مقدمه
امروزه در تعیین اهداف تربیتی و فرآیند آموزش، رویکردهای جدیدی ایجاد شده، که دیگر هدف تعلیم و تربیت را از خواندن و نوشتن به اهداف مهم تری چون تفکر خلاق، حل مساله، یادگیری مادام العمر و سواد اطلاعاتی و آشنایی با فناوری اطلاعات و ارتباطات سوق می دهد در این راستا توجه به نحوه ی دریافت و فرآیند پردازش اطلاعات، نیازمند ژرف اندیشی فرآیندها، رویـکردهای مطالـعه و زمینه هـای دریـافـت و پــردازش اطلاعات است، که نهایتاً به شکل یادگیری، پیشرفت تحصیلی تجلی می یابد (1).
هدف اصلی دانشجویان در دانشگاه پیشرفت تحصیلی آنهاست (2). بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی امری چند بعدی است که تقریباً به رشد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، شناختی و عاطفی دانشجویان بستگی دارد. بسیاری از محققان بر تاثیر توانایی های ذهنی و شناختی بر پیشرفت تحصیلی تاکید دارند اما باید دانست تنها توانایی های ذهنی عامل موثر بر پیشرفت تحصیلی نمی باشد بلکه عوامل دیگری از جمله رویکردهای مطالعه می توانند اثرگذار باشند (3). یکی از بحث هایی که ما را به سوی یادگیری مطلوب هدایت می کند، بررسی در مورد شیوهها و رویکردهای مطالعه و رابطه آنها با پیشرفت تحصیلی است (4). رویکردهای مطالعه، یک رفتار عادتی و متمایز برای کسب دانش، مهارت و نگرش از طریق مطالعه می باشد که فراگیران به عنوان شیوه ای در یادگیری مطالب درسی خود به سایر شیوه ها ترجیح می دهند و این رویکردها با تسهیل فرایند یادگیری، عملکرد تحصیلی را بهبود می بخشند (5).
رویکردهای مطالعه و یادگیری در آموزش علوم پزشکی اهمیت زیادی دارد، زیرا ماموریت اصلی این حوزه تربیت دانش آموختگانی توانمند و شایسته است که دانش، نگرش و مهارت لازم را برای حفظ و ارتقای سلامت آحاد جامعه داشته باشند (6). رویکردهای مطالعه و یادگیری ازمقوله هایی است که در دانشگاه های علوم پزشکی مورد توجه می باشد و به این موضوع، که چرا برخی از دانشجویان بهتر از دیگران یاد می گیرند، آیا سبک مطالعه و یادگیری آنان متفاوت است می پردازند (7). دانشجویان براساس برداشتی که از مفهوم یادگیری دارند، راهبردهای متفاوتی را برای مطالعه و یادگیری مطالب درسی انتخاب میکنند. مطالعاتی که درباره نحوه برخورد دانشجویان با مطالب درسی انجام شده تحت عنوان «رویکردهای مطالعه» (Studying Approaches) یاد میگردد که به سه رویکرد یادگیری، «عمیق» (Deep Approach)، «سطحی» (Surface Approach) و «راهبردی» (Strategic Approach) تقسیم می شوند (8).
رویکرد عمقی با انگیزش درونی برای یادگیری و علاقه به موضوعات درسی مشخص می شود .دانشجویانی که این رویکرد را برگزیدهاند به مطالب درسی علاقمند بوده و با تفکر انتقادی درباره نظریهها و درک روابط آنها و مرتبط ساختن اندیشه های مطرح شده، در جستجوی معنا از منابع مورد مطالعه پیوسته تلاش میکنند. در نتیجه رویکرد عمقی مطالعه منجر به نتایج بهتری در یادگیری با دوام و انتقال دانش و بهرهبرداری مناسب از آن می گردد (9). در مقابل رویکرد سطحی به حفظ مطالب به کمک راهبرد یادگیری طوطی وار می پردازد و به درک معنای مطالب نمی انجامد (8). از طرف دیگر رویکرد راهبردی، ترکیبی از هر دو رویکرد عمقی و سطحی مطالعه می باشد که دانشجویان با ساماندهی شرایط به منظور کسب بهترین نتایج اتخاذ می نمایند. بنابراین دانشجویانی که رویکرد راهبردی مطالعه و یادگیری را انتخاب می نمایند، هدفشان در درجه اول دستیابی به موفقیت کامل با کسب بالاترین نمرات می باشد (10،11).
نتایج مطالعات سیف و دیسس (Diseth ) نشان داد که بین رویکرد عمقی و پیشرفت تحصیلی همبستگی معنی دار مثبت و بین رویکرد سطحی و پیشرفت تحصیلی همبستگی معنیدار منفی وجود دارد (8 ،12). روشنایی ارتباط آماری مثبت و معنیدار بین رهیافت عمیق با ترجیح برای درک مطلب و رهیافت سطحی با ترجیح برای ارائه مجدد اطلاعات نشان داد (13) .حقانی و سیف و همکاران گزارش نمودند که مهارتها و راهبردهای مطالعه و یادگیری قابل آموزش و یادگیری هستند (14،15). چاین (Chin) نیز گزارش نمود که بعضی از دانشجویان در یادگیری علم از سایرین موفق تر هستند این تفاوت به روش یادگیری آنها که معنی دار یا طوطی وار است مربوط می گردد (16). نتایج مطالعه شکری و همکاران نشان داد که بین رویکردهای یادگیری و پیشرفت تحصیلی ارتباط وجود دارد و این ارتباط فقط در رویکرد یادگیری سطحی معنیدار است (17). هم چنین کیم (Kim) و همکاران بیان کردندکه راهبردهای یادگیری در دانشجویان پزشکی با دستیابی به اهداف آنها ارتباط دارد (18).
در هر نظام آموزشی میزان «پیشرفت تحصیلی» دانشجویان یکی از شاخصه های موفقیت در فعالیت های علمی است. سنجش میزان پیشرفت تحصیلی و عوامل مؤثر بر آن از جمله مسائل عمدهای هستند که توجه محققان را به خود جلب کرده اند. بنابراین لازم است جهت افزایش پیشرفت تحصیلی دانشجویان به بهبود وضع یادگیری افزایش دقت، سرعت و کیفیت مطالعه و درک مطلب، به شناسایی و نهادینه سازی روش های موثر یادگیری و مطالعه پرداخته شود و طبعاً قبل از هر چیز شناخت مهارت و رویکردهای مطالعه دانشجویان ضروری است. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی ارتباط رویکردهای مطالعه با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند بود.
روش ها
تحقیق حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در سال تحصیلی 94-93 تشکیل دادند که براساس جدول مورگان 291 نفر برآورد و به روش نمونه گیری طبقهای تصادفی نسبتی انتخاب شدند. یعنی ابتدا هر دانشکده به عنوان یک طبقه انتخاب و سپس دانشجویان متناسب با حجم جامعه از هر دانشکده و رشته به صورت کاملاً تصادفی انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها برای سنجش عملکرد تحصیلی با مراجعه به پرونده دانشجویان میانگین معدل آنان تا نیمسال مربوطه ثبت شد و برای جمع آوری داده های مربوط به رویکردهای مطالعه، از پرسشنامه رویکردهای مطالعه مارتون و سلجو (1996- 1976) استفاده شد که توسط انتویستل و رامسدن (Ramsden) کامل شده وبرای توصیف منظم شیوه های مطالعه و یادگیری به کار می رود (19). پرسشنامه رویکردهای مطالعه حاوی 52 گویه و دارای سه رویکرد عمده است که هر رویکرد نیز از مقیاس های فرعی تشکیل شده است.
1. رویکرد عمیق شامل چهار مقیاس فرعی جستجوی معنا سؤالات (4،17، 30 و 43)، ارتباط دادن عقاید و مفاهیم به یکدیگر سؤالات (11، 21، 33و 46) استفاده از مدارک و شواهد سؤالات (9، 23، 36 و 49)، علاقه مند بودن به موضوعات سؤالات (13، 26، 39 و 52) است.
2. رویکرد راهبردی شامل پنج مقیاس فرعی مطالعه سازمان یافته مواد (1، 14، 27 و 40)، مدیریت زمان شامل مواد (5، 13، 18 و 44)، هوشیاری نسبت به ارزیابی تکالیف یادگیری مورد انتظار مواد (2، 15، 28 و 41)، پیشرفت و موفقیت موارد (10، 24، 37 و 50) و نظارت بر اثربخشی مواد (7، 20، 34 و 47) است.
3. رویکرد سطحی شامل چهار مقیاس فرعی نداشتن هدف مواد ( 3، 16، 29 و 42 )، حفظ کردن مطالب بی معنی و نامربوط مواد (6، 19، 32 و 45) التزام به سرفصلهای برنامه درسی مواد (12، 25، 38 و 51) و ترس از شکست شامل مواد (8، 22، 35 و 48) میباشد. برای هر آزمودنی 16 نمره قابل محاسبه است که 13 نمره برای 13 مقیاس فرعی و 3 نمره برای سه رویکرد عمده اختصاص دارد. در هر مقیاس فرعی، نمره آزمودنی می تواند بین 20 و 4 متغیر باشد که متوسط آن 12 خواهد بود. نمره کلی هر یک از رویکردهای عمده از طریق جمعکردن نمرههای مقیاسهای فرعی آن رویکرد به دست می آید. با توجه به این که به هر یک از رویکردهای عمیق و سطحی سطحی 16 ماده از پرسشنامه اختصاص یافته است، نمره آزمودنی در هر یک از این دو رویکرد می تواند بین 80 و 16 باشد که متوسط آن 48 است. از آنجایی که رویکرد راهبردی شامل 20 ماده است، لذا نمره آزمودنی می تواند بین 20 و 100 باشد که متوسط آن 60 خواهد بود.
روایی صوری پرسشنامه رویکردهای مطالعه به تایید اساتید متخصص رسید. در پژوهش حاضر نیز ضریب پایایی با محاسبه آلفای کرونباخ برای رویکردهای عمیق، راهبردی و سطحی به ترتیب (0/78)، (0/82) و (0/76) بدست آمد. قبل از توزیع پرسشنامه ها رضایت پاسخ گویان اخذ گردید و نتایج پرسشنامه ها کاملاً محرمانه بود.
با توجه به نرمال بودن داده ها براساس آزمون کولمگراف و اسمیرنف از آزمون های همبستگی پیرسون و آزمون t برای گروه های مستقل و آنالیز واریانس و رگرسیون چندگانه در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد و داده ها از طریق نرم افزار آماری SPSS.Ver.14 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها
از 291 دانشجوی شرکت کننده 169 نفر (58/1 درصد) دختر و 122 نفر (41/9 درصد) پسر بودند. تعداد 110 نفر (37/8 درصد) پزشکی، 100 نفر پرستاری و مامایی (34/4)، تعداد 58 نفر (19/9) پیراپزشکی و تعداد 23 نفر (7/9) بهداشت بودند. تعداد 32 نفر(11 درصد) دانشجوی سال اولی، 112 نفر(38/5 درصد) دانشجوی سال دومی و 63 نفر(21/6 درصد) دانشجوی سال سومی بودند.
میانگین رویکردهای مطالعه در افراد مذکر نسبت به مونث بیشتر بود ولی از نظر آماری تفاوت معنی داری بین میانگین رویکردهای مطالعه در افراد مذکر و مونث مورد مطالعه مشاهده نشد (0/05p>).
نتایج نشان داد که میانگین رویکردهای مطالعه در افراد سال اول دانشگاه نسبت به سایر افراد بیشتر بوده و از نظر آماری تفاوت معنی داری بین میانگین رویکرد راهبردی (4/38, f=0/0005p=) و رویکرد سطحی(2/55, f=0/05p=) در افراد برحسب سال وجود دارد.
بحث و نتیجه گیری
در بررسی رابطه بین رویکردهای مطالعه و عملکرد تحصیلی، نتایج نشان داد که بین رویکرد عمیق و راهبردی یادگیری با عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه معنی داری وجود نداشت. این نتایج با یافتههای مهدینژاد و اسماعیلی (20) همخوانی و با یافته های سیف و فتح آبادی و دیسس (8 و 12) مغایرت دارد.
نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که بین رویکرد سطحی یادگیری با عملکرد تحصیلی رابطه منفی معنی داری وجود دارد. بدین معنی که هر چه دانشجویان از رویکرد یادگیری سطحی استفاده کنند، عملکرد تحصیلی آنها کاهش پیدا خواهد کرد. این نتیجه با نتایج پژوهش سیف و خیرکه نشان داد در میان دانشجویان پزشکی، الگوی تعیین کننده برای رویکرد سطحی مشتمل بر اضطراب امتحان بالا، خودکارآمدی ضعیف و نقصان در جهت گیری هدف است، هم خوانی دارد (21). در این مورد به نظر میرسد حجم مطالب بیش از حد برنامه های درسی باعث می گردد که دانشجویان به رویکرد سطحی تمایل پیدا نموده تا بتوانند ارزیابی های انجام شده را پشت سر گذارند.
نتایج مطالعه حاضر بیانگر وجود تفاوت بین میانگین رویکردهای مطالعه در دختران و پسران بود. به طوریکه میانگین نمره رویکرد عمیق، راهبردی و سطحی در دانشجویان پسر نسبت به دانشجویان دختر بیشتر بوده اما از نظر آماری اختلاف معنی داری وجود نداشت. این نتیجه با یافته های پژوهش مهدی نژاد در مورد استفاده از رویکردهای یادگیری به وسیله دانشجویان دختر و پسر (20) و همچنین نتایج مطالعه سیف که بیانگر تفاوت معنی داری بین رویکردهای مطالعه با عملکرد تحصیلی از لحاظ جنسیت بود، هم خوانی دارد (8). لذا می توان گفت زمانی که خواسته های محیط تحصیلی از دو جنس یکسان باشد، انتظار میرود که رویکرد مطالعه دختران و پسران، هم مشابه باشد.
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بین میانگین نمره رویکرد راهبردی و رویکرد سطحی برحسب سال ورود در بین دانشجویان از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد و با نتایج مطالعه سیف و فتح آبادی (8) که نشان دادند میزان استفاده از رویکرد عمقی در دانشجویان قدیمی نسبت به سایر دانشجویان بیشتر بود، ناهمسو و با نتایج مهدی نژاد و اسماعیلی (20) که کمترین میزان استفاده از رویکرد سطحی را در دانشجویان قدیمی نشان دادند، هم خوانی دارد. بنابراین، تصور میشود هر چه دانشجویان بالغتر میگردند رویکردها به سمت عمقی شدن گرایش بیشتری پیدا می کنند. از آنجاییکه استفاده دانشجویان از رویکرد مطالعه عمقی باعث افزایش عملکرد تحصیلی آنان می شود. لذا لازم است مسئولین حوزه آموزش دانشگاه با انجام مداخلات آموزشی و برنامه ریزی مناسب در جهت هدایت دانشجویان در استفاده بیشتر از این رویکرد گام بردارند. یافته های این پژوهش با چند محدودیت رو به روست که بایستی در مطالعات آتی مورد توجه قرار گیرد: اول این که تمام رویکردهای یادگیری با ابزارهای خود گزارشی اندازه گیری شده اند هر چند مبنای استفاده از این ابزارها برای اندازه گیری ادراک شناختی دانشجویان بوده و می توان با استفاده از سایر روشهای اندازه گیری تکرار و نتایج با هم مقایسه شوند. دوم اینکه مقدار زیادی از عملکرد تحصیلی به وسیله متغیرهای دیگری پیش بینی می شوند که مشخص نمودن سهم آنها در عملکرد تحصیلی به شناخت بهتر و بیشتر جنبههای موثر بر عملکرد تحصیلی کمک خواهد کرد. هم چنین محقق پیشنهاد می کندکه انجام این مطالعه در سایر گروه های تحصیلی از جمله رشتههای تحصیلی فنی مهندسی و انسانی نیز انجام و نتایج حاصله مورد مقایسه قرار گیرد.
قدردانی
این مطالعه حاصل پایان نامه کارشناسی ارشد بوده لذا محققان از تمامی کسانی که در به سرانجام رسیدن این پژوهش همکاری داشته اند به ویژه دانشجویان شرکت کننده در این مطالعه کمال تشکر و قدردانی را دارند.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |