبه نهایت سپاسگزاری را مینمایند.