[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
ثبت شده در

AWT IMAGE

AWT IMAGE

..
سامانه جامع رسانه های کشور

..
:: دوره 14، شماره 1 - ( 1401 ) ::
جلد 14 شماره 1 صفحات 53-44 برگشت به فهرست نسخه ها
بررسی رابطه سطح گرایش به تفکر انتقادی با سبک تدریس اعضای هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
عبدالحسین شکورنیا* ، حسین الهام پور ، مجتبی اورکی کوه شور ، شبنم ایزدپناه
گروه ایمنی شناسی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران ، shakurnia@yahoo.com
واژه‌های کلیدی: تفکر انتقادی، سبک تدریس، اعضای هیات علمی، علوم پزشکی
متن کامل [PDF 507 kb]   (385 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1506 مشاهده)
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: شیوه های آموزش
متن کامل:   (358 مشاهده)
مقدمه
یکی از مهم­ ترین اهداف آموزش عالی در قرن بیست و یکم، تربیت فراگیرانی است که از آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه در حال تغییر و پیچیدگی ­های عصر حاضر برخوردار باشند. بر این اساس، ترویج اندیشیدن و اندیشه­ورزی در مراکز آموزشی از اهمیت­ بالایی برخوردار است و این نیازمند تغییر در نگرش مدرسان نسبت به وظیفه خود در امر تدریس و تغییر به سمتی است که منجر به تقویت قوه تفکر دانشجویان گردد (1).
تفکر اساس هر­نوع یادگیری است و رشد هر مهارت یا دانش به آن بستگی دارد. تفکر انتقادی(Critical Thinking) به ­عنوان یکی از رسالت­های آموزش­عالی اخیراً به شدت مورد ­توجه قرار
گرفته ­است. تفکر انتقادی، نوعی تفکر مستدل، منظم، هدفمند، منطقی و مبتنی بر پیامد می­باشد که به روش علمی، به بررسی و تجزیه و تحلیل اطلاعات می­پردازد و شامل دو جنبه عاطفی و شناختی است. جنبه شناختی بر راهبردهای شناختی و جنبه عاطفی همان گرایش به تفکر انتقادی است که انگیزشی درونی و تمایلی عادت­گونه است که فرد را به استفاده از مهارت­های تفکر انتقادی بر می­انگیزد. گرایش به تفکر انتقادی جزء تأثیرگذار در تفکر­انتقادی است. گرایش یعنی عملکردی که از طریق شیوه­هایی مانند نگرش، عادت و ویژگی­های شخصی پرورش می­یابد. گرایش به تفکر انتقادی انگیزه درونی برای تفکر انتقادی در مواجهه با فرایند حل مسئله، ارزیابی یا تصمیم ­گیری است و بر اجزای ­نگرشی و انگیزه­های­درونی برای حل مسائل تاکید دارد. بدون گرایش مثبت نسبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر نمود پیدا نمی­کند. بنابر این، گرایش به تفکر ­انتقادی بخشی حیاتی از فرایند تفکر انتقادی می­باشد (3، 2).
بر­اساس مطالعات انجام­شده گرایش کلی فرد به استفاده از مهارت­های تفکر انتقادی حاصل وجود چندین گرایش یا عادت ذهنی مطلوب ­است که »گرایش­های تفکر انتقادی« نامیده  می­ شوند. ریکتس (Ricketts)در ارزیابی خود سه مقیاس نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی را به­عنوان عوامل گرایش به تفکر انتقادی تعیین­ کرد. طبق توضیحات ریکتس (2017)، نوآوری و ابتکار زمینه فرد را برای جستجوی حقیقت نشان می­دهد؛ یعنی فرد چقدر کنجکاو است که حقیقت را بداند. بلوغ ­فکری فرد نشان­ می­دهد که او از پیچیدگی مسائل واقعی آگاه است و می­داند که ممکن است برای یک مسئله بیش از یک راه حل وجود داشته­ باشد. اشتغال ذهنی نشان می­دهد فرد چه میزان در جستجوی فرصت­هایی است که بتواند به استدلال بپردازد (4).
از سوی دیگر، نتایج پژوهش­های مختلف نشان ­می­دهد که سطح مهارت و گرایش به تفکر­انتقادی هم در اساتید و هم در دانشجویان در حد متوسط و یا ضعیف بوده و از جمله عوامل موثر برآن شرایط کلاس درس و شیوه تدریس اساتید  معرفی ­شده ­است (9-5) .چرا که اغلب اساتید از روش غیرتعاملی سخنرانی که فرصت بسیار کمی برای رشد تفکر و درگیرشدن فراگیران با نظریه­های مختلف فراهم­ می­آورد، استفاده می­کنند. لذا برخی بر این باورند که ارتباط مستقیمی بین رویکردهای تدریس اساتید و سبکی که در تدریس خود برمی­گزینند و میزان تفکر انتقادی فراگیران وجود دارد (11، 10). نتایج برخی مطالعات نشان ­می­دهد که بین تفکر انتقادی و سبک تدریس فعال رابطه وجود دارد به­ گونه ­ای که سبک تدریس اساتید بر تفکر انتقادی فراگیران تأثیرگذار  بوده ­است (13، 12). یافته­های مطالعات دیگر نیز نشان داده است که گرایش به تفکر انتقادی استاد می­تواند در بهبود تدریس او و علاقه مندی او به استفاده از سبک­های تدریس فعال اثرگذار باشد (14).
سبک­تدریس روشی است که مدرس از طریق آن شرایط مطلوب آموزشی را پدید می­آورد و شرایط یادگیری را برای دانشجویان مهیا می­کند. پیری به نقل از گراشا و ریچمن Grasha–Riechmann) ) سبک تدریس را متأثر از ارزش­ها، باورها، نگرش­ها و پیشینه فرهنگی و اجتماعی استاد معرفی ­کرده ­اســـت. وی معتـقد اسـت یکی از جامــع­ترین سبک ­های تدریس و یادگیری، مدل تدریس و یادگیری گراشا و ریچمن (1996) می­باشد (15). در این مدل به سبک تدریس از دیدگاه رویکردهای تدریس توجه شده ­است که یا فراگیر محور است یا معلم محور. در این مدل، سبک تدریس شامل: 1.سبک خبره یا متخصص (Expert Style)؛ به مفهوم داشتن دانش و تخصص لازم مورد نیاز فراگیران و تلاش در جهت ارتقای شایستگی فراگیران با انتقال اطلاعات است.
2. سبک آمرانه یا اقتدار گرایانه(Formal Authority) ؛ دارا بودن موقعیت به سبب دانش و نقش مدرسی در بین فراگیران با تعیین هدف، انتظارات، قوانین و داشتن استانداردهای صحیح برای انجام کارها می­باشد. 3 .سبک فردی یا مدل شخصی (Personal Model) ؛ در این سبک تاکید بر نظارت مستقیم و مستمر است و این استادان بر این باورند که روش تدریس آنان بهترین روش برای راهنمایی فراگیران است.، 4. سبک تسهیل­کننده (Facilitator Style )؛ بر ماهیت تعامل مدرس با فراگیران تاکید دارد. در این روش، استاد با دانشجو به­صورت مشاوره­ای کار کرده و او را راهنمایی و دلگرم می ­کند. 5 .سبک وکالتی یا تفویض­کننده (Delegator Style)؛ در این روش استادان به توسعه ظرفیت فراگیران در انجام امور به­طور مستقل علاقه­مند هستند و فراگیران به­طور مستقل روی پروژه­ها کار می­کنند و استاد به­عنوان کارشناس و شخص مطلع در دسترس می­ باشد.
بسیاری از تحقیقات قبلی سبک­ های تدریس و گرایش به تفکر انتقادی را در اعضای هیات علمی مورد بررسی قرار­ داده­اند، اما تعداد کمی از آن­ها رابطه بین این دو متغیر را بررسی­کرده­اند (5،6،12،14). در مطالعات زیادی بر آموزش و توسعه تفکر انتقادی دانشجویان از طریق رویکردهای آموزشی مناسب تأکید شده است (15، 9). این محققین بیان کردند که برای توسعه این نوع تفکر در فراگیران اساتید باید از سبک تدریس فعال و چالش برانگیز استفاده کنند. اساتید به­عنوان مهم­ترین سرمایه­های دانشگاه نقش مهمی در اعتباربخشی و افزایش کیفیت آموزش در دانشگاه­ها دارند. به­طوری­که برنامه درسی دانشگاه توسط آنان به اجرا در­می­آید و در این رابطه روش تدریس استاد به­عنوان یکی از مهم­ترین مولفه­ های برنامه درسی، ابزار موثری برای ایجاد یادگیری با معنا در دانشجویان است. از سوی دیگر باتوجه به تاکید بر آموزش مهارت­های تفکر انتقادی در دانشگاه­ها و این­که توانمندی دانش­آموختگان دانشگاه­ها در تفکر­انتقادی و خلاقیت از شاخص­های اعتباربخشی دانشگاه­ها قلمداد می­شود. طبعاً بهبود و ارتقای کیفیت آموزش به ­کمک دو متغیر سبک­های تدریس و گرایش به تفکر انتقادی می­تواند برای نیل به اهداف آموزش عالی در دانشگاه­ها کمک قابل توجهی بکند. بنابر این، با عنایت به  این­که مهارت­ های تفکر انتقادی از طریق برنامه­های درسی به فراگیران آموزش داده می­شود و از آن­جایی که درباره سبک تدریس اساتید و تاثیر­پذیری آن بر میزان گرایش به تفکر انتقادی مطالعات کمی انجام شده ­است. توجه به اهمیت بررسی سبک تدریس و هم­چنین سطح­گرایش به تفکر انتقادی اساتید ضرورت دارد. پرسش پژوهش حاضر این است که  اساتید دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز از چه سبک تدریسی استفاده می­کنند و از جه سطح­گرایشی در تفکر انتقادی برخوردارند و آیا رابطه­ای بین سطح­گرایش به تفکر انتقادی و سبک تدریس آنان وجود دارد؟
روش­ ها
در این مطالعه توصیفی-مقطعی جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیأت ­علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز (450 نفر) در سال تحصیلی 1399 بود. شاغل بودن و تکمیل داوطلبانه پرسشنامه شرط ورود به مطالعه و عدم تمایل جهت تکمیل پرسشنامه به عنوان معیار خروج از مطالعه در نظر گرفته ­شد. کلیه ملاحظات ­اخلاقی در پژوهش رعایت­ شد. حجم نمونه براساس جدول کرجسی مورگان 205 نفر برآورد گردید که به ­روش طبقه­ ای متناسب انتخاب شدند. بدین ­صورت که هر دانشکده به­عنوان یک طبقه در نظر گرفته­شد، سپس به نسبت تعداد اعضای هیات­علمی در هر دانشکده تعداد نمونه لازم از آن دانشکده مشخص­ شد. مطابق با این الگو 75 نفر (5/43 درصد) از اعضای هیات­علمی مورد بررسی از دانشکده پزشکی، 19 نفر (11 درصد) از دانشکده دندانپزشکی، 18 نفر (5/10 درصد) از دانشکده داروسازی، 15 نفر (7/8 درصد) از دانشکده پیراپزشکی،  15نفر (7/8 درصد) از دانشکده بهداشت،   15نفر(7/8 درصد) از دانشکده پرستاری و مامایی و 15 نفر (7/8 درصد) از دانشکده توان بخشی پرسشنامه ­ها را  به­ طور کامل تکمیل کردند و حجم نهایی مورد بررسی در این مطالعه را تشکیل دادند.
برای گردآوری داده­ها از دو پرسشنامه استاندارد سنجش گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (Ricketts) و پرسشنامه گراشا ریچمن (Grasha Richman) استفاده­ شد (15، 4). پرسشنامۀ گرایش به تفکر انتقادی ریکتس  (Critical ThinkingDisposition Inventory (CTDI))، ابزاری خودگزارشی است که میزان تمایل به تفکرانتقادی را می­سنجد و دارای 33 گویه در سه زیرمقیاس نوآوری ( 11 گویه)، بلوغ فکری( 9 گویه) و اشتغال ذهنی( 13 گویه) است. آزمودنی در یک مقیاس لیکرت 5 درجه­ای از کاملاً مخالفم (نمره 1) تا کاملاً موافقم (نمره 5) میزان مخالفت یا موافقت خود را با هر یک از گزینه­ها مشخص می­کند. ریکتس در پژوهشی بر روی 319 نفر از دانشجویان دانشگاه فلوریدای امریکا روایی و پایایی آن را تایید نمود (16). در ایران پاک­مهر و همکاران در مطالعه ­ای از طریق تحلیل عاملی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ روایی و پایایی این پرسشنامه را بررسی و تایید ­کردند (17). در پژوهش حاضر نیز میزان پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 79/0 بدست آمد.
جهت بررسی سطح­گرایش به تفکر انتقادی اساتید، بیشترین و کم­ترین نمره به­ترتیب 165 و 33 و نمره میانی 99 است. در مؤلفه نوآوری، بیشترین و کم­ترین نمره به ­ترتیب 55 و 11 و نمره میانی 33 است. در مؤلفه بلوغ فکری، بیشترین و کم­ترین نمره به ترتیب 45 و 9 و نمره متوسط 27 است. در بررسی مؤلفه اشتغال ذهنی، بیشترین و کم­ترین نمره به ­ترتیب 65 و 13 و نمره میانی 39 است (16).
پرسشنامه گراشا ریچمن (Grasha Richman) که جهت بررسی سبک­های تدریس اساتید ساخته شده ­است حاوی 40 سوال و 5 خرده مقیاس سبک خبره (8 سوال)، سبک آمرانه (8 سوال)، سبک فردی (8 سوال)، سبک تسهیل­ کننده (8 سوال) و سبک وکالتی (8 سوال) می­باشد. این پرسشنامه بر اساس طیف 5 گزینه­­ای لیکرت تنظیم شده است. روش نمره­گذاری آن بر اساس طیف لیکرت 5 درجه­ای از بسیار موافقم تا بسیار مخالفم و ارزش­گذاری از 5 تا 1 در نظر گرفته شده­ است. دامنه نمرات اساتید در هر سبک از 8 تا 40 در نوسان است. برای تعیین سبک تدریس غالب اساتید، بالاترین نمره کسب­شده در بین سبک­های 5 گانه ملاک  قرار ­می ­گیرد. روایی محتوایی و پایایی پرسشنامه سبک­های تدریس توسط گراشا و ریچمن سنجیده ­شده ­است (15). در مطالعه حسن ­زاده و همکاران در کردستان نیز پایایی پرسشنامه مورد بررسی قرار­گرفته و ضریب آلفای کرونباخ آن بین 72/0 تا 85/0 بدست آمد (18). اربابی سرجو و همکاران نیز در یک مطالعه در زاهدان روایی پرسشنامه را از طریق تحلیل عاملی و پایایی آن­را با ضریب آلفای کرونباخ 71/0 تا 83/0 تایید کردند (19). در پژوهش حاضر نیز میزان پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بین 65/0 تا 82/0 بدست آمد. سبک تدریس اعضای هیات علمی با توجه به میانگین نمرات کسب­شده تعیین­گردید. بدین ­منظور بعد از تعیین و مرتب­سازی میانگین نمرات سبک­های تدریس استاد، هر یک از سبک­ های تدریس که در آن سبک استاد بالاترین میانگین نمره را کسب کرده بود به­عنوان سبک تدریس استاد در نظر گرفته ­می شد. محقق پس از هماهنگی با معاونین آموزشی دانشکده­ها و کسب مجوز لازم با مراجعه به محل­کار اعضای هیات علمی در دانشکده­های مختلف و تبیین اهداف مطالعه و جلب موافقت آنان، پرسشنامه­های مطالعه را در اختیار آنان برای تکمیل قرار ­داد. اساتید پرسشنامه­های بی­نام را داوطلبانه تکمیل و به مجری تحویل می­دادند. همچنین به اساتید یادآوری می­شد که نیازی به نوشتن نام خود ندارند و تمامی اطلاعات شخصی آن­ها در نزد مجریان محرمانه باقی خواهد ماند. پس از انجام نمونه­ گیری و حذف پرسشنامه­های مخدوش، 172 پرسشنامه که به­طور کامل تکمیل شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. این مطالعه با کد اخلاق IR.AJUMS.MEDICINE.REC.1398.006 در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز تایید  شد. داده­های جمع­آوری ­شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS.Ver.18  تجزیه و تحلیل شدند. برای توصیف داده­ها از فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار استفاده ­گردید. تحلیل داده­ها نیز از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. در کلیه آزمون ­ها مقدار p کمتر از 05/0 به­عنوان سطح معنی­ داری در نظر­گرفته شد.
یافته ­ها
از مجموع 205 نفر از اعضای هیات علمی شرکت­کننده در پژوهش 172 نفر پرسشنامه­ها را به­طور کامل تکمیل کردند (84 درصد پاسخ­دهی). از این تعداد 90 نفر (5/52 درصد) مرد و 82 نفر (5/47 درصد) زن با میانگین سنی 8/8±95/45 سال بودند.
جدول شمار یک نشان می­دهد که میانگین  نمره­ گرایش به تفکر انتقادی اساتید 84/13±03/123 از 165 نمره کل است. نتایج حاکی از آن بود که نمرات اساتید مورد بررسی در گرایش به تفکر انتقادی و مؤلفه­های سه گانه  نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی بالاتر از متوسط بوده و در حد نسبتاً مطلوبی است. سبک تدریس اساتید در 41 نفر (8/23 درصد) از آنان سبک خبره، 48 نفر (9/27 درصد) سبک آمرانه، 21 نفر (2/12 درصد) سبک فردی، 36 نفر (9/20 درصد) سبک تسهیل ­کننده و 26 نفر  (1/15 درصد) سبک وکالتی است (جدول1).

ماتریس همبستگی بین گرایش به تفکر انتقادی و سبک­ های تدریس اساتید در جدول شماره دو نشان داده شده است. نتایج نشان داد که بین گرایش به تفکر انتقادی اساتید و سبک ­های تدریس آنان رابطه معنی­داری وجود دارد (540/0=r، 001/0>p). همچنین بین سبک ­های تدریس و زیر­مقیاس­های گرایش به تفکر انتقادی؛ بجز زیر مقیاس بلوغ فکری که با سه سبک تدریس خبره، آمرانه و فردی رابطه معنی­ دار مشاهده نشد (05/0=p)، در سایر موارد رابطه معنی­ دار وجود داشت (جدول2).

با توجه به معنی­دار بودن رابطه بین گرایش به تفکر انتقادی و سبک تدریس اساتید، به­منظور نقش پیش­بینی­کنندگی گرایش به تفکر انتقادی در سبک تدریس اساتید از رگرسیون چندگانه به­روش هم­زمان استفاده گردید. برای تبیین سبک­ های تدریس از روش رگرسیون همزمان که حضور همه متغیرهای معنی­دار در ضریب همبستگی خرده مقیاس­ های گرایش به تفکر انتقادی (متغیرهای نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ذهنی) را مورد بررسی قرار می­ دهد، استفاده شد. در این روش ابتدا ضرایب همبستگی چند متغیری و رگرسیون با حضور متغیرهای پیش بین مورد بررسی قرار­گرفت. در بین همه سبک­های تدریس به روش هم­زمان هر سه خرده مقیاس گرایش به تفکر انتقادی حضور معنی­دار داشتند (جدول 3). نتایج نشان داد که بیشترین ضریب همبستگی چند متغیری سبک تدریس آمرانه با مقدار 692/0؛ و کم­ترین آن به سبک تدریس وکالتی با مقدار 561/0 است. بیشترین تبیین به سبک تدریس آمرانه به میزان ۴8 درصد، و کم­ترین آن به سبک تدریس وکالتی به میزان ۳۱ درصد بود. بنابراین چنین استنباط می ­شود که متغیر سبک تدریس آمرانه با بتای 487/0 دارای بیشترین سهم معنی­داری در پیش­بینی تغییرات گرایش به تفکر انتقادی و متغیر سبک تدریس وکالتی با بتای 314/0 دارای کم­ترین سهم معنی­داری در پیش­بینی تغییرات گرایش به تفکر انتقادی بود (جدول 3).

بحث و نتیجه­ گیری
 این مطالعه با هدف بررسی سطح گرایش به تفکر انتقادی در اعضای هیات علمی و رابطه آن با سبک تدریس آنان در دانشگاه علوم­پزشکی جندی شاپور اهواز انجام ­شد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که میانگین نمرات گرایش به تفکر انتقادی اعضای هیات علمی دانشگاه 03/123 است، که با توجه به نمره میانی 99، از حد متوسط بیشتر است. اما با وضعیت قابل انتظار که میزان گرایش به تفکر انتقادی را در محدوده 33 تا 165 برآورد می­کند (2)، فاصله دارد. این یافته با نتایج مطالعه رفیعی در دانشگاه علوم­ پزشکی رفسنجان که سطح گرایش به تفکر انتقادی اعضای هیات علمی دانشگاه را متوسط گزارش کرده ­است (5)، همخوانی دارد. توجه به گرایش به تفکر انتقادی و تقویت آن در اساتید و دانشجویان علوم پزشکی اهمیت دارد، چرا که فارغ التحصیلان حوزه علوم پزشکی به­ویژه پزشکان در برخورداری از توانایی حل ­مساله و تصمیم­گیری بر بالین بیمار نیازمند به این توانایی می­باشند. در همین راستا، شایسته ­است مسئولین آموزش در دانشگاه ­ها با برنامه­ریزی مناسب و اتخاذ تمهیداتی زمینه تقویت گرایش به تفکر انتقادی را در اساتید و دانشجویان فراهم نمایند.
یافته­های مطالعه حاضر نشان­داد که گرایش به تفکر انتقادی با سبک تدریس اساتید رابطه معنی­داری دارد. همچنین از میان  مؤلفه ­های گرایش به تفکر انتقادی، خرده مقیاس نوآوری بیشترین همبستگی و خرده مقیاس بلوغ فکری کم­ترین همبستگی را با سبک تدریس داشته ­است. مطالعه کرمی و همکاران درباره میزان گرایش به تفکر انتقادی در معلمان مقطع متوسطه و نقش آن در ترجیح سبک تدریس نشان داد که بین مولفه نوآوری و خلاقیت بیشترین و درگیری ذهنی کم­ترین رابطه را با سبک تدریس معلمان را داشته است (20). همچنین نتایج مطالعه محمدی و همکاران با عنوان بررسی رابطه بین سبک تدریس مدرسان و توسعه مهارت­های سطوح برتر تفکر نشان داد که سبک تدریس مدرسین با تفکر خلاق، تصمیم­گیری و تفکر انتقادی رابطه مثبت و معنی­داری دارد (21). پیری و همکاران نیز در پژوهشی نشان دادند که بین سبک­های تفکر و سبک­های تدریس رابطه معنی­دار وجود دارد (15). در تبیین این یافته­ها می­توان گفت اساتیدی که نوآوری و خلاقیت بالاتری دارند و از قدرت تحلیل و استدلال بیشتری برخوردارند، در تدریس از سبک مناسب و شیوه آموزشی فعال استفاده می­کنند و طبعاً این روند رضایت­مندی بیشتر و یادگیری عمیق­تر دانشجویان را در پی خواهد داشت. زیرا در سبک تدریس فعال اساتید با تقویت پرسشگری و کنجکاوی دانشجویان و برقراری ارتباط صمیمانه با آن­ها مشارکت فراگیران را در امر یادگیری افزایش می­دهند.
نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که سبک تدریس آمرانه و خبره بالاترین رتبه؛ و سبک تدریس وکالتی کم­ترین­رتبه را دارند که با یافته­های مطالعه محمدی که به ترتیب سبک­های تدریس خبره و وکالتی را بالاترین و پایین­ترین سبک­های ترجیحی تدریس گزارش کرده­اند، همخوانی دارد (21). پیری نیز در بررسی سبک تدریس اعضای هیات علمی دانشگاه ارومیه گزارش کرد که سبک تدریس خبره بالاترین رتبه و سبک تدریس وکالتی کم­ترین رتبه را داشته است (15). نتایج یک مطالعه در دانشگاه اوتارا مالزی نیز نشان ­داد که بالاترین سبک تدریس اساتید، دو سبک تدریس شخصی و خبره و  کم­ترین آن سبک تدریس وکالتی است (22). در تبیین این یافته می­توان به ویژگی­های نهفته در این سبک­ های تدریس اشاره­کرد. در سبک خبره و آمرانه، استاد با دارا بودن موقعیت به سبب دانش و نقش مدرسی با تعیین هدف، انتظارات و قوانین به­دنبال تحقق استانداردهای صحیح برای انجام کارها می­باشد و در سبک تدریس وکالتی، استاد با توسعه ظرفیت خودمختاری فراگیران همه کارها را به عهده دانشجویان گذاشته و با مشارکت­ دادن آنان در پروژه­ها به­صورت انفرادی خود به­عنوان کاردان و متخصص در دسترس می­باشد. نتایج مطالعات مختلف نیز بیانگر این بوده ­است که در دانشگاه­های علوم پزشکی با توجه به ماهیت و محتوای دروس، اساتید بیشتر از سبک­های استاد محور آمرانه و خبره و کم­تر از سبک­های تدریس دانشجو محور و تفویض­کننده استفاده می­ کنند (18،23). از سوی دیگر نتایج تحقیقات پیشین نمایانگر آن بود که توسعه مهارت­های تفکر انتقادی در فراگیران با بکارگیری سبک تدریس دانشجو محور از قبیل سبک وکالتی مرتبط است (21). بنابراین توسعه و بهبود تفکر انتقادی در فراگیران، طراحی متفاوت­تری را می­طلبد که در آن فراگیران در فرایند آموزش و یادگیری درگیر­شده و در فرایند یادگیری مستقل­تر شده و وابستگی کم­تر به استاد داشته­ باشند و استاد بیشتر نقش مربی هدایت­گر پیدا کند و تنها بیان­کننده اطلاعات نباشد و این در حالی است که غالب اساتید در دانشگاه­ها از روش­های تدریس سنتی استاد محور استفاده ­کرده و لذا مهارت­های تفکر انتقادی و حل­مسأله و خلاقیت در فراگیر تقویت نمی­گردد. از آن­جایی­که آموزش تفکر انتقادی و خلاقیت از ضرورت­های آموزش پزشکی تعریف­شده­است به اساتید و دست اندرکاران آموزش در دانشگا­ه­ها پیشنهاد می­شود با استفاده از روش­های تدریس فعال و دانشجو محور شرایط آموزشی مناسب را برای دانشجویان فراهم سازند تا در سایه این رشد، گرایش دانشجویان به کاربرد مهارت­های تفکر انتقادی ارتقاء یابد. 
نتایج مطالعه حاضر دلالت بر آن داشت که بین گرایش به تفکر انتقادی و سبک ­های تدریس رابطه معنی­دار وجود دارد و با کمک نمرات گرایش به تفکر انتقادی می­توان سبک تدریس اساتید را پیش ­بینی ­کرد. چرا که نشان داد که با کمک هر سه خرده مقیاس گرایش به تفکر انتقادی یعنی خرده مقیاس ­های نوآوری، بلوغ فکری و اشتغال ­ذهنی می­توان 48 درصد از تغییرات سبک تدریس آمرانه و تسهیل ­کننده را پیش ­بینی­ کرد. بررسی ضرایب استاندارد شده با مقادیر بتا دلالت بر آن دارد که خرده مقیاس نوآوری بیشترین میزان تاثیر را در پیش­بینی سبک تدریس آمرانه و تسهیل­کننده و به­دنبال آن خرده مقیاس اشتغال­ذهنی و در آخر بلوغ فکری بود. از آن­جا که پژوهشی مشابه با این مطالعه پیدا­ نشد، نمی­توان نتایج این مطالعه را با مطالعات مشابه مقایسه­کرد. در تبیین این یافته می­توان گفت که سبک آمرانه که به­عنوان یک سبک غالب و ایده­آل در دانشگاه­های علوم­پزشکی مورد استفاده اکثریت اساتید می­باشد با ذهنیت و پیشینه تحصیلی دانشجویان سازگار­ است. اساتید با بهره­گرفتن از این سبک تدریس  می­ کوشند با نشان­ دادن توان علمی خود به دانشجویان، جایگاه خود را در کلاس تثبیت­ کنند. از سوی دیگر سبک تدریس تسهیل­کننده که در رتبه دوم تاثیر­گذاری است بخوبی گذر ­دادن دانشجویان از شیوه­های استاد محور به­سمت    خود­اتکایی در کلاس را نشان می­دهد. مهدوی­راد نشان­داد که روش­های تدریس متکی بر سبک­های تفکر باعث افزایش اثربخشی آموزش می­شود (24). پیری و همکاران نیز گزارش کرده­اند که سبک تفکر توانسته است سبک تدریس را تحت تاثیر قرار دهد و هر دو در کنار هم می­توانند قدرت پیش ­بینی­ کنندگی مدیریت کلاس را افزایش دهند (15). در تبیین این یافته می­توان گفت اساتیدی که دارای گرایش نوآوری بالاتری می­باشند بخاطر این­که از انجام کارهایی که نیاز به خلاقیت و طراحی دارند، لذت می­برند با استفاده از سبک­های تدریس متنوع سعی می­کنند دانشجویان را به ­سمت یادگیری عمیق و خلاق سوق ­دهند. 
با عنایت به این­که اساتید دانشگاه اصلی­ترین عنصر تاثیرگذار در فرایند یادگیری هستند و باتوجه به نتایج حاصل از این مطالعه مبنی بر مطلوب ­بودن سطح­گرایش به تفکر انتقادی در اساتید و رابطه بین سبک تدریس و گرایش به تفکر انتقادی؛ و از آن­جا که گرایش به تفکر انتقادی هم­راه با سبک تدریس می­ تواند مدیریت کلاس را به­خوبی تبیین و پیش­بینی کند، لذا توجه به توسعه سبک ­های تدریس و مولفه ­های آن در دانشگاه اهمیت دارد. بنابراین، شایسته است که مدیران آموزش عالی با برنامه­ریزی مناسب زمینه توسعه و بهبود سبک­های تدریس، تفکر و مدیریت کلاس را در دانشگاه­ها فراهم نمایند. از سوی دیگر، از آنجایی که عوامل مختلفی می­توانند با سبک تدریس اساتید و گرایش به تفکر انتقادی مرتبط باشند، لذا پیشنهاد می­گردد این عوامل شناسایی و مورد بررسی بیشتری  قرار گیرند.
میانگین نمره گرایش به تفکر انتقادی و خرده مقیاس­های آن در اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در سطح نسبتاً مطلوبی قرار داشت و سبک غالب تدریس آنان دو سبک تدریس آمرانه و خبره بود. یافته­های مطالعه نشان­داد که بین گرایش به تفکر انتقادی و سبک تدریس اساتید رابطه وجود دارد و گرایش به تفکر انتقادی پیش­بینی­کننده معنی­دار سبک تدریس اساتید می­باشد. همچنین از میان مؤلفه­های گرایش به تفکر انتقادی، خرده مقیاس نوآوری بیشترین همبستگی و خرده مقیاس بلوغ فکری کم­ترین همبستگی را با سبک تدریس داشت.
با توجه به اهمیت موضوع و وجود پژوهش­های اندک در این زمینه، و از آن­جایی که انتظار می­رود اساتید با اتخاذ سبک­ های تدریس مناسب در رشد و توسعه تفکر انتقادی در دانشجویان تلاش­کنند؛ لذا پیشنهاد می­شود که در پژوهش­ های بعدی، دیگر متغیرهای شخصی و محیطی مرتبط با گرایش به تفکر انتقادی شناسایی شوند. ضمناً از  دست­اندرکاران آموزش انتظار می­رود با برگزاری برنامه ­های آموزشی در ارتباط با مهارت و گرایش به تفکر انتقادی و سبک ­های تدریس، شرایط آموزشی مناسب را به­منظور رشد گرایش به تفکر انتقادی در اساتید فراهم سازند تا در سایه این رشد، گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان نیز ارتقا­ء یابد. از محدودیت پژوهش، این که پژوهش حاضر در یک دانشگاه انجام­ شده ­است و لذا در تعمیم یافته­ ها به دیگر دانشگاه ­ها باید با احتیاط عمل­شود. محدودیت دیگر این مطالعه عدم تمایل و همکاری بعضی از اعضای هیات علمی در تکمیل پرسشنامه بود.
قدردانی
از کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم­پزشکی جندی شاپور اهواز که با تکمیل پرسشنامه ما را در اجرای این پژوهش یاری ­نمودند کمال تشکر و سپاس را داریم. برای انجام این پژوهش از هیچ دستگاه و یا سازمانی کمک مالی دریافت ­نشده است.



 
فهرست منابع
1. Abello DM, Tapia JA, Calderón EP. Development and validation of the Teaching Styles Inventory for Higher Education (TSIH). Annals of Psychology 2020; 36 (1): 143-54. [DOI:10.6018/analesps.370661]
2. Zia A, Dar UF. Critical Thinking: Perception and disposition of students in a Medical College of Pakistan. J Pak Med Assoc 2019; 69: 968-72.
3. Pu D, Ni J, Song D, Zhang W, Wang Y, Wu L, et al. Influence of critical thinking disposition on the learning efficiency of problem-based learning in undergraduate medical students. BMC medical education 2019; 19 (1): 1-8. [DOI:10.1186/s12909-018-1418-5]
4. Ricketts JC, Lewis C, Faulkner PE. The evaluation of critical thinking dispositions in high school agriculture teachers. Journal of Southern Agricultural Education Research 2017; 67 (1): 54-70.
5. Rafiei R, Zare-Bidaki M, Bakhtar M, Rezaeian M.[Evaluation of Critical Thinking Disposition in Faculty Members of Rafsanjan University of Medical Sciences in 2013]. Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences 2017; 15 (12): 1161-72. [Persian]
6. Karami MA, Shakurnia A. Critical Thinking Disposition in the Pharmacy Faculty Members of Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Iran. Educ Res Med Sci 2020; 9 (2): 1-5. [DOI:10.5812/erms.109691]
7. Mohamad A, Rahim SSA, Sulaiman T, Baki R. Relationship between critical thinking disposition and inquiry teaching style among science teachers. Advanced Science Letters 2015;21(7):2336-9. [DOI:10.1166/asl.2015.6268]
8. Shakurnia A, Baniasad M. Critical thinking disposition in the first-and last-year medical students and its association with achievement goal orientation. Strides Dev Med Educ 2018; 15 (1): 21-9. [DOI:10.5812/sdme.85046]
9. Jafari F, Azizi SM, Soroush A, Khatony A. Critical Thinking Level among Medical Sciences Students in Iran. Education Research International 2020; 2020:18. [DOI:10.1155/2020/1348365]
10. Sendag S, Odabası HF. Effects of an online problem-based learning course on content knowledge acquisition and critical thinking skills. Computers & Education 2009; 53 (1): 132-41. [DOI:10.1016/j.compedu.2009.01.008]
11. Aslami M, Dehghani M, Shakurnia A, Ramezani G, Kojuri J. Effect of Concept Mapping Education on Critical Thinking Skills of Medical Students: A Quasi-experimental Study. Ethiopian Journal of Health Sciences 2021; 31 (2): 409-18. [DOI:10.4314/ejhs.v31i2.24]
12. Richardson JC, Ice P. Investigating students' level of critical thinking across instructional strategies in online discussions. The Internet and Higher Education 2010; 13 (1-2): 52-9. [DOI:10.1016/j.iheduc.2009.10.009]
13. Cimer A, Timucin M. Content of an in-service training to develop and assess activities minding critical thinking. Procedia-Social and Behavioral Sciences 2010; 9:958-62. [DOI:10.1016/j.sbspro.2010.12.267]
14. Dash NR, Guraya SY, Al Bataineh MT, Abdalla ME, Yusoff MSB, Al-Qahtani MF, et al. Preferred teaching styles of medical faculty: an international multi-center study. BMC Medical Education 2020; 20 (1): 1-9. [DOI:10.1186/s12909-020-02358-0]
15. Piri M, Pourfarhadi L. [The Relationship between Thinking and Teaching Styles with Classroom Management (Case Study: Faculty Members of Urmia University)]. Higher Education Letter. 2018; 11 (41): 89-111. [Persian]
16. Ricketts JC, Rudd RD. Critical thinking skills of selected youth leaders: The efficacy of critical thinking dispositions, leadership, and academic performance. Journal of Agricultural Education 2005; 46 (1): 32-43. [DOI:10.5032/jae.2005.01032]
17. Pakmehr H, Mirdrogi F, Ghanaei A, Karami M.[Reliability, Validity and Factor Analysis of Ricketts' Critical Thinking Disposition Scales in High School]. Quarterly of Educational Measurement 2013; 3 (11): 33-54. [Persian]
18. Hasanzadeh H, Bahramrezaie M, Pooladi A, Hasanzadeh A. [Teaching styles of faculty members of Kurdistan University of Medical Sciences for theoretical lessons; 2010-2011]. Scientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences 2013; 18(3):71-77. [Persian]
19. Arbabisarjou A, Akbarilakeh M, Soroush F, Payandeh A. Validation and normalization of grasha-riechmann teaching style inventory in faculty members of zahedan university of medical sciences. Adv Med Educ Pract 2020; 11:305-312. [DOI:10.2147/AMEP.S244313]
20. Karami M, Rajaei M, Namkhah M. [Investigation of tendency toward critical thinking in secondary school teachers and its role on their teaching style]. Research in Curriculum Planning 2014; 11 (40): 34-47. [Persian]
21. Mohammadi M, Shafiei L, Torkzadeh J. [The relationship between lecture teaching styles and learnings' higher order thinking skills development]. Journal of Education Studies 2015; 1 (2): 167-89. [Persian]
22. Shaari AS, Yusoff NM, Ghazali IM, Osman RH, Dzahir NFM. The relationship between lecturers' teaching style and students' academic engagement. Procedia-Social and Behavioral Sciences 2014; 118: 10-20. [DOI:10.1016/j.sbspro.2014.02.002]
23. Razeghinejad H, Bakhshi H, Mashayekhi N. [A survey on teaching style of academic members in Rafsanjan University of medical sciences]. Hormozgan Med J 2010; 14 (3): 199-206. [Persian]
24. Mahdavi Rad H. [Impact of thinking style-oriented teaching methods promoting ideological training effectiveness]. Basirat va tabiate islami 2009; 6(14):163-206. [Persian]
ارسال پیام به نویسنده مسئول



XML   English Abstract   Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Shakurnia A, Elhampour H, Oraki Kohshour M, Izadpanah S. Investigating the Relationship between Critical Thinking Disposition and Teaching Style of Faculty Members in Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences. RME 2022; 14 (1) :44-53
URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-1129-fa.html

شکورنیا عبدالحسین، الهام پور حسین، اورکی کوه شور مجتبی، ایزدپناه شبنم. بررسی رابطه سطح گرایش به تفکر انتقادی با سبک تدریس اعضای هیات علمی در دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز. پژوهش در آموزش علوم پزشکی. 1401; 14 (1) :44-53

URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-1129-fa.html



بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
دوره 14، شماره 1 - ( 1401 ) برگشت به فهرست نسخه ها
پژوهش در آموزش علوم پزشکی Research in Medical Education