مقدمه
پرستاری رشته ای مستقل و شاخه ای از علوم پزشکی است که دانش آموختگان آن به عنوان عضوی از تیم سلامت درعرصه های مختلف مربوط به ارائه خدمات بهداشتی، آموزشی، پژوهشی، مشاوره ای، پیشگیری، مدیریتی، حمایتی،مراقبت های درمانی و توان بخشی می پردازند (1). یکی از رسالتهای دانشکدههای پرستاری، توانمندسازی دانشجویان جهت پذیرش نقشهای خطیر حرفه پرستاری است (2). آموزش بالینی بخش مهمی از آموزش پرستاری به حساب میآید و حدود نیمی از زمان آموزش دانشکدههای پرستاری را به خود اختصاص میدهد (3) آموزش بالینی مبنای برنامه آموزشی را تشکیل میدهد ، به طوری که هرچه آموزش بالینی پربارتر باشد، آموزش با شتاب و کیفیت مناسب تری به پیش خواهد رفت (4). در فرآیند آموزش حرفه ای علوم پزشکی، محیط بالینی حائز اهمیت بسیاری است و نقش مهمی در کسب تجارب مثبت یا منفی دارد (3). محیط بالینی به طور وسیعی به عنوان مکان کلیدی جهت یادگیری دانشجویان پرستاری پذیرفته شده است و پرستاری به عنوان یک حرفه عمل محور باید به دانشجویان یاد دهد که چگونه در محیط بالین عملکرد حرفه ای داشته باشد (5). مطالعه "پازوکیان" که با هدف"تعیین چالش های آموزش بالینی پرستاری در ایران"انجام شده است، نشان میدهد که آموزش بالینی درحال انتقال از بالین بیماران به کلاس های درس و حتی راهرو یا اتاق های کنفرانس بیمارستان هاست و برآوردها نشان میدهد زمانی که بر بالین صرف می شود، بین 25-15درصد متغیر است (6).
در این میان، دانش داروشناسی قسمت مهمی از عملکرد بالینی پرستار را تشکیل میدهد (7). بررسی بیمار قبل از دارو دادن، تعیین اهداف مراقبتی، تجویز ایمن و موثر داروها و سپس ارزیابی تاثیر داروهای تجویزی ضروری بوده و راهنمایی بیماران دربارهی داروهایشان و کمک به پزشک و داروساز در برطرف نمودن مشکلات و اهداف محیط مراقبتی لازم می باشد. به عبارت دیگر ایجاد این ویژگیها در پرستاران، منجر به افزایش دانش و آگاهی و مهارتهای دارو درمانی میگردد (8). در واقع، با گستردگی روزافزون بهداشت و درمان و رشد نقشهای جدید پرستاران، آموزش داروشناسی برای پرستاران ضرورت یافته است و پرستاران نقش بسیار مهمی در مدیریت دارودرمانی بیماران در بیمارستان و جامعه ایفاء می کنند و باید دانش کافی در داروشناسی داشته باشند تا بتوانند مراقبت ایمن و با کیفیتی را ارائه دهند (9). به طور متوسط، پرستاران 40 درصد از زمان کاری خود را در بیمارستان، به دارو دادن اختصاص میدهند (8). بنابراین، موضوع یاددهی-یادگیری فارماکولوژی برای دانشجویان پرستاری مسئله بسیار مهمی است. متغیرهایی چون مربی بالینی، فراگیر و محیط آموزشی و بالینی، نتایج یادگیری دانشجویان را تحت تاثیر قرار می دهد (9). از آنجایی که کارآموزی بالینی پرستاری در شکلدهی هویت حرفه ای دانشجویان اهمیت حیاتی دارد و قلب آموزش حرفهای محسوب میشود (4)، مربیان بالینی نقش مهمی در هدایت، حمایت، پیشرفت و موفقیت دانشجویان پرستاری دارند، تا آنجاییکه مربیان کارآمد می توانند با اجرای فرایند یاددهی – یادگیری موثر، دانشجویان را قادر سازند تا حداکثر استفاده مطلوب از توانمندی های خود را ببرند (10). دانشجویان نیز به عنوان دریافت کنندگان خدمات آموزشی بهترین منبع شناسایی مشکلات آموزشی بوده، زیرا حضور و تعاملی مستقیم و بی واسطه با این فرآیند دارند و به عنوان یک ذینفع از حقی مشروع برای مورد مشورت قرار گرفتن در زمینه کیفیت آموزش پرستاری برخوردارند (1). نتایج مطالعه قمری زارع و همکاران (1391) در مورد عوامل موثر بر یادگیری مراقبت دارویی در آموزش بالینی دانشجویان پرستاری اراک نشان داد که مورد توجه قرار دادن و تقویت ویژگیهای مدرسین، به کارگیری مدرسان کارآمد، مناسب سازی محیط بالین، توجه به ویژگی ها و انگیزاننده های دانشجویان در کسب تجربیات و درک اهمیت و ضرورت تحصیل دانش و عملکرد صحیح دارو و ارائه راهکارهای افزایش یادگیری بالینی در دانشجویان می تواند فرآیند یادگیری مراقبت دارویی را تسهیل و تقویت نماید (9). نتایج مطالعه Maniasو Bullockنشان داد دانشجویان پرستاری معتقدند که به حد کافی در اصول فارماکولوژی آمادگی کافی را نیافته اند و آن را ناشی از فرآیندهای یادگیری سطحی می دانستند (11). همچنین در مطالعه نیمه تجربی پورفرزاد و همکاران نتایج نشان داد که برای افزایش اثربخشی آموزش دانش و عملکرد دارویی و کاهش اشتباهات دارویی، مربیان بالینی میتوانند شیوه های آموزش بالینی غنی تر را بر حسب محتوای مورد آموزش و اهداف آموزشی مورد نظر انتخاب نمایند (10). مطالعه "Grandell" و همکاران نیز به نقل از نتایج مطالعات مختلف بیان کرده که مهارت های دارویی پرستاران و دانشجویان پرستاری رضایت بخش نبوده است و از جمله دلایل آن را آموزش غیر اثربخش داروشناسی، عدم تخصیص وقت کافی در خصوص یاددهی داروشناسی و شکاف بین کاربرد تئوری و استانداردهای عملکرد دارودهی در بالین میداند (12).
از سال 1393 برای اولین دوره، هم زمان با ارائه داروشناسی نظری، کارآموزی فارماکولوژی نیز با هدف ایجاد بستر مناسب جهت پیاده کردن اطلاعات علمی در زمینه فارماکولوژی در موقعیته ای واقعی، در کوریکولوم آموزشی کارشناسی پرستاری گنجانده شد و در این کارآموزی، دانشجو موظف به بررسی شناخت کاربرد انواع دارو، اثرات دارویی و عوارض آنها در مورد بیماران متفاوت است. با توجه به این مسئله که این واحد کارآموزی، به عنوان یک واحد درسی جدید ارائه شده و نتایج جستجوهای گسترده، حاکی از عدم انجام مطالعه ای در مورد اثربخشی آن بوده است. از آنجا که دانشجویان و مربیان مربوطه می توانند تجارب مختلفی در زمینه حاضر داشته باشند و پژوهش های کیفی با رویکرد تحلیل محتوا، به پژوهشگر، اجازه ورود به دنیای درونی مشارکت کنندگان، و تعیین و تفسیر عمیق داده ها و معانی را می دهد (13)، مطالعه حاضر با هدف تعیین تجارب دانشجویان پرستاری و مربیان بالینی در مورد واحد کارآموزی فارماکولوژی بالینی انجام گرفت.
روش ها
تحقیق حاضر، یک تحقیق کیفی با رویکرد تجزیه و تحلیل محتوایی قراردادی (Conventional Qualitative Content Analysis) بوده و در راستای کسب درک تجارب دانشجویان پرستاری و مربیان بالینی دانشگاه علوم پزشکی گیلان از تجاربشان در زمینه ارائه واحد جدید کارآموزی فارماکولوژی و اثربخشی آن انجام گرفته است. انتخاب روش تحقیق پژوهش حاضر با توجه به سوال اصلی و هدف کلی پژوهش بود. سوال اصلی تحقیق عبارت است از: "تجارب دانشجویان پرستاری و مربیان بالینی در مورد واحد کارآموزی فارماکولوژی چگونه بوده است؟" و هدف کلی پژوهش نیز "تعیین تجارب دانشجویان پرستاری و مربیان بالینی در مورد واحد کارآموزی فارماکولوژی بالینی" در نظر گرفته شد. مشارکت کنندگان در تحقیق، شامل کلیه دانشجویان پرستاری کارشناسی که تجربه گذراندن این واحد را در ترم گذشته داشته و مربیان بالینی آنها بودند. بر این اساس به نظر می رسد آنالیز محتوی کیفی، بهترین روش برای درک تجارب مربیان بالین این دوره و دانشجویانی که این واحد را گذرانیده اند، بود.
روش انتخاب نمونه در این تحقیق، نمونه گیری هدفمند بوده و مربیان بالینی واحد کارآموزی فارماکولوژی بالینی و دانشجویان پرستاری با تجارب گذراندن این واحد درسی را که تمایل به مصاحبه داشتند، در بر گرفته است. انتخاب شرکت کننده بعدی، با توجه به این موضوع که او چقدر می تواند به روشن تر شدن سوال پژوهش کمک نماید، بوده و روند جمع آوری داده ها تا زمان اشباع داده ها، یعنی تا زمانی که داده های جمع آوری شده، تکرار داده های قبلی باشد و اطلاعات جدیدی حاصل نگردد، ادامه یافت. جهت رعایت نمونه گیری با حداکثر تنوع، طیف وسیعی از دانشجویان پرستاری از نظر جنس و معدل تحصیلی در نظر گرفته شد.
روش جمع آوری اطلاعات، مصاحبه های نیمه ساختارمند چهره به چهره، به صورت 24 مصاحبه انفرادی و 3 مصاحبه گروهی در محیطی تقریباً آرام صورت گرفت. ابتدا هدف از پژوهش برای هر مشارکت کننده بیان گردید تا در صورت رضایت در تحقیق شرکت کنند. موازین اخلاقی شرکت داوطلبانه در تحقیق، گمنام بودن، محرمانه بودن اطلاعات، حق کناره گیری در هر زمان و از بین بردن فایل های ضبط شده بعد از کسب نتایج، از دیگر ملاحظات اخلاقی بودند که رعایت شدند. زمان و مکان مصاحبه با توافق مشارکت کنندگان تعیین گردید. طول مدت مصاحبه ها بین 55-35 دقیقه متغیر و مصاحبه با چند سوال باز آغاز می گردید. نمونه سوالات هنگام مصاحبه با مربیان بالینی عبارت بود از:"لطفا تجربه خودتان را از آموزش در واحد کارآموزی فارماکولوژی بفرمایید"، "تجربه شما در رابطه با اثربخشی واحد کارآموزی فارماکولوژی چگونه بوده است؟". همچنین نمونه سوالات هنگام مصاحبه با دانشجویان پرستاری عبارت بود از: "لطفا از تجربه یادگیری خودتان در واحد کارآموزی فارماکولوژی بفرمایید"، "تجربه شما در رابطه با اثر بخشی واحد کارآموزی فارماکولوژی چگونه بوده است؟". در ادامه، بر اساس پاسخها، سوالات بعدی با تمرکز بیشتر، جهت درک دقیقتر پرسیده شد. تمامی مصاحبهها توسط محققین انجام، ضبط، کلمه به کلمه تایپ، مرور، کدگذاری و بلافاصله مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفتند. در واقع تجزیه و تحلیل دادهها، همزمان و به طور مستمر با جمعآوری اطلاعات انجام میگرفت. جهت انجام فرایند تحلیل دادهها، از مراحل پیشنهادی گرانهیم و لاندمن (Graneheim & Lundman) (2004) بهره گرفته شد: 1- مصاحبههای ضبط شده، پیاده و سپس چند بار، با هدف رسیدن به یک درک کلی و صحیح، بازخوانی گردید. 2- همه مصاحبهها و مشاهدهها واحد تحلیل در نظر گرفته شد. 3- کلیه کلمات، جملات و پاراگرافها به عنوان واحدهای معنایی که از نظر محتوا با یکدیگر مرتبط باشند، لحاظ گردیدند. در ادامه، واحدها باتوجه به محتوا درونشان، جمعبندی شده و درکنار هم قرار گرفتند. 4- در مرحله بعد، مفاهیم مستتر در واحدهای معنایی، به سطح انتزاع و مفهومپردازی رسیده و نامگذاری آنها با کدها تعیین شد 5- کلیه کدهای استخراج شده با توجه به موارد مشابه و ا ختلافهایشان، باهم مقایسه و تحت طبقات انتزاعی تر با برچسب مشخص، دسته بندی گردیدند. 6- در مرحله آخر، با مقایسه طبقات استخراج شده با یکدیگر و تأمل عمیق و دقیق، محتوای نهفته در داده ها، با عنوان "درون مایه" یا "تم" مطالعه، معرفی گردیدند (14).
درستی، صحت و استحکام تحقیق، با به کارگیری معیارهای پیشنهادی گوبا و لینکلنانجام شد (15) . قابلیت اعتبار : پژوهشگران با شرکت طولانی مدت در روند تحقیق و داشتن ارتباط و تعامل موثر با شرکت کنندگان، جمعآوری اطلاعات دقیق و معتبر و تایید اطلاعات کسب شده توسط شرکت کنندگان، جهت افزایش اعتبار تحقیق تلاش نمودند.
قابلیت اعتماد (Dependability) دادهها، با تکرار دقیق مرحله به مرحله جمعآوری و تحلیل داده ها و بهره گیری از بازبینی افراد صاحب نظر انجام شد. از تایید اساتید هیئت علمی دانشگاه و نظرات تکمیلی آنان جهت
افزایش معیار تاییدپذیری(Confirmability) داده ها بهره گرفته شد. جهت قابلیت انتقال (Transferability) تحقیق، پژوهشگران تلاش نمودند تا با ارائه توصیف غنی از گزارش تحقیق، به ارزیابی و قابلیت کاربرد تحقیق در سایر زمینه ها کمک نمایند.
یافته ها
مشارکت کنندگان در تحقیق 23 نفر بودند. 5 مربی بالینی واحد کارآموزی فارماکولوژی و 18 دانشجوی پرستاری که تجربه کارورزی در این واحد را داشتند. اکثریت شرکت کنندگان (7/68 درصد) مونث بودند. محدوده سنی شرکت کنندگان در مربیان 52-27 سال و در دانشجویان22-19 بود. از توصیف غنی و عمیق مشارکت کنندگان به طور کلی، 752 کد اولیه استخراج گردید. کدهای استخراج شده، پس ازچندین بار مرور، خلاصه سازی و بر اساس تشابه و تناسب، طبقه بندی شدند. معنای درونی با تحلیل و مقایسه، به صورت سه طبقه اصلی و هشت زیر طبقه تعیین و براساس ماهیتشان به صورت مفهومی و انتزاعی نامگذاری گردیدند. طبقات شامل: "یادگیری در بالین" با زیر طبقات: یادگیری موثر، کوتاهی زمان یادگیری، به یادسپاری کوتاه مدت، "چالشهای ارائه واحد" با زیر طبقات: عدم تناسب حجم موضوعات با میزان واحد،"آموزش حجم زیاد در زمان کوتاه"، "زمان ارائه واحد" با زیر طبقات: تکرار ارائه واحد، ارائه واحد در ترم های بالاتر و ارائه واحد با دروس مرتبط بود (جدول1). بسیاری از تجارب دانشجویان با موضوعات مرتبط با "یادگیری در بالین" مطرح شد. گرچه چگونگی یادگیری، حوزه وسیعی از موارد را شامل میشود، اما آنچه در این مطالعه به این درون مایه مرتبط می گردید، یادگیری موثر، کوتاهی زمان یادگیری و به یاد سپاری کوتاه مدت را در بر می گرفت.
به طور کلی، زمانی که از دانشجویان خواسته شد تا از تجارب یادگیری خود در این واحد صحبت کنند، اکثریت آنها، به مواردی اشاره نمودند که برخی موارد به یادگیری مطلوب و برخی بر یادگیری نامناسب دلالت داشت. گزیده هایی از جملات دانشجویان به قرار زیر بود:
(دانشجوی 11- مونث): "به نظر من واحد خوبی بود. چون در عمل با شکل داروها و نحوه صحیح دادن دارو به بیمار آشنا میشدیم". (دانشجوی13- مذکر): "رفتن به داروخانه و یادگیری مکمل در آنجا، به یادگیری موثرتر کمک خواهد نمود". (مربی بالینی 18- مونث): "به نظرم واحد خوبی بود و یادگیری موثرتر هم خواهد شد در زمانی که دانشجویان همزمان با یادگیری در بالین، به منابع کتابخانهای هم جهت پایداری یادگیری مراجعه کنند". (دانشجوی 3- مونث): "ما برای یادگیری نیاز به زمان مناسب داریم که این زمان در این دوره برامون فراهم نبود". (دانشجوی 7- مونث): "مطالب مربوط به داروهای مختلف خیلی زیاد بودند، اما وقت ما برای یادگیری آنها خیلی کم بود. خوب، در آن زمان کوتاه که نمی توانستیم همه را یاد بگیریم". (دانشجوی 5- مذکر): شاید بتونم بگم که در زمان کارآموزی، تعدادی از داروها و عوارضشون و کاربردشون را یاد گرفتم، ولی راستش، حالا از من بپرسید، بلد نیستم. چون چیزی یادم نمونده". (دانشجوی 4- مذکر): "همکاری پرسنل در یادگیری دانشجو تاثیر زیادی دارد. هم چنین، اختیار عمل دادن بیشتر مربی به دانشجو نیز می تواند بسیار کمک کننده باشد".
تجارب بسیاری از شرکت کنندگان، بیانگر نامناسب بودن حجم موضوعات آموزشی و یادگیری در این دوره و میزان واحدی بود که به آن اختصاص یافته بود. گزیده هایی از بیانات شرکت کنندگان بدین قرار بود (دانشجوی 21- مذکر): "براساس سرفصل، ما بایستی با کاربرد بسیاری از داروها آشنا می شدیم. خوب، از این نظر، خیلی خوب بود. ولی مسئله مهم این بود که ما وقتش را نداشتیم تا بتونیم این همه موارد را خوب یاد بگیریم". (مربی بالینی 8- مونث): "با توجه به میزان زیاد موارد مورد نیاز برای آموزش، وقت، کافی نبود. یعنی به نظر من باید تغییراتی در میزان واحد داده بشه تا بتوان آموزش مناسبی را در زمان کافی برای دانشجویان ارائه داد". (مربی بالینی 12- مونث):"در این واحد، خیلی مطلوب بود که وقت کافی داشتیم تا می توانستیم موضوعات کامل تری را در بالین برای دانشجوها آموزش بدیم. چون دانشجوها هم، خیلی مشتاق بودند که موارد مهم دارویی را در بالین یاد بگیرند. اما متاسفانه، اصلاً وقت کافی نبود".
تجارب بسیاری از شرکت کنندگان در محوریت "زمان ارائه واحد" با زیر طبقات: لزوم تکرار ارائه واحد، ارائه واحد درترم های بالاتر و ارائه واحد با دروس مرتبط قرار می گرفت. برخی از تجارب آنان در ذیل ذکر می گردد:(دانشجوی 22- مونث): "به نظر من، واحد خیلی خوبی بود. اما به شرطی که علاوه بر ارایه در ترم دوم، در ترم های بالاتر هم که بیماری ها را می خواندیم، داروهای مربوطه تکرار می شد". (دانشجوی 19- مذکر): "به نظر من و خیلی دوسته ام، این واحد باید در ترم های بالاتر ارائه می شد. چون، مثلاً، مربی مون می گفت این دارو برای فلان بیماری هست. خوب، اگر من بیماری و علایمش را می شناختم، بهتر می تونستم، اثرات دارویی را در خاطرم بسپارم". (دانشجوی 11- مونث): "چون بعضی از داروهایی را که می دیدیم در درس تئوری هنوز نخوانده بودیم، یادگیری و درک موضوع برایمان سخت بود". (مربی بالینی 15- مونث): "بر اساس تجربه ای که در آموزش بالینی دانشجویان دارم، فکر می کنم واحد خوبی بود، اما به نظر من با این شکل و این میزان، کارآیی زیادی نداره. به نظر من، علاوه بر افزایش واحدش، باید برنامه ای در نظر گرفته بشه تا دانشجویان با گذراندن واحدهای داخلی و جراحی، داروهای مربوطه را نیز در همان زمان یاد بگیرند تا بهتر در ذهنشون بمونه".
بحث و نتیجه گیری
یافته های این مطالعه که تجارب عینی شرکتکنندگان را نشان میداد، بیانگر برخی تجارب مطلوب و برخی تجارب نامطلوب بود. تجارب مربوط به یادگیری در بالین شامل: یادگیری موثر، کوتاهی زمان یادگیری و به یادسپاری کوتاه مدت بود. تجارب برخی شرکتکنندگان در این تحقیق بیانگر یادگیری مطلوب و برخی نیز یادگیری نامناسب بود. از نظر شرکت کنندگان یادگیری مطلوب با آشنایی با شکل داروها و نحوه صحیح دادن دارو به بیمار، دیدن اشکال مختلف دارویی در داروخانه ها و مراجعه هم زمان به منابع کتابخانهای کسب میشود. در مطالعه "زارعی" نیز گذراندن واحد درسی در داروخانهها، عاملی جهت آشنایی بیشتر با داروها و حداقل اشکال دارویی شناخته شده است (16).
از نظر شرکت کنندگان عدم هماهنگی درس تئوری و عملی، زمان نامناسب، وقت کم برای یادگیری حجم بالا و ایجاد اضطراب توسط مربی، باعث یادگیری بالینی نامناسب می شود. در مطالعه کوهستانی نیز زمان آموزش داروشناسی، کوتاه عنوان شده است (17). در مطالعه پورقانع عنوان شده که یادگیری کارآمد با به کارگیری آموخته های تئوری در عمل کسب می گردد (3). هم چنین نتایج سایر تحقیقات نیز نشان داده است که توسعه تجارب یادگیری مطلوب می تواند از طریق ارتباط نزدیک دانش تئوری و عملی فراهم گردد (4, 5). مطالعه پورفرزاد نشان داد که یادگیری سطحی دانشجویان به دلیل عوامل فردی و علل مربوط به مربی است (10). پازوکیان در مطالعه ای نشان داد که عملکرد مربیان و عدم همکاری پرسنل می تواند در دانشجویان تنش های خیلی زیادی را ایجاد نماید (6). مطالعه پورقانع و حسینی نیز به ضرورت همکاری کادر پرستاری با دانشجویان در آموزش بالین اشاره نموده است (18). اما مطالعه قمری زارع و همکاران نحوه ارتباط مربی و پرسنل بخش در قبول مسئولیت دارو و شرایط موجود تاثیر متوسط را نشان داد (9). هم چنین، مطالعه عابدینی نشان داد که همکاری ناکافی پرسنل مراکز آموزشی درمانی و ایجاد اضطراب توسط مربی از درجه اهمیت کمتری در آموزش بالینی برخوردار است (4). شاید علت تضاد در مطالعه حاضر با سایر مطالعات به دلیل پایین بودن ترم تحصیلی دانشجویان و گذراندن همزمان واحد تئوری داروشناسی است، زیرا واحد کارآموزی فارماکولوژی برای اولین بار و در ترم دوم پرستاری ارائه می شود و نتیجه این مسئله باعث حساسیت بیشتر پرسنل و مربیان می گردد.
تجارب مرتبط با چالش های ارائه واحد شامل عدم تناسب حجم موضوعات با میزان واحد و آموزش حجم زیاد در زمان کوتاه بود. از نظر شرکت کنندگان وقت کافی برای آشنایی با کاربرد بسیاری از داروها وجود نداشت. نتایج تحقیق زارعی نشان داد که ارائه حجم زیاد مطالب در یکترم، مهم ترین علت ضعف در داروشناسی دانشجویان پرستاری است (16). هم چنین مطالعه گراندل )Grandel(و همکاران نیز بیانگر کم بودن مدت زمان آموزش داروشناسی بود (12).
نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که تجارب مرتبط با زمان ارائه واحد شامل تکرار ارائه واحد، ارائه واحد در ترم های بالاتر و ارائه واحد با دروس مرتبط است. از نظر شرکت کنندگان ارائه واحد در ترم های بالاتر و اختصاص مجدد واحد داروشناسی بعد از گذراندن واحدهای داخلی – جراحی مطلوب بود.
مطالعه زارعی و همکاران تدریس داروشناسی همراه با دروس داخلی - جراحی به عنوان یک راهکار پیشنهادی جهت رفع ضعف داروشناسی ارائه گردیده است (16). جیجی لیم نیز در مطالعه خود بیان داشت که با ترکیب نمودن مبحث داروشناسی در طی آموزش سایر دروس، تئوری و بالین به هم پیوند خورده و مهارت ایجاد میشود و در واقع فهم تئوری و عملی همراه با تمرکز بالینی در برنامه های آموزش پرستاری با هم، درک مطالب را در دانشجویان افزایش می دهد (19). اما در مطالعه مانیاس و بلاک (Manias & Bullock) عنوان شده که اگرچه مدرسان، آموزش ترکیبی را در تحکیم دانش کمک کننده می دانند، ولی دانشجویان ترجیح میدهند که دوره اختصاصی برای داروشناسی داشته باشند (11).
می توان نتیجه گرفت که تجارب یادگیری دانشجویان بر هر دو محور یادگیری مطلوب و یادگیری نامناسب دلالت دارد. هم چنین تجارب بسیاری از شرکت کنندگان نامناسب بودن حجم موضوعات آموزشی و یادگیری در این دوره و میزان واحد اختصاص یافته را نشان داد و از طرفی تجارب بسیاری از نمونه ها لزوم تکرار ارائه واحد، ارائه واحد در ترم های بالاتر و همزمانی واحد با دروس مرتبط را اشاره کردند. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد می شود که مطالعات بیشتری در این زمینه بر روی دانشجویان پرستاری و مربیان بالینی در دانشکده های دیگر نیز انجام گیرد تا اثربخشی این واحد جدید در کوریکولوم پرستاری مورد بررسی جامع تری قرار گیرد.
از نقاط قوت مطالعه حاضر، می توان به آگاهی از تجارب دانشجویان و مربیان بالینی در رابطه با واحد کارآموزی فارماکولوژی بالینی که واحد جدید کوریکولوم پرستاری بوده و از سال 1393 به اجرا درآمده، اشاره نمود. با در اختیار گذاشتن نتایج حاضر به مسئولین مربوطه و برنامه ریزی های مناسب، می توان شاهد تغییرات مورد نیاز با هدف ارتقاء یادگیری دانشجویان باشیم. از محدودیت های مطالعه می توان به محدود بودن مطالعه در دانشگاه علوم پزشکی گیلان اشاره نمود که با بررسی های بیشتر در سایر دانشگاه ها میتوان به تجارب ارزشمند سایر دانشجویان و مربیان بالینی با هدف قابلیت تعمیم بیشتر داده ها دست یافت.
قدردانی
پژوهشگران بر خود لازم می دانند مراتب تقدیر و قدردانی خود را از مربیان محترم بالینی و دانشجویان عزیز جهت در اختیار گذاشتن تجارب خود اعلام دارند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |