به طور کلی، نظام آموزشی از دبستان تا دانشگاه مهمترین عامل توسعه بهویژه توسعۀ انسانی و تربیت نیروی انسانی متخصص است .آنچه در این زمینه باید مورد توجه واقع شود، این نکته است که آموزشها و کیفیت آنها باید با نیازهای واقعی جامعه تناسب و هماهنگی داشته باشد (
1). با ورود به هزاره سوم، پاسخگویی در مفهومی نو ظاهر شده است و به عنوان یکی از ضرورت های کلیدی و عنصری بنیادین درسازمانهای امروزی شناخته شده است. مهمترین چالشی که امروزه آموزش عالی ایران با آن روبرو است، پاسخگویی به شرایط محیطی است. در این راستا پاسخگویی دانشگاه ها به محیط میتواند زمینه ی توسعه و موفقیت دانشگاه ها و جامعه را فراهم کند (
2). فلسفه وجودی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی پاسخگویی به انتظارات و نیازهای جامعه است و پاسخگویی جزئی تفکیک ناپذیر از ماهیت نظام آموزش عالی است. بنابراین رسالت اصلی دانشگاه بهعنوان نهاد یک اجتماعی پاسخگویی و کمک به تحلیل و حل مسائل اساسی جامعه است (
3).
امروزه بیش از هر زمان دیگری با چالش توانمندی فارغالتحصیلانی روبرو هستیم، که پاسخگوی نیازهای بهداشتی و چالشهای کنونی جامعه نیستند (
4). آموزش پاسخگو یک تغییر پارادایم امیدوارکننده در آموزش عالی است، یک جنبش آموزشی جهانی است که آموزش عالی را متحول میکند و رویکردی است که بهدنبال همسویی آموزش پزشکی و نیازهای مراقبت بهداشتی جامعه است (
5) آموزش پاسخگو به منزله جهتدهی تمامی فعالیتهای آموزش به سمت تربیت متخصصانی است که قادر به مرتفع نمودن نیازهای سلامتی جامعه هدف باشند (
6). Prihatiningsih و همکاران یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت قطع ارتباط بین دانشکده های پزشکی و موسسات آموزش سلامت با اکوسیستم و جامعهای است که آنها موظف به خدمت هستند (
7). در مطالعات متعددی که برروی پزشکان تازه فارغالتحصیل در انگلستان انجام گرفته است به کمبود مهارت پزشکان اشاره شده است، از نشانههای نقص در پاسخگویی اجتماعی برنامه درسی،کمبود دانش نگرش و مهارت پزشکان متناسب با نیازهای جامعه است (
8). نتایج مطالعه کریمی و همکاران نشان داد که 3/54 پزشکان خانواده فاصله بین آموزشهای تئوری در دوران دانشجویی و انتظاراتی که در طرح پزشک خانواده از آنها دارند، زیاد و یا خیلی زیاد است (
9). عبدالمالکی در پژوهشی عنوان کرد که برنامه درسی تدوین شده بهطور کامل پاسخگوی نیازهای دانشآموختگان نیست و لازم است در محتوا و سرفصل دروس ارائه شده تجدید نظر صورت گیرد (
10). علیرغم موفقیت های چشمگیر در این زمینه، باید اذعان نمود که هنوز تا اجرای کامل توانبخشی جامعهنگر در دانشگاههای کشور راه طولانی وجود دارد. از نظر برخی از کارشناسان و صاحبنظران در نظام آموزش پزشکی ایران در زمینه پاسخگویی به نیازهای جامعه ضعف وجود دارد و ارتباط دانشجویان با جامعه به تدریج ضعیفتر شده است و در طول سالیان با حذف فصلهای مشترک جای خود را به مرزبندیهای غیرقابل نفوذ داده است (
11). برنامههای درسی آموزش عالی از جمله عوامل و عناصری هستند که در تحقق بخشیدن به اهداف آمـوزش عـالی نقـش بسزایی دارند (
12).امروزه مشکلاتی در مورد عدم سازگاری برنامه های درسی با تقاضای بازار کار و موفق نبودن برنامه های درسی در کمک به دانشجویان برای کسب اطلاعات و مهارت های لازم جهت ایفای نقش موثر در دنیای کار متحول امروزی مشاهده میشود .یکی از مهمترین چالش های نظام آموزش عالی، شکاف بین آموخته های نظری و شایستگی های عملی دانشآموختگان از یکسو و از سوی دیگر متناسب نبودن آن با نیازها و اولویت های جامعه است (
13). برای مقابله با این چالش، یکی از رویکردهایی که در سالهای اخیر در جهت ایجاد پیوند بین آموخته های فارغالتحصیلان دانشگاهی و نیازهای جامعه مورد توجه برنامهریزان بوده، رویکرد آموزش پاسخگو میباشد. آموزش پاسخگو مشارکت بین آموزش حرفهایی نظام سلامت و جوامع را بهبود میبخشد بهطوریکه با هماهنگی نظام های بهداشت، پژوهش و آموزش بتوانند در راستای پاسخگویی به نیازهای جوامع گام بردارند (
14). رسالت آموزش پاسخگو، تعهد در قبال جهتگیری آموزش، پژوهش و ارایه خدمات براساس الویت نیازها و انتظارات جامعه است که این مهم با تاکید بر تماس مستقیم و مستمر دانشجویان با جامعه در سطوح مختلف میسر می گردد (
15). پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی برای این پرسش بود که الگوی آموزش پاسخگو برای برنامه آموزش علوم توانبخشی کدام است؟
روش ها
این پژوهش با رویکرد ترکیبی از دو روش کیفی (بررسی متون و ادبیات پژوهش) و میدانی در سال 1400 انجام گرفت. در مرحله میدانی با گردآوری دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختار یافته با 25 نفر از خبرگان حوزه حیطه علوم توانبخشی بهدست آمد. مصاحبهها با قرار قبلی بهصورت حضوری و توسط پژوهشگر با حضور در محل و دفتر کار شرکت کنندگان انجام شد. زمان مصاحبهها بین 45 تا 60 دقیقه متغیر بود. همچنین هدف مطالعه برای کلیه مشارکت کنندگان توضیح و با تکمیل فرم رضایت کتبی از آنان، مصاحبه ها آغاز شد.
پژوهشگر درحین انجام مصاحبه علاوه بر پرسش سئوالات اصلی به اقتضای مورد، به منظور درک عمیق تر و غنی تر شدن دادهها از سئوالات راهنما استفاده نمود. پس از انجام هر مصاحبه ها محتوای مصاحبه کلمه به کلمه روی کاغذ نوشته و کدگذاری بهصورت دستی انجام گرفت و در مصاحبه بیست و پنجم اشباع نظری بدست آمد. ابزار سنجش در بعد کیفی فرم مصاحبه نیمساختار یافته که براساس کدگذاری باز و کدگذاری محوری به دست آمد و به مدد خبرگان از طریق کدگذاری انتخابی ابعاد، مولفه ها و شاخص مورد تایید و الگو اعتباریابی نظری شد. در بخش کمی پژوهش، فرم مصاحبه اشباع شده توسط خبرگان از طریق وزندهی به شاخصها، به پرسشنامه تبدیل بر روی گروه نمونهای که تصادفی انتخاب شدند اجرا گردید. این پرسشنامه با 136 گویه در ابعاد ششگانه شامل جامعه (3 مولفه و 18 شاخص) نظام آموزش عالی سلامت (3 مولفه و16 شاخص) دانشگاه (5 مولفه و32 شاخص) استاد (4 مولفه و23 شاخص) دانشجو (2 مولفه و20 شاخص) برنامه آموزشی و درسی (4 مولفه و27 شاخص) تنظیم شد. روایی صوری به کمک خبرگان مورد بررسی و اصلاحات مورد نیاز اعمال گردید. جهت تائید روایی محتوا ( CVR ) به روش کمی، نسبت روایی محتوا و شاخص روایی محتوا (CVI) محاسبه شد. بدین منظور از 10 نفر از خبرگان درخواست شد تا در مورد هر یک از گویه های پرسشنامه با انتخاب یکی از گزینه های "ضروری است" "ضروری نیست ولی مفید است "یا "ضروری نیست" پاسخ دهند. نسبت روایی محتوا برای گویههای پرسشنامه 91/0 برآورد و مورد تائید قرار گرفت. میانگین کل شاخص روایی محتوایی90/0 برآورد شد؛ بنابراین تمام گویه های پرسشنامه مناسب تشخیص داده شدند. به منظور محاسبه پایایی پرسشنامه نسخه نهایی آن پس از اعمال اصلاحات طی یک مطالعه آزمایش در اختیار 15 نفراز اعضای هیات علمی توانبخشی قرارگرفت. براساس داده های بدست آمده از پرسشنامه های تکمیل شده، ضرایب آلفای کرونباخ برای کل گویه ها و به تفکیک هر یک از ابعاد ششگانه پرسشنامه 98/0 بهدست آمد که حاکی از پایایی پرسشنامه بود. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه روسای دانشکده، معاونین مدیران گروه های آموزشی و اعضای هیات علمی دانشکده های توانبخشی دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران (دانشگاه های علوم پزشکی تهران، شهید بهشتی، ایران و علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی) به تعداد 100نفر بودند که براساس جدول تعیین حجم نمونه مورگان 85 نفر (34 نفر زن و51 نفر مرد) پرسشنامه را تکمیل و سپس دادهها مورد تحلیل قرار گرفت. در بخش کیفی پژوهش تحلیل محتوای مصاحبه ها به کمک کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. در بخش کمی پژوهش نیز تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده در دو بخش توصیفی و استنباطی به کمک نرمافزارهای آماری 24 SPSS.Ver.22, AMOS.Ver. به انجام رسید. در بخش توصیفی برای متغیرهای جمعیت شناختی که دادههای آن از پرسشنامه به دست آمد. میانگین، انحراف معیار، جداول توزیع فراوانی و نمودار برای هریک از متغیرها ارائه شد. برای تحلیل استنباطی آزمون کلوموگروف اسمیرنف انجام و نتایج حاکی از آن بود، دادهها از توزیع نرمال برخوردار بوده و پیشفرض لازم برای استفاده از آزمون های پارامتریک حاصل شد. سپس از مدلسازی معادلات ساختاری (تحلیل عاملی تائیدی) جهت مشخص شدن بارهای عاملی هر یک از ابعاد، مولفه و شاخص ها استفاده شد و بار عاملی هریک از ابعاد و مولفه ها نشان داد که کلیه بارهای عاملی در سطح معنی داری کمتر از 001/0 بودند.
یافته ها
در پاسخ به سئوال "الگوی مفهومی آموزش پاسخگو برای برنامه آموزش علوم توانبخشی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور کدام است؟" این بخش در دو مرحله کیفی و کمی انجام پذیرفت:
الف- بخش کیفی
الگوی مفهومی طراحی شده دارای 6 بعد و 21 مولفه و مرکب از 136 شاخص بود (شکل1).
کدگذاری انتخابی در یک فرم مصاحبه تنظیم و به مدد مصاحبه، فن دلفی و بارش فکری با خبرگان تا اشباع نظری و تدوین پاسخ سوالات پژوهش استمرار داشت که نتایج آن در جدول شماره یک آورده شده است.
ب- بخش کمی
از مجموع 85 نفر شرکتکننده 60 درصد مرد و میانگین سنی آنها 6/7±/9/47 بود. 1/74 درصد از نمونه مورد بررسی عضو هیأت علمی دانشگاه، 4/2 درصد دارای پست ریاست دانشکده و 5/23 درصد دارای پست مدیرگروه، 3/55 درصد از دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، 1/14 درصد از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و 6/17 درصد از دانشگاه علوم پزشکی ایران و9/ 12درصد ازدانشگاه علوم پزشکی تهران بودند. نتایج نشان داد که 6/90 درصد دارای مدرک تحصیلی دکتری تخصصی و 4/9 درصد دارای بورد تخصصی بودند. از نظر مرتبه علمی 3/55 درصد دارای رتبه استادیاری، 4/29 درصد دانشیار و 3/15 درصد استاد تمام و از نظر پایه خدمت از 1 تا 40 متغیر بود و میانگین پایه خدمت برابر با 1/5 به دست آمد. در مرحله بعد و ضعیت هر یک از ابعاد و مولفه ها مورد بررسی و با عدد معیار مقایسه گردید که نتایج آن در جدول شماره دو اشاره شده است. براساس میانگین به دست آمده در هر یک از مولفههای اصلی و مقایسه آن با عدد معیار 3 (بهعنوان نمره میانه طیف) مشخص شد که در کلیه ابعاد وضعیت بهطور معنیداری (001/0>t) بالاتر از عدد 3 قرار دارد.
نتایج حاصل از بررسی برازش مدل اندازهگیری نشان داد که مدل، از برازش قابل قبولی برخوردار میباشد. شاخصهای برازش تطبیقی، شاخص نیکوئی برازش، مجذور میانگین مربع خطا و خیدو همگی بیانگر این هستند که ابعاد و مولفههای شناسایی شده در یک ساختار متجانس، سازه های الگوی یک مفهوم تحت عنوان آموزش پاسخگو را حمایت می کنند و بار عاملی هریک از ابعاد و مولفهها نشان داد کلیه بارهای عاملی در سطح معنی داری کمتر از 001/0 بودند. براساس ضرایب بدست آمده، میتوان عنوانکرد که کلیه شاخص ها نقش مهم و معنیداری در اندازهگیری ابعاد الگوی آموزش پاسخگو را دارا می باشند که مجموعاً یک عامل زیربنایی را درقالب الگوی آموزش پاسخگو ارائه میدهند. همان گونه که از مدل اندازه گیری نمایان است، این مدل از نوع مدل مرتبه دوم میباشد. به عبارتی دیگر ابتدا مولفه های هر بعد و سپس تمامی ابعاد به صورت نمره کل مدل را تشکیل دادند.(جدول 3)
در پاسخ به سئوال "اطلاعات دموگرافیک گروههای نمونه چگونه است؟"، یافتههای آزمون t دو نمونه مستقل و تحلیل واریانس یکراهه نشان داد که ابعاد و مولفههای مورد بررسی از نظر جنسیت، وضعیت هیات علمی (سمت) و مرتبه علمی بین گروههای نمونه در بخش کمی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
بحث و نتیجه گیری
هدف مطالعه حاضر، شناسایی ابعاد و مولفههای آموزش پاسخگو برای برنامه آموزش علوم توانبخشی بود. امروزه با توسعه فناوریها و آموزشهای علوم توانبخشی، مفاهیم جدیدی که لازمه ارتقاء سلامت آحاد جامعه میباشد، به برنامههای آموزشی در دنیا راه یافتهاند بنابراین علیرغم این ضرورت، روند آموزش درحیطه توانبخشی بیانگر این واقعیت است که این آموزشها بهتدریج از انتظارات و نیازهای جامعه فاصله گرفته است و در حال حاضر آموزش های فعلی با نیازهای واقعی جامعه تطابق ندارد (
10). هنن(Henen) معتقد است مسئولیتپذیری اجتماعی در آموزش پزشکی نیاز به یک جهتگیری اساسی در جامعه دارد و از این رو تأکید بر سطح دسترسی بوده و دانشکدههای پزشکی باید خدمات بالینی خود را به جامعه گسترش دهند. اگر دانشگاهها بخواهند از عهده پاسخگویی در مقابل نیازهای جامعه تحت پوشش خود برآیند باید نظام آموزشی خود را مبتنی بر نیازها و اولویتهای سلامت جامعه شکل داده و منجر به ارتقاء سطح سلامت و رضایتمندی آحاد جامعه شوند (
16). آموزش پاسخگو با هدف تامین نیازهای سلامت جامعه رویکردی است که به نوبه خود منجر به توسعه و تحول در آموزش عالی خواهد بود. عبدالملکی به بررسی ابعاد مختلف پاسخگویی اجتماعی پرداخته و 7 بعد (رفع نیازهای سلامت جامعه، ساختار نظام آموزشی پاسخگو، سیاستگذاری مبتنی بر جامعه، درگیرشدن در جامعه، آموزش مبتنی بر جامعه، ارزیابی نظام آموزشی، موانع پیشرو) را در حوزه پاسخگویی اجتماعی شناسایی نموده است (
10). این درحالی است که مطالعه حاضر بر شناسایی ابعاد و مولفههای مختلف آموزش پاسخگو درحوزه برنامه های آموزشی و درسی متمرکز بوده، بهعبارتی میتوان گفت مطالعه حاضر بر تقاضا محوری متمرکز و هدف آن هدایت برنامه های آموزشی و درسی به سمت پاسخگویی به نیازها و انتظارات جامعه است. از سوی دیگر از حیث توجه به انتظارات جامعه و پاسخگویی به نیازهای آن با مطالعه حاضر همخوانی دارد. نکوزاد و همکاران به بررسی وضعیت آموزش پزشکی پاسخگو پرداختند. یافتههای آنان نشان داد که ایجاد تحول در آموزش پزشکی پاسخگو و توفیق در این راه در گرو تعیین دقیق اولویتها و تخصیص منطقی منابع موجود است (
2). پژوهش نکوزاد تنها به بررسی وضع موجود آموزش پزشکی پاسخگو پرداخته، درحالیکه مطالعه حاضر به دیگر جنبه ها و ابعاد و مولفه های تاثیرگذار در آموزش پاسخگو درحیطه توانبخشی نیز توجه داشته است. اما از حیث تاکید بر نیازهای واقعی جامعه با مطالعه حاضر همسو است. ساندهو (Sandhu) و همکاران مدل AIDER را برای پاسخگویی اجتماعی در آموزش و عملکرد پزشکی ارائه دادند. این مدل از پنج مرحله ارزیابی، پژوهش، اقدام، آموزش و پاسخدهی تشکیل شده است که بهصورت یک چرخه بهطور مداوم تکرار میگردد (
17). یافتههای این پژوهش از نظر اهمیت بعد آموزش، پژوهش و پاسخدهی با یافتههای مطالعه حاضر همخوانی دارد. با این تفاوت که تاکید مدل ساندهو بر پاسخگویی اجتماعی با رویکرد آموزش و عملکرد در حوزه پزشکی است، درحالیکه مطالعه حاضر به ابعاد جامعه، نظام آموزش عالی سلامت، استاد و دانشجو بهعنوان مهمترین ارکان پاسخگویی برنامههای آموزشی و درسی در تامین نیازها و انتظارات جامعه پرداخته است. نتایج مطالعه تاتاری و همکاران تحت عنوان بررسی نقش اعضای هیأت علمی در آموزش پزشکی پاسخگو نشان داد که اعضای هیأت علمی در راستای توسعه مسئولیت اجتماعی خود، وظیفه دارند در رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه خود موثر باشند. برای اجرای آموزش پاسخگو ضروری است اعضای هیأت علمی دانش آموختگانی به جامعه تحویل دهند که علاوه بر دانش کافی خود توانمندساز بوده و دارای توانمندیهای حل مسأله و جامعهنگر به سلامت باشند (
3). باهو طرودی و همکاران به بررسی نقش اساتید پیشرو و آموزش پاسخگو برتوسعه دانشگاه نسل سوم پرداختند. یافتههای این پژوهش نشان داد که نقش اساتید پیشرو و آموزش پاسخگو بر توسعه دانشگاه نسل سوم در دانشگاه علوم پزشکی مازندران مثبت و معنیدار و اساتید پیشرو نقش بیشتری بر توسعه دانشگاه نسل سوم دارند (
18). یافتههای مطالعات باهو طرودی و ساندهو (17) نیز از حیث توجه به نقش اساتید در امر تربیت دانش آموختگان توانمند و مسئولیت پذیر درنظام آموزش پاسخگو با مطالعه حاضر همخوانی دارد.
رضائیان ابعاد گوناگون دانشکدههای پزشکی پاسخگو در مقابل اجتماع را مورد بررسی قرار داده و نتایج مطالعه ایشان نشان داد که دانشکده پزشکی پاسخگو در مقابل اجتماع دانشکدهای است که در آن ضرورت بازنگری در محتوای آموزشی، پژوهشی و خدمترسانی دانشکدههای پزشکی با محوریت اولویتهای مربوط به نیازهای سلامت جامعه تحت پوشش و بر اساس اصول و موازین اخلاقی مورد توجه قرار گرفته، علاوه برآن شیوه گزینش استاد و دانشجو و همچنین ارزشیابی دانشکدهها به نحوی صورت میپذیرد تا آرمان پاسخگویی در مقابل اجتماع در مرکز توجه قرار گیرد (
19). یافتههای این پژوهش نیز از نظر اهمیت بعد محتوای آموزشی، پژوهش و ارائه خدمات و همچنین توجه به گزینش استاد و دانشجو و نیازهای سلامت جامعه با یافتههای مطالعه حاضر همخوانی دارد با این تفاوت که به نقش مهم نظام آموزش عالی سلامت در تولیت و راهبری نظام های آموزشی در راستای هدایت آنها به سمت آموزش پاسخگو پرداخته نشده است. مطالعه فارمد و همکاران محتوای برنامه آموزشی، روش تدریس، اهداف آموزشی نامناسب، عدم توجه به نیازهای جامعه در برنامه آموزشی را از چالشهای موجود درآموزش پزشکی پاسخگو قلمداد کردند (
20) .که این امر مبین اهمیت بعد برنامه آموزشی و درسی در نظامهای آموزشی بوده و از این منظر همسو با مساله اصلی پژوهش حاضر میباشد. مطالعه حاضر بهدلیل توجه همه جانبه به ابعاد مختلف آموزش پاسخگو و تقاضا محوری در امر توجه برنامه های درسی به نیازها و انتظارات جامعه از اهمیت ویژهایی برخوردار است.
لازم به ذکر است الگوی استخراج شده از پژوهش حاضر هرچند که از لحاظ برخی از ابعاد و مؤلفه ها با الگوهای دیگر مشترک بوده و همخوانی دارد، اما در مورد بسیاری از ابعاد و مؤلفه ها، از جامعیت بیشتری نسبت به الگوهای دیگر دارد. مطالعه حاضر نشان داد که 6 بعد کلی، جامعه، نظام آموزش عالی سلامت، دانشگاه، استاد، دانشجو، برنامه آموزشی بهعنوان ابعاد آموزش پاسخگو نقش مهمی را در تحقق رسالت دانشگاههای نسل سه و چهار ایفاء میکنند. انتظار میرود نتایج مطالعه حاضر به منظور نهادینه سازی آموزش پاسخگو مورد استفاده سیاستگذاران نظام آموزش عالی سلامت در دانشگاههای علوم پزشکی در حوزه علوم توانبخشی قرار گیرد تا بتواند کمک موثری در راستای هدایت برنامههای آموزشی به سمت پاسخگویی به نیازها و انتظارات جامعه بنماید. به منظور توسعه و ترویج و بکارگیری الگوی بهدست آمده، پیشنهاد میشود با توجه به نتایج پژوهش اقدامات زیر انجام شود: طراحی و استقرار نظام شناسائی و ارزیابی نیازهای آموزشی مبتنی بر نیازهای جامعه متناسب با بار بیماریها و اختلالات نوپدید در حوزه توان بخشی- بازنگری در ساختار و فلسفه حاکم بر نظام آموزش عالی و هدایت آن به سمت آموزشهای عملی و مهارتی در راستای پاسخگویی به نیازهای جامعه - بازنگری و تدوین برنامههای آموزشی و درسی (کوریکولومها) در راستای پاسخگوئی به نیازهای جامعه به تفکیک رشته و مقطع تحصیلی- ارائه و تصویب راهکارهایی برای هدایت هر چه بیشتر آموزش در عرصههای جامعه و بهسمت جامعه و جلب مشارکت و همراهی نهادهای جامعه با دانشگاههای علوم پزشکی. در مجموع این مطالعه دارای محدودیتهایی مانند دادههای تجربی این پژوهش در اثر اجرای یک مقیاس 136 شاخصی در 6 بعد و 21 مولفه برای گروه نمونه بهدست آمده است. لذا اگر از مقیاسهای دیگری با مضمون متفاوت استفاده شود نتیجه آن قابل تعمیمتر است. نتیجه تحلیل عاملی تائیدی بیانگر این موضوع است که همه ابعاد، مولفهها و شاخصهای شناسایی شده یک عامل زیر بنایی را در قالب الگوی آموزش پاسخگو تبیین میکنند اما قطعاً مولفه ها و دیگری را میتوان شناسایی نمود که بهرغم تلاش فراوان همچنان مکنون ماندهاند و میتوانند کشف شوند. این پژوهش در جامعه خبرگان توانبخشی دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران انجام شده است، لذا میتوانست در سطح وسیعتری شامل همه دانشگاههای علوم پزشکی و موسسات آموزش عالی باشد. همچنین وجود شرایط کرونایی و درنتیجه محدودیت در دسترسی به اعضای هیات علمی در خصوص اجرای پرسشنامه مذکور از دیگر عواملی بود که باعث محدودیت در فرآیند اجرای پژوهش شد.
قدردانی
این مقاله برگرفته از رساله دکتری مدیریت آموزشی نویسنده اول با شناسه اخلاق IR.IAU.PIAU.REC.1400.6 میباشد. بدینوسیله از اساتید محترم راهنما، مشاور و همچنین روئسای دانشکده و مدیران گروههای آموزشی و اعضای هیات علمی دانشگاههای علوم پزشکی شهر تهران که ما را در انجام این پژوهش یاری رساندند، تشکر و قدردانی مینمایم.