.PNG)
1- عوامل مرتبط با طراحی برنامه درسی
جامع بودن
تقریباً تمام اساتید معتقد بودند که محتوای برنامه درسی در حال اجرا برای آموزش و تربیت یک دندانپزشک عمومی کافی است و تمام مطالبی که ممکن است یک دندانپزشک عمومی در طی دوره کاری خود و پس از فارغالتحصیلی به آن نیاز داشته باشد، در کوریکولوم گنجانده شده است. همچنین عضو هیئت علمی شماره 1 به این مورد اشاره کرده است که «حتّی در بخش بالینی، آنچه در کوریکولوم نوشته شده است، ازنظر تعداد و تنوع بیمارانی که هر دانشجو باید آنها را درمان کند، جامع و کافی ست و اگر دانشجویان کوریکولوم را دقیقاً به همان شکل نوشتهشده اجرا کنند، میتوانند در آینده توانایی درمان موارد مختلف را داشته باشند.»
مبتنیبر نیاز جامعه
اعضای هیئت علمی دانشکده اغلب معتقد بودند که برنامه آموزشی دوره دکترای عمومی دندانپزشکی بهصورت کلی و در مواردی که باید بین دانشکدههای سراسر کشور مشترک باشد، با نیازسنجی قابلقبولی بازنگری شده است. عضو هیئت علمی شماره 2 بدینصورت شرح داده است که «نیازسنجی کوریکولوم بهصورت کلی کافی و درست است، هرچند ممکن است با گذر زمان و با توجه به تغییرات سریعی که در جوامع امروزی ازجمله کشور ما رخ میدهد، نیازها و خواستهها نیز بهسرعت تغییر پیدا کنند. بهعنوانمثال، شاید بخشی از جامعه امروزه بیشتر بهدنبال دندانپزشکانی که توانایی بالایی در انجام کارهای زیبایی دارند، باشد، اما مطلبی که مهم است یافتن و اهمیت دادن به نیازهایی است که در طی پژوهشهایی که تمام سطوح جامعه و افراد با طبقات اجتماعی و اقتصادی مختلف را موردمطالعه قرار میدهند، کشف میشود. همانطور که می دانیم، در جامعه ما که با توجه به اینکه همچنان شاخص DMFT بسیار بالاست، کارهای پیشگری و درمانی باید در اولویت باشد که در برنامه آموزشی فعلی بهدرستی نیازسنجی شده است.»
2- عوامل مرتبط با فرایند یاددهی یادگیری
دروس پیشنیاز
در تدوین کوریکولوم به این موضوع که برای یادگیری هر مطلب علمی جدید به چه پیش زمینههایی نیاز است، بهدرستی توجه شده است و بیش از نیمی از اساتید به این مهم اشاره کرده بودند که پیشنیاز بودن دروس تئوری برای گذارندن واحد عملی آن بسیار نکته حائز اهمیتی است که میتواند در بهبود روند آموزش و یادگیری دانشجویان تاحدّ زیادی مؤثر باشد.
اضافه شدن دروس کارگاهی جهت یادگیری فراگیران
تعدادی از اساتید این نکته را ذکر کردند که آموزش بعضی از دروس (واحدهای مبانی ترمیمی و پروتز) بهصورت کارگاهی میتواند مفید باشد. این مورد که آموزش تئوری و عملی (در فانتوم) تقریباً همزمان با هم پیش میرود، میتواند سبب یادگیری عمیقتر مطالب شود و درواقع این نوع آموزش کاربردیتر است. علاوه بر هماهنگی بیشتر بین آموزش تئوری و عملی، فراموشی مطالب کاهش مییابد و نیاز به مرور مجدّد نیز کمتر حس میشود. همین موضوع نیز میتواند به فراگیری بهتر مطالب توسط دانشجویان کمک کند. مشارکتکننده شماره 7 که عضو هیئت علمی بخش ترمیمی بود، اینگونه ذکر کرد: «اینکه دانشجویان پس از آموزش مطالب تئوری، در همان روز و یا به فاصله کوتاهی پس از آن به انجام همان کار بهصورت عملی میپردازند، باعث میشود که هم بتوانند کار عملی را با تسلّط بیشتر و به شکل بهتری انجام دهند و هم مطالب تئوری بهخوبی در ذهن آنها بنشیند.»
اضافه شدن برخی از دروس جدید
حدود 50 درصد از افراد موردمصاحبه به موضوع اضافه شدن برخی مباحث جدید که در کوریکولوم های قبلی (قبل از سال 1391) وجود نداشتهاند، اشاره کردند و ازنظر آنها جایگذاری دروس جدید در برنامه درسی بسیار موردنیاز و اقدام مفیدی بود. درواقع، نیاز است که همراه پیشرفت علم و تکنولوژی و تغییر شیوههای درمان، برنامه درسی نیز بهروز شود تا دانشجویان بتوانند در آینده مطابق با درمانهای روز عمل کنند. در این حیطه، دو واحد درسی بیشتر موردتوجه قرار گرفت: مبانی نور و لیزر در دندانپزشکی و ایمپلنتهای دندانی نظری وعملی.
درمورد واحد مبانی نور و لیزر در دندانپزشکی که در هر دو برنامه درسی سال 1391 و سال 1396 جزء دروس تخصّصی اختیاری دوره دکترای عمومی دندانپزشکی بود (البته در دانشکده دندانپزشکی شهیدصدوقی یزد این واحد ارائه و تدریس میشود) اساتیدِ متّفقالقول معتقد بودند که ارائه این درس میتواند کمککننده باشد و دندانپزشکان جدید بهتر است اطلاعات پایهای درمورد لیزر داشته باشند؛ زیرا همانطور که می دانیم، در رشتههای مختلف پزشکی هر روزه استفاده از لیزر برای کارهای پیشگیری و درمان گستردهتر میشود و استفاده از این علوم توانسته کمک شایانتوجهی به علوم پزشکی داشته باشد و دور از انتظار نیست که در طی سالهای آینده در رشتههای مختلف دندانپزشکی در حوزههای متفاوت از پیشگیری تا درمان و حتّی در جراحی، بهخصوص جراحیهای بافتهای نرم، استفاده از لیزر گسترش یابد. درنتیجه، جایگذاری این واحد درسی در برنامه درسی دندانپزشکی حتی بهعنوان واحد اختیاری میتواند یک اقدام آیندهنگر و مفید باشد. البته درمورد نحوه آموزش این واحد در دانشکده یزد انتقاداتی ازجمله عدم وجود فضای مناسب برای آموزش این واحد وجود داشت. واحد ایمپلنتهای دندانی نظری در کوریکولومهای سالهای 1391 و 1396 بهعنوان دروس اختصاصی اجباری دوره دکترای عمومی دندانپزشکی ارائه شده بود، ولی واحد ایمپلنتهای دندانی عملی که در کوریکولوم سال 1391 بهصورت دروس اختصاصی اختیاری وجود داشت (البته در دانشکده دندانپزشکی شهیدصدوقی یزد این واحد ارائه و تدریس نمیشد)، از کوریکولوم سال 1396 جزء دروس اختصاصی اجباری بهشمار میرود. ازنظر اساتید محترم، ایجاد این تغییر بسیار مؤثر و کمککننده است؛ زیرا تنها آموزش نظری نمیتوانست نتیجه قابلتوجهی داشته باشد.
3- عوامل مرتبط با محتوای آموزشی
گستردگی و پراکندگی بیشازحد مباحث تئوری (حجم زیاد محتوا)
اکثر اعضای هیئت علمی معتقد بودند که میتوان بدون اینکه به جامع و کافی بودن محتوای برنامه درسی اسیبی وارد شود، از آموزش بیشازحد و غیرضروری مطالب گسترده و وسیع که برای دانشجوی دوره عمومی اهمیت بالایی ندارد، اجتناب شود. اساتید محترم معتقد بودند گستره بودن بودن مطالب آموزشی در بیشتر واحدهای درسی از مباحث تخصّصی مختلف بهاندازهای است که با توجه به محدودیتهای زمانی، ناخواسته آموزش به شکل سطحی صورت میگیرد و نهفقط تأثیر مثبت چندانی ندارد، بلکه باعث گیجی و سردرگمی بیشتر در دانشجویان میشود. همچنین با توجه به پیچیدگی آموزش رشته دندانپزشکی و لزوم مرتبط بودن مباحث تئوری و عملی، زمان درنظرگرفتهشده در بخشهای بالینی مصداق عملی و کاربردی برای آموزش این حجم از مطالب گسترده نیست. بنابراین ناخودآگاه آموزش این مطالب تحتتأثیر قرار میگیرد، هرچند که اساتید محترم به این موضوع تأکید داشتند که برای علم و یادگیری، بهخصوص در حوزه علوم پزشکی، نمیتوان مرزبندی تعیین کرد. اما با توجه به محدودیتهایی که بهخصوص توسط زمان اختصاصدادهشده برای ارائه برنامه درسی ایجاد میشود، میتوان با بازنگریهایی به مطالبی که چندان موردنیاز دانشجویان نیستند و عملاً بهعلّت سطحی بودن مطالب، آموزش آنها تأثیری در دانش و مهارت دانشجویان نمیگذارند، بهصورت مختصرتری پرداخت.
عضو هیئت علمی شماره 15 درمورد این موضوع بدینشکل توضیح داده است: «بهتر است مطالب ارائهشده محدودتر، اما عمیقتر و کاربردیتر باشد، بهخصوص که درمورد رشته دندانپزشکی، بالینیتر کردن مطالب آموزشی بسیار مفیدتر است. ارائه یکسری مطالب تئوریکِ محض صرفاً باعث اتلاف وقت و انرژی استاد و دانشجو میشود؛ بهتر است که بهجای آنها، مطالب تئوری و عملی که کاربردی هستند، بهصورت هماهنگ با هم تدریس شوند و درواقع ذهن دانشجوی دندانپزشکی بمباران اطلاعاتی نشود، بلکه مطالب کاربردی که در آینده بیشتر با آنها سروکار دارد را بهصورت کامل، درست و عمیق آموزش ببیند.
عضو هیئت علمی شماره 10 اینطور اشاره کرده است: «کوریکولوم باید حاوی تمام مطالب پایهای و اساسی باشد و باید یک هماهنگی بین تمام دانشکدههای کشور برای آموزش یکسری حداقلهای مطالب آموزشی وجود داشته باشد. آموزش باید بهگونهای باشد که دانشجوی فارغالتحصیلشده توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه را داشته باشد و تمام درمانهایی را که در حیطه وظایف یک دندانپزشک عمومی است، بتواند بهخوبی و با مهارت کافی انجام دهد، اما اکنون این اتفاق نمیافتد. درواقع، دندانپزشکان توانایی اجرای کامل هر آنچه آموزش دیدهاند را در عمل ندارند. این امر ممکن است بهعلّت پراکندگی بیشازحد مطالب و عدم آموزش عمیق، انجام تمرینات لازم و تکرار آنها در دوره دانشجویی باشد. بهتر است واحدهایی که برای یک دندانپزشک کاربردی نیستند، حذف شوند و زمان درنظرگرفتهشده برای تدریس آنها به تدریس مطالب ضروری و آموزش عمیقتر آنها اختصاص داده شود.»
عدم تناسب بین حجم یک محتوای مشخص و زمان اختصاصدادهشده به آنهم درمورد بعضی از واحدهای عملی و هم درمورد بعضی از مباحث در واحدهای تئوری، این مسئله توسط اساتید محترم مطرح شد که برای آموزش اصولی تمام موارد ذکرشده در برنامه درسی، به زمانی بیشتر از زمان اختصاصیافته در برنامه آموزشی نیاز است. عضو هیئت علمی شماره 9 درمورد تدریس دروس تشخیصی انتقاد داشت و بیان کرد: «اهمیت مباحث مربوط به ضایعات دهانی بسیار زیاد است و حجم مطالب برنامهریزیشده بهگونهای است که با توجه به زمان درنظرگرفتهشده در برنامه آموزشی، آموزش این مباحث بهدلخواه اساتید صورت نمیگیرد و نمیتواند برای دانشجویان سودمند باشد. درواقع اینگونه به نظر میرسد که در برنامه آموزشی فعلی، به تدریس مبحث ضایعات دهانی اهمیت کافی داده نشده است که میتواند بهدلیل ناکافی بودن زمان اختصاصدادهشده برای تدریس این مباحث باشد و به نظر میرسد که با زمانبندی مناسبتری و برقراری تعادل بهتری بین مباحث مختلف بتوان این مشکل را تاحدّی برطرف کرد.»
4- عوامل مرتبط با اجرای برنامه درسی
عدم یادگیری عمیق اهداف مهم آموزشی
اکثر اساتید مجدّداً تأکید کردند که گاهی ممکن است دانشجویان پس از فارغالتحصیلی موارد مهم را که ممکن است شیوع زیادی هم در جامعه داشته باشند و بهعنوان یک دندانپزشک در طی دوره کاری خود با این نوع موارد برخورد زیادی داشته باشند، بهدلیل گسترده بودن مطالبی که آموزش دیدهاند، در ذهن خود گم کنند. درواقع، بهعلّت کمبود وقت (زمان صرف آموزش مطالب وسیعی شده است که چندان موردنیاز نبودهاند) و بهخصوص عدم تمرین و تکرار، موارد مهم آنطور که باید در ذهن دانشجو نهادینه نشده و یادگیری عمیق صورت نگرفته است. درواقع، به این موضوع اشاره شد که وقتی یک دندانپزشک به یک مورد (بیماری) برخورد میکند، در وهله اوّل باید تشخیص دهد که این مورد جزء موارد بااهمیت است یا خیر؟ و بعد از یک تشخیص درست بداند که باید این مورد را درمان کند یا ارجاع بدهد؟ اما اکنون دیده میشود که گاهی دندانپزشکان از تشخیص یک مورد بسیار شایع نیز عاجز هستند و حتّی قادر به تشخیص اینکه علم و مهارت کافی برای درمان این مورد را دارند (درواقع آموزش دیدهاند یا خیر) و یا باید به متخصّص رشته مربوط ارجاع دهند یا خیر نیستند. محتوای برنامه درسی میتواند بهگونهای نوشته شود که زمان و انرژی بیشتری برای مطالب بااهمیتتر و دارای شیوع بیشتر اختصاص داده شود و بهطور مداوم مطالب تکرار شوند تا این مباحث کاملاً در ذهن دانشجو تثبیت شوند.
عضو هیئت علمی شماره 11 بدینصورت توضیح داد: «بهتر است گستردگی مطالب کاهش یابد، اما مطالب آموزشدادهشده کاملاً مؤثر و کاربردی باشند؛ این حجم زیاد از مطالب، اما سطحی عملاً فایدهای ندارد و بهتر است که موارد شایع و حائز اهمیت بهگونهای و با در اختیار دادن وقت کافی تدریس شوند که کاملاً در ذهن دانشجو نهادینه شود و تدریس بقیه موارد بهگونهای باشد که دانشجو در آینده و در طی دوران کاریِ خود توانایی تشخیص و ارجاع بیمار را داشته باشد؛ زیرا این موضوع برای یک دندانپزشک عمومی بسیار مهم است و ارجاع درست و بهموقع میتواند برای دندانپزشک و همچنین بیمار بسیار کمککننده باشد.» درواقع، اساتید انتظار داشتند درخصوص حداقلهای یادگیری دانشجویان دندانپزشکی یا اصطلاحاً اهداف Must Learn، تأکید بیشتری گردد و زمان گستردهتری در نظر گرفته شود.
راهکار مطرحشده برای این مسئله بیشتر مربوط به بخش اجرایی برنامه درسی است و توصیه شد که بهتر است در بازنگریها و تغییرات آتی که در برنامه درسی اعمال میشود، حجم و زمان بیشتری برای تدریس موارد شایع و بااهمیت اختصاص یابد. اما در زمان فعلی برای کاهش یا رفع مشکلات، دو راهکار اصلی مطرح شد که شامل پیشنهاد برای برگزاری جلسات گزارش مورد (case report) و تدریس مبتنیبر مورد (case- based teaching) است.
انعطافپذیری ناکافی برنامه درسی
عضو هیئت علمی شماره 6 ذکر کرد: «بهتر است اختیارات بیشتری برای برنامهریزی درسی به دانشکدههای دندانپزشکی داده شود تا جدا از موارد کاملاً پایهای و اساسی که باید در سراسر کشور مشترک باشد، دانشکدهها با توجه به امکانات و نیروی انسانی و جامعه تحتپوشش خود استقلال بیشتری در ایجاد تغییرات در برنامه درسی داشته باشند و بتوانند آن را با نیازها و امکانات موجود خود تطبیق دهند. هرچند اکنون امکان ایجاد این تغییرات تا حداکثر 20 درصد برای بعضی از دانشکدههای باسابقه وجود دارد، اما به نظر میرسد که این امکان همچنان کم و محدود است. البته ممکن است افراد متبحّری که توانایی و همچنین انگیزه کافی برای این امر داشته باشند، در دانشکدهها وجود نداشته باشند.»
تقریباً نیمی از اساتید دانشکده به این موضوع اشاره کرده بودند که برنامه درسی باید شامل دو قسمت کلی باشد: یک قسمت هسته مرکزی که شامل حداقلهای آموزشی بوده و بین تمام دانشکدههای سراسر کشور مشترک باشد، بهطوریکه در تمام دانشکدهها تدریس شود و قسمت دیگر شناور (که طبیعتاً حجم کمتری از آن هسته مرکزی داشته باشد) باشد که تنظیم و تدوین آن بیشتر در اختیار خود دانشکدهها باشد. هرچند در طی بازنگریهای اخیر و در برنامه درسی جدید به این موضوع تاحدّی توجه شده است و این امکان (تا 20 درصد) برای دانشکدهها وجود دارد، اما همچنان بهتر است که این بخش بیشتر قابلانعطاف باشد و دانشکدهها نیز به اجرا و انجام این مورد ملزم شوند.تعامل نامناسب گروههای آموزشی مختلف با یکدیگر
تنظیم و تدوین برنامه درسی بهگونهای بوده است که در آموزش اغلب واحدهای درسی چند بخش آموزشی با رشتههای تخصّصی متفاوت درگیر هستند. به نظر میرسد که بهعلّت پیچیدگی آموزش رشته دندانپزشکی و همچنین چندبُعدی بودن سر فصلهای آموزشی، این اتفاق غیرقابلاجتناب است و حتّی بهخودیخود در بهبود کیفیت آموزش مؤثر میتواند باشد، البته به شرطی که یکپارچگی مطالب آموزشی از دست نرود. طبق تجربه اساتید محترم، در بعضی از سرفصلها این مسئله ازیکطرف گاهی به اتلاف وقت برای تکرار بیهوده و غیرضروری مطالب آموزشی (بهعلّت عدم اطلاع از آموزش این مطالب توسط اساتید یک بخش تخصّصی دیگر) و ازطرفدیگر گاهی به از قلم افتادن یکسری از مطالب آموزشی (بهعلّت تصور آموزش مطالب توسط گروه آموزشی دیگر) منجر میشود که درواقع این مشکلات از عدم هماهنگی بین گروههای مختلف آموزشی نشئت میگیرد و میتواند تاحدّ بسیاری آموزش درست را مختل گرداند.
5- عوامل سازمانی و مدیریتی
افزایش تعداد دانشجویان پذیرششده بدون تناسب با جمعیت تحت پوشش دانشکده
در تنظیم واحدهای عملی برنامه درسی در گروههای مختلف آموزشی، حداقلهایی ازجهت تعداد و تنوّع بیماران برای انجام کار عملیِ موظّفیِ هر دانشجو نظر گرفته شده است. اما مسئلهای که وجود دارد این است که اجرای دقیق این حداقلها در تمام دانشکدهها ممکن نیست و یکی از دلایل عدم اجرای این مسئله کمبود بیمار در دانشکده است که به نظر میرسد در بعضی از دانشکدهها در طی این سالها با گذشت زمان، تعداد بیماری که نسبت به هر دانشجو وجود دارد، کاهش یافته باشد؛ این موضوع میتواند دلایل متنوّعی داشته باشد؛ ازجمله میتوان به شرایط و مشکلات اقتصادی اشاره کرد که نظر عضو هیئت علمی شماره 18 دراینباره بدین شکل بود: «شاید برای بیمار پرداخت هزینههای درمانی مصوّب با توجه به اینکه که درمان در یک محیط آموزشی و توسط دانشجو انجام میشود و ممکن است همراه مشکلاتی باشد، خوشایند نباشد و یا حتّی ممکن است شرایط اقتصادی بیمار بهگونهای باشد که ازپسِ همین هزینههای حداقلی هم برنیاید.»اما موضوعی که اکثریت اساتید به آن اشاره کردند، افزایش پذیرش دانشجو بدون توجه به جمعیت تحتپوشش دانشکده بود. به نظر میرسد که افزایش تعداد دانشجویان بهصورتی است که استان یزد کشش لازم برای آموزش آنان را ندارد. همچنین، باید به این موضوع توجه شود که اکثر افراد مراجعهکننده به دانشکده دندانپزشکی از طبقات خاص (اقتصادی اجتماعی پایین) جامعه هستند.
امکانات ضعیف اجرایی و فقدان فضای فیزیکی مناسب جهت آموزش
همانطور که گفته شد، آموزشهای بالینی در رشته دندانپزشکی، اهمیت بسیار بالایی در کیفیت آموزش دانشجویان دارند و کمبود امکانات آموزش را دچار محدودیتهایی میکنند. درواقع، بسیار مهم است که امکانات و فضاهای آموزشی بهنحوی باشند که آموزش همه دانشجویان بهطور یکسان و بهدرستی انجام شود. اما متأسّفانه همراه با افزایش تعداد دانشجویان، تغییر چندانی در فضای آموزش به وجود نیامده است که این موضوع آموزش را تحتتأثیر قرار داده است. بیشتر اساتید معتقد بودند که هرچند تغییرات ایجادشده در کوریکولوم بهسمت آموزش بهتر بوده است، اما بهعلّت ضعف در اجرای آن، موفق نبوده است، بهطوریکه آموزشی که یک دانشجوی دندانپزشکی مثلاً 10 سال گذشته میدیده است، کاملتر از آموزش کنونی بوده است. چندین عضو محترم هیئت علمی دقیقاً بهطور مشابه به این نکته نیز توجه داشتند که «اکنون بهدلیل افزایش پذیرش رزیدنتها در بخشهای تخصّصی، افزایش چندبرابری دانشجویان عمومی و همچنین مشترک بودن محلّ تحصیل دانشجویان سراسری و بینالملل، آموزش در دوره عمومی دندانپزشکی بهشدت تحتتأثیر قرار میگیرد؛ زیرا هنوز زیرساخت، فضا و امکانات و همچنین نیروی انسانی برای آموزش این تعداد دانشجو فراهم نبوده است و با هم تناسب ندارد. درنتیجه، نیاز به ایجاد تغییرات اساسی است و بهعنوانمثال جابهجایی و یا حذف و اضافه چند درس در کوریکولوم نمیتواند تغییر مؤثری ایجاد کند.»
کمبود اعضای هیئت علمی و افزایش تعداد اساتید ضریب K
یکی دیگر از مسائلی که تقریباً 80 درصد اساتید به آن اشاره کردند، کمبود اعضای ثابت هیئت علمی در بسیاری از بخشهای دانشکده بود. علاوهبر این مسئله، بیشتر معتقد بودند که آموزش بهخودیخود امری پیچیده و بسیار وقتگیر است و درواقع کسی که این مسئولیت مهم را میپذیرد، بخش زیادی از وقت و انرژی خود را صرف این امر میکند که اگر تدریس بهاجبار و دور از علاقه و دغدغهمندی انجام شود، نمیتواند نتیجه چندان مؤثری داشته باشد. هرچند برای آموزش درست، بالا بودن اطلاعات علمی بخش بسیار مهمی از نیازهای یک استاد است، اما مسائل دیگری هم در این مورد نقش ایفا خواهند کرد؛ ازجمله آنها مهارت در نحوه برقرای ارتباط با دانشجویان، فنّ بیان استاد و آشنایی با روشهای تدریس است.
عضو هیئت علمی شماره 10 بدینصورت بیان کرد: «مسئله مهمّ دیگر طریقه انتخاب اعضای هیئت علمی است که بهتر است انتخاب اساتید با وسواس و دقت بیشتری باشد تا افراد توانمند انتخاب شوند. علاوهبرآن، وجود علاقه و انگیزه در خود این افراد هم مهم است. درواقع، اعضای هیئت علمی باید دغدغه آموزش داشته باشند، نه اینکه درصد بالایی از اساتید در هر بخش ضریب k باشند و برای گذراندن طرح و بهاجبار درگیر آموزش شوند.» همچنین اساتید اینگونه مطرح کردند: «هرچند ورود نیروی جدید که دارای اطلاعات علمیِ جدید است و بهاقتضای سن یا تازهفارغالتحصیل شدن از دوره تخصّصی ممکن است از دیدِ دانشجو اطلاعات مناسبی داشته باشد بسیار مورداستقبال است، به شرطی که آموزش واقعاً دغدغه و علاقه آن فرد باشد، نه یک دوره اجباری که صرفاً باید آن را طی کند، حتماً باید درمورد این موضوع نظارت کافی صورت گیرد؛ بهطوریکه تمام بخشهای تخصّصی دانشکدهها باید تعداد حداقلی اعضای ثابت هیئت علمی داشته باشند و درجهت بهسازی شرایط و افزایش انگیزه اساتید تلاش کنند. هرچند که استفاده از اساتید ضریب K و با به اشتراکگذاری تجربه توسط نیروی باسابقهتر و استفاده از انرژی نیروی تازهکار میتواند نتایج بسیار موثری در آموزش دانشجویان داشته باشد، اما تهی شدن دانشکدهها از نیروهای باسابقه و اعضای ثابت هیئت علمی به هر دلیلی اصلاً قابلچشم پوشی نیست.»
هرکدام از مضامین بالا موضوعات کلی بوده است که اساتید رشتههای تخصّصی مختلف بهصورت مشترک آنها را عنوان کردند، اما گاهی اساتید بعضی از رشتههای تخصّصی علاوهبر آن موارد کلی که قبلاً ذکر شد، به موضوعات خاصی درمورد واحدهای درسی مربوط به رشته تخصّصی خود اشاره داشتند که موارد تکرارشده و بااهمیت به شرح زیر است:
الف. واحدهای دندانپزشکی کودکان
تغییرات برنامه 1396 نسبت به 1391 به اجرای بهتر و کاملتر برنامه درسی، جلوگیری از تکرار غیرضروری مطالب و باعث هماهنگی بهتر بین آموزش تئوری و عملی منجر شده است. همچنین ازنظر زمانبندی، اینکه دانشجویان در زمان دیرتری و با تسلّط و مهارت بهتری به بخش کودکان وارد میشوند، بسیار مفیدتر است و باعث میشود دانشجویان بتوانند مدیریت بهتری نسبت به هر بیمار خود داشته باشند.
ب. دندانپزشکی تشخیصی
تغییرات اعمالشده در کوریکولوم 1396، بهخصوص در واحد تشخیصی، سودمند و بسیار مفید بوده است. هماهنگی دروس تئوری و عملی افزایش یافته است و زمانبندی خوبی دارد. به این موضوع نیز اشاره شد که در طی تغییرات ایجادشده در برنامه درسی، تناسب بیشتری بین زمان و سرفصلهای مربوط به مبحث معاینات و اهمیت این مباحث برقرار شده است. به نظر میرسد که در برنامههای درسی قبلی، بهاندازه لازم به این مبحثِ بااهمیت پرداخته نشده بود.
پ. واحدهای درسی ایمپلنتهای دندانی نظری و عملی
همانطور که پیشتر ذکر شد، همه اساتیدِ موردمصاحبه از بخشهای تخصّصی جراحی دهان و فک و صورت، جراحی لثه (پریودانتیکس) و پروتزهای دندانی (پرستودانتیکس) متّفقالقول به این موضوع اشاره کردند که اضافه شدن این واحدهای درسی در تغییرات ایجادشده در کریکولوم بسیار جای امیدواری دارد. اما انتقادی که وجود داشت، این موضوع بود که شفّافیت برنامه درسی درمورد نحوه اجرای این برنامه و آموزش این واحد درسی بهحدّ کافی نیست و اگر این مبحث حائز اهمیت است، باید امکانات کاملی را فراهم کرد و نیازسنجی درمورد تعداد بیماران مراجعهکننده به دانشکدهها را انجام داد تا ارائه این واحد با برنامهریزی اصولی و درست صورت گیرد. همچنین میتوان با افزایش تعداد واحدهای مربوط به این مبحث، آموزش ایمپلنت را تاحدّی که برای دانشجوی دوره عمومی لازم و موردنیاز است، بسط داد.
ت. واحدهای بیماریهای سیتمیک
درمورد واحد بیماریهای سیستمیک 4، اساتید بخشهای تخصّصی بیماریهای دهان، فک و صورت و جراحی دهان، فک و صورت معتقد بودند که امکانات بیمارستانی موجود در حوزه دندانپزشکی با سرفصلهای آموزشی و تدوینشده برای این واحد درسی تناسب و تطابق چندانی ندارد و اینگونه به نظر میرسد که زمان اختصاصیافته به این واحد درسی اتلاف میشود و دانشجو بهره لازم و کافی از این واحد درسی نمیبرد و به نظر میرسد که یا باید در سرفصلها و اهداف آموزشی مرتبط با این واحد بازنگریهایی صورت گیرد یا امکانات مناسب جهت اجرای درست این واحد درسی در اختیار دانشکده قرار داده شود.
ث. مبانی ترمیمی
برنامه درسی برای مبانی ترمیمی بسیار گسترده طراحی شده است و مباحث مقدّماتی و پایه تا موارد پیچیدهتر و پیشرفته را شامل میشود. طبیعتاً آموزش همه این موارد در یک واحد درسی و یک ترم، بهخصوص برای دانشجویی که در ابتدای کار قرار دارد، ممکن نیست. به نظر میرسد که بهتر است مباحث اصلی و اساسی برای شروع یادگیری و ایجاد آمادگی برای درمان بیماران در واحد ترمیمی عملی 1 در واحد مبانی ترمیمی تدریس شود، اما موارد پیشرفتهتر در یک واحد دیگری مثلاً تحتعنوان مبانی ترمیمی 2 و درترم دیگری با زمان کافی تدریس شوند.
بحث
در این مطالعه، درک اساتید مختلف نسبت به برنامه درسی دوره عمومی دندانپزشکی و نحوه اجرای آن و راهکارهای ارائهشده جهت اجرای بهتر آنها بیان شد. نتایج بهدستآمده مشابه و یا متناقض با تعدادی از مطالعات بود.
مبحثِ زمان موضوعی بود که چندین مرتبه در طی مصاحبهها به آن اشاره شد که حجم محتوای آموزشی با زمان اختصاصدادهشده به آن تطابق ندارد و این مسئله باعث ایجاد نقص در آموزش مباحث مختلف خواهد شد که به این موضوع در مطالعاتی مانند مطالعه قرایی (23) و یقینی (24) نیز اشاره شده است. در مطالعه حاضر، همچون مطالعه دریازاده، به این موضوع اشاره شد که درباره درس ترمیمی هرچند که محتوا و حجم مطالب عنوانشده در برنامه درسی برای آموزش یک دندانپزشک عمومی موردنیاز و کافی است، ولی زمان کافی به آنها اختصاص داده نشده است که در مطالعه ذکرشده به استفاده از بستههای آموزشی، فیلم و ماژول برای بهبود آموزش توصیه شد (25). هرچند که در مطالعه حال حاضر، اساتید برای حل این مسئله، تقسیم مباحث ترمیمی را به دو واحد مجزّای مبانی ترمیمی 1 و 2 پیشنهاد کردند.
در مطالعه قرایی در حیطه آموزش عملی، دانشجویان آموزش را ناکافی دانستند و نگرانی شدید خود را از سطح ناکافی مهارت خویش پس از فارغالتحصیلی عنوان داشتند (23). هاتار (Hattar) و همکاران نیز در مطالعهای تحتعنوان «چشماندازهای دانشجوی دندانپزشکی از روش تدریس جامع» بیان کردند که نیاز به تغییر روش آموزش سنّتی به یک رویکرد جامعتر است که به کیفیت مناسب مراقبتهای بهداشت دهان و دندان منجر شود. رویکرد جامع روشی است که به دانشجویان اجازه میدهد بیشتر در معرض تکنیکهای بالینی قرار بگیرند و مهارتهای استدلال و تجزیهوتحلیل خود را افزایش دهند، بهطوریکه قادر باشند نیاز بیماران را به بهترین شکل برطرف کنند (26). در مطالعه حاضر نیز بهطور پیوسته به این نکته اشاره شده است که برای افزایش کیفیت و اثرگذاری آموزش بهتر است از ارائه مطالب بهصورت تئوری محض اجتناب شود و مباحث بهصورت بالینی و کاربردیتر آموزش داده شوند. بررسیها نشان داده است که رفتار اساتید زمانیکه در تدوین و بازنگری برنامه درسی مشارکت دارند، نسبت به زمانیکه یک برنامه درسیِ تغییریافته و بازنگریشده را ناچارند اجرا کنند، متفاوت است (27). در مطالعه ما هم به این نکته اشاره شد.
نتایج این مطالعه درباره عدم هماهنگی و تعامل مناسب بین اساتید گروههای تخصّصی مختلف، بهخصوص در آموزش واحدهای ادغامیافته و راهکارهای ارائهشده، همسو با نتایج مطالعه یقینی و همکاران بود که آنها معتقد بودند چالشهای اجرایی برنامه درسی شامل ناپختگی و بیتجربگی در اجرا، عدم برنامهریزی اجرایی مناسب و فقدان هماهنگی اساتید در ارائه دروسِ ادغامیافته است و این موارد نشاندهنده لزوم آموزش اساتید درزمینه ضرورت ادغام، انواع ادغام، کاربرد و موانع اجرای آن در برنامه درسی هستند. همچنین، به ایجاد جلسات ماهیانه و در صورت لزوم هفتگی برای حلّ مشکلات اجرایی و هماهنگی اساتید در ارائه دروس ادغامیافته و مشترک با سایر گروههای آموزشی توصیه شد (24). در مطالعه بصیرت (Basirat) و همکاران که آگاهی و نگرش اساتید دانشکده دندانپزشکی گیلان دررابطهبا ادغام و یکپارچگی برنامه درسی دندانپزشکی بررسی شد. نزدیک به 70 درصد شرکتکنندگان نگرش منفی به ادغام در آموزش دندانپزشکی داشتند علّت سطح پایین آگاهی و نگرش اعضای هیئت علمی را عدم مشارکت اعضا در جلسات توجیهی، تجربه کاری ناکافی آنان و مشکلات ساختاری آموزش دانستند. (28). یکی از نکاتی که در این مطالعه بهطور مکرّر بیان شد، کمبود فضای آموزشی و امکانات به نسبت تعداد دانشجویان پذیرششده بود و ذکر شد تا زمانیکه زیرساختهای لازم فراهم نباشد، برنامههای درسی بازنگریشده قابلاجرا نخواهند بود. بنابراین ایجاد تغییرات در برنامه درسی نمیتواند تأثیر قابلتوجهی در کیفیت آموزش ایجاد کند. این نتایج همسو با تعدادی از مطالعات، ازجمله مطالعه یقینی و همکاران بود. نتایج این مطالعه نشان داد که با توجه به اعتراضات دانشجویان دوره روزانه و نیز اساتید دندانپزشکی، تعدیل جذب دانشجویان بینالملل بهعلّت کمبود منابع و امکانات فیزیکی، بسیار ضروری است که درجهت برقراری عدالت آموزشی و فراهمسازی امکانات برای حلّ این چالش مهم، چارهاندیشی شود. لازم است جهت اجرای بهینه برنامه درسی، تأمین منابع و امکانات فیزیکی مانند تهیه مکان مناسب برای ارائه دروس کارگاهی نیز در دستور کار دانشکدهها قرار گیرد(24). همچنین، نتایج مطالعه دیگری از یقینی و همکاران نشان داد که بهطورکلی، بازنگری برنامه درسی دندانپزشکی مفید بوده، ولی طریقه اجرای بازنگری و انجام تغییر در برنامه درسی، بدون فراهمسازی زمینه و امکانات ساختاری و اجرایی باعث نارضایتی ذینفعان از برنامه درسی شده است. بنابراین هنوز تا برنامه درسی مطلوب و قابلاجرا فاصله زیادی داریم (29). اما در مطالعه آهنگری، فارغالتحصیلان امکانات و وسایل را بهحدّ کفایت و قابلقبول عنوان کردند (1) یا در مطالعه اکبری، حدود 35 درصد از دانشجویان دندانپزشکی تجهیزات فیزیکی بخش اطفال را نامناسب دانستند، ولی اکثریت آنان عقیده داشتند تجهیزات بخشهای دیگر مناسب یا حتّی زیاد است (30) که این نتایج مغایر با نتایج مطالعه ماست. از علل این تفاوتها میتوان به تفاوت در جامعه تحتپوشش دانشکدهها، افزایش هرساله دانشجویان پذیرفتهشده بدون در نظر گرفتن امکانات فیزیکی و تجهیزات که جزء جدانشدنی حرفه دندانپزشکی است و همچنین افزایش تعداد دانشجویان مهمان و انتقالی اشاره کرد.
در مطالعه یقینی و همکاران، ناتوانی در بهکارگیری اساتید متخصّص برای دروس جدید و رعایت نکردن استانداردهای آموزش پزشکی توسط اساتید از چالشهای برنامه درسی دندانپزشکی عنوان شد و راهحل آن را میتوان درخواست جذب نیروی هیئت علمی متخصّص و متناسب با تعداد دانشجویان دانست (24). ویلکرسون (Vilkersone) از کمبود انگیزه اساتید بهعنوان یکی از مهمترین موانع ارتقای آموزش درمانگاهی نام برد (31). در این زمینه راهحلهای متنوّعی ازجمله توجه به مسائل اقتصادی، استفاده از مدرّسان علاقهمند و توانمند و همینطور استفاده از اهرمهای پاداش و بازخواست بهعنوان راهحلی در دسترس پیشنهاد شده است (23). در مطالعه ما نیز به کمبود اعضای ثابت هیئت علمی در برخی از گروههای تخصّصی، کمبود انگیزه اساتید که گاهی میتواند ناشی از اجبار به تدریس نیروهای ضریب K در زمان گذراندن دوره طرح تخصّصی و شاید گاهی بهدلیل مشکلات اقتصادی باشد، اشاره شد.
در مطالعهای که توسط مختاری و همکاران در دانشکده دندانپزشکی مشهد انجام شد، اکثر قریببهاتّفاق دانشجویان سال آخر دندانپزشکی کاملاً موافق آموزش تئوری و عملی ایمپلنتهای دندانی بهصورت یک واحد متمرکز، منسجم و بهروزشده بودند تا بتوانند در کار کلینیکی آینده خود یک ایمپلنت ساده برای بیماران خود کار بگذارند (32). همچنین در مطالعه انصاریمقدّم درمورد لزوم آشنایی با ایمپلنتهای دندانی، 15 درصد دانشجویان نمره عالی، 36 درصد آنها نمره خوب و 48 درصد آنها نمره متوسط را برای خود در نظر گرفته بودند که پایینتر از معیار مطلوب بود (33). نتایج این مطالعات همسو با مطالعهای در دانشکده دندانپزشکی کانادا و آمریکا بود که نشاندهنده عدم ارائه آموزش کافی برای ایمپلنت در دانشکدهها به دانشجویان بود (34). در مطالعه حاضر، اساتید محترم به لزوم آموزش ایمپلنتهای دندانی با توجه پیشرفت و بهروز شدن علوم و فنّاوریهای مرتبط به دندانپزشکی تأکید کردند.
درنهایت ذکر شد که ایجاد تغییر و بازنگری در برنامه درسی امری اجتنابناپذیر و حتّی بسیار مفید است، ولی ایجاد زیرساخت برای اجرای بهتر این تغییرات و اثر بخشی بیشتر آنها توصیه شد. همچنین، اشاره شد که بهتر است پس از تشکیل گروههایی در سطوح مختلف سیستمهای آموزشی (از دانشکدههای سراسر کشور تا وزراتخانه های درگیر) و انجام ارزشیابیهای دورهای منظم، بازنگری و تغییرات لازم در برنامه درسی اعمال شود. به این موضوع در مطالعههایی ازجمله مطالعه ملکنژاد و همکاران (19) و یقینی و همکاران (24) اشاره شد. همچنین در مطالعه دریازاده که به بررسی ابعاد برنامه درسی از دیدگاه ذینفعان پرداخته شده بود، به نظر میرسید که نارضایتی از برنامه درسی دندانپزشکی عمومی که بهدلیل اجرای شتابزده آن و فقدان زیرساختهای اجرایی برای رسیدن به اهداف ایدئالگرایانه برنامه درسیِ بازنگریشده بوده است و پیشنهاد شد که نیازسنجی جامع برای نقد برنامه درسی دندانپزشکی عمومی (جهت بازنگری دوباره برنامه درسی)، اجرای آزمایشی آن، فراهمسازی بسترهای اجرایی و توجیهسازی ذینفعان برنامه درسی ازطریق برگزاری کارگاههای آموزشی برای دانشجویان، توانمندسازی اساتید در این زمینه و نیز اجرای اصول مدیریت تغییر برای بهبود اجرا، توسعه و موفقیت برنامه درسی انجام شود (29). با توجه به اینکه آموزش صحیحِ دندانپزشکی و تأمین نیاز جامعه، لزوم تغییر روش آموزشی را مشخص میکند، بعضی از محقّقان به لزوم اجرای آموزش دندانپزشکی بیمارمحور اشاره کردهاند (35).
نتیجه گیری
با توجه به دیدگاههای مختلفی که ذکر شد، به نظر میرسد برای تربیت دانشجویانی که بتوانند در آینده به جامعه خدمات مناسبی ارائه کنند و سهمی در افزایش سلامت و بهداشت دهان و دندان کشور داشته باشند، به برنامه آموزشی جامع و کاملی نیاز است که اجرای درست آن موضوعی بسیار حائز اهمیت است که خود از عوامل گوناگونی تأثیر میپذیرد. به نظر میرسد برای ارتقای آموزش دانشجویان دوره دکترای عمومی دندانپزشکی، بهتر است نقاط قوّت و ضعف برنامه درسی کنونی شناسایی شود و سپس با فراهمسازی زیرساختهای اجرایی، فضای آموزشی، امکانات و نیروی انسانی متخصّص، بازنگری برنامه درسی درجهت حفظ و تقویت نقاط قوّت و برطرف کردن نقاط ضعف صورت گیرد.
در این مطالعه، همه اساتید به این موضوع اشاره کردند که ایجاد تغییرات در برنامه درسی بهخودیخود اتفاق خوبی است و نباید در مقابلِ تغییر مقاومت داشت و این تفکّر وجود داشته باشد که شیوههای آموزشی به روشهای سنّتی ادامه پیدا کنند. اما موضوع مهم این است که تغییرات ایجادشده در مرحله اوّل بهسمت پیشرفت و افزایش یادگیری و در مرحله دوم قابلاجرا باشد. همانطور که گفته شد، متأسّفانه قبل از ابلاغ کوریکولومهای جدید وزارتخانه ، فضا، امکانات و زمینه اجرای درستِ تغییرات بهوجودآمده در برنامه درسی فراهم نشده بود. این معضل هم در سال 1391 و هم در سال 1396 وجود داشت. طبیعی است که کمبود نیروی انسانی آموزشدیده و توجیهشده نسبت به تغییرات بهوجودآمده و کمبود زیرساختهای لازم به اجرای ناقص برنامههای درسی جدید منجر خواهد شد و این نگرانی را به وجود میآورَد که تغییرات و بازنگریهای برنامه درسی برخلاف اهدافی که در پی آنها وجود داشته است، نهتنها به ارتقای سطح علمی و مهارت دانشجویان منجر نشده، بلکه حتّی گاهی این اجرای ناقص باعث سردرگمی بیشتر خواهد شد و درنتیجه این آموزش ناقص، در آینده با جامعهای روبهرو خواهیم بود که نیروهای آموزشدیده و درواقع همان دندانپزشکانی که در طی این سالها فارغالتحصیل شدهاند، نخواهند توانست نیازهای بهداشتی و درمانی آن را (در حوزه دهان ودندان) به شکل درست و قابلقبولی برطرف کنند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این تحقیق موردتأیید کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علومپزشکی شهیدصدوقی یزد با کد اخلاق به شماره 1401.042IR.SSU.REC. به تصویب رسیده است. اصول و استانداردهای کمیته ملّی اخلاق رعایت شده است. اطلاعات تمام افراد واردشده در مطالعه نیز محرمانه نگه داشته شده است.
حمایت مالی
این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانهای دولتی، خصوصی یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی و طراحی مطالعه: نجمه جعفری، مهتاب شریفی، کسب، تحلیل و تفسیر دادهها: نجمه جعفری، مهتاب شریفی، تهیه پیشنویس دستنوشته: نجمه جعفری، مهتاب شریفی، بازبینی نقّادانه دستنوشته برای محتوای فکری مهم: نجمه جعفری، مهتاب شریفی، سیّدمصطفی محمودی، سارا حیدری، تحلیل آماری: نجمه جعفری، مهتاب شریفی، نظارت بر مطالعه: سیّدمصطفی محمودی، سارا حیدری
تعارض منافع
نویسندگان مقاله اعلام میدارند که در پژوهش حاضر هیچگونه تضاد منافعی وجود ندارد.