مقدمه
عوامل متعددی کارآیی افراد را در سازمان تحت تأثیر قرار می دهند؛ یکی از این عواملی که رفتار سازمانی هر فرد را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد هوش هیجانی است (2). هوش هیجانی در واقع یک مهارت اجتماعی شامل درک احساسات خود برای تصمیم گیری مناسب، کاربرد احساسات در روابط و توانایی رهبری افراد می باشد (3). هوش هیجانی یک دسته از توانایی ها و مهارت های غیرشناختی است که توانایی فرد را در مقابله با فشارهای محیطی به ویژه تنش ناشی از کار افزایش می دهد (4) و باعث افزایش بهره وری، توسعه و رضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان می گردد (5). اکثر محققان معتقدند که هوش هیجانی در نگرش های مثبت رفتاری نقش موثری دارد (6،7). یکی از مهم ترین خصیصه هایی که میتواند به رهبران و مدیران در پاسخ به تغییرات محیطی کمک کند (8) و توانمندی مدیران را در کسب و کار به طرز موثری افزایش دهد، هوش هیجانی است (9). مدیران برخوردار از هوش هیجانی، رهبران موثر هستند که اهداف را با حداکثر بهره وری و با کسب رضایت و تعهد کارکنان محقق می سازند (10). Catherine و همکاران (2014) در مطالعه ای با عنوان تاثیر هوش هیجانی بر توانمندی مدیران تجاری در کشور زیمباوه نشان دادند که هوش هیجانی می تواند شایستگی های مدیریتی آنان را بهبود بخشد (9). نتایج مطالعه براون Brown و همکاران(2006) حاکی از آن بود که هوش هیجانی بیشتر، با خستگی ذهنی کمتر در ارتباط است (11).
Guleryaz و همکاران (2008) در پژوهشی با عنوان بررسی تاثیر هوش هیجانی و ابعاد آن بر تعهد سازمانی و رضایت شغلی پرستاران، دریافتند که رابطه مثبت و معنیداری بین هوش هیجانی با تاثیر متغیر میانجی تعهد سازمانی بر متغیر رضایت مشتری وجود دارد (12). افراد دارای هوش هیجانی ضعیف با آموزشهای زیاد نیز نمی توانند در کسب و کار موفق شوند (13). از سوی دیگر توانمندسازی کارکنان یکی از عوامل مهم بهبود بهره وری نیروی انسانی در سازمان ها بوده و برای گسترش فرهنگ بهره وری و تقویت آن باید به توانمندسازی کارکنان از طریق افزایش مهارتها و توسعه و رشد حر فهای آنان اقدام نمود (14).
Nesan در پژوهشی نشان داد که عواملی چون توانمندسازی کارکنان و سبک رهبری با بهبود بهرهوری نیروی انسانی مرتبط است (15). نیروی انسانی موثر عامل اصلی تداوم موفقیت و تحقق اهداف سازمان است (16). نتایج مطالعه مهرابیان و همکاران با عنوان شناسایی مولفه های موثر بر بهره وری نیروی انسانی از دیدگاه اساتید بالینی و غیر بالینی نشان داد که توانمندسازی کارکنان مهمترین مولفه بهبود بهره وری نیروی انسانی است (17). از آنجاییکه نظام بهداشت و درمان هر کشور نقش مهمی در تولید سلامتی جامعه و بدنبال آن در فرایند توسعه کشور دارد (18) و هیچ سازمان مراقبت بهداشتی بدون نیروی کارآمد نمی تواند دوام بیاورد (19). لذا سرمایه گذاری بر روی توانمندی کارکنان منجر به چرخه ای عالی در به کارگیری بهترکارکنان، ارائه مراقبت های بهداشتی، درمانی مناسب تر و ارتقای هنجارهای کاری می شود (20). شبکه بهداشتی، درمانی کشور از سال 1364 با هدف تضمین عادلانه دسترسی کلیه آحاد جامعه به مراقبت های اولیه بهداشتی، با اولویت مناطق روستایی و محروم مستقر شد (21). در این راستا معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی گیلان (شامل واحدهای بهداشت مدارس، دهان و دندان و آموزش پزشکی، تغذیه و بهداشت خانواده، پیشگیری و مبارزه با بیماریها، بهداشت محیط و حرفه ای و گسترش شبکه های بهداشتی) در شبکه های بهداشتی استان در 16 شهرستان در حال فعالیت می باشد (22). علیرغم اهمیت شناسایی مولفه های موثر بر هوش هیجانی و توانمندسازی کارکنان و لزوم بررسی رابطه بین این دو متغیر، هنوز پژوهش جامعی در سازمانهای بهداشتی و درمانی دراین ارتباط صورت نگرفته است (23). مطالعات انجام شده در سایر کشورها نیز به دلیل تفاوت شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قابل تعمیم به سازمان های مورد نظر در کشور ما نیست (24). لذا این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و توانمندسازی کارکنان مرکز بهداشت استان گیلان انجام گرفت. پژوهشگران امیدوارند که نتایج حاصل از این پژوهش مورد استفاده و برنامه ریزی سیاستگزاران، برنامه ریزان و مدیران عالی بهداشت و درمان کشورمان قرار گیرد.
روش ها
این پژوهش پیمایشی تحلیلی بر روی کارکنان مراکز بهداشت استان گیلان (4500 نفر) در سال 1394 انجام شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 354 نفر و به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعیین شدند. معیار ورود به مطالعه داشتن حداقل یک سال سابقه به عنوان کارمند تمام وقت در یکی از مراکز بهداشتی استان و هم چنین داوطلب شرکت در مطالعه و معیار خروج عدم رضایت آنان برای شرکت در پژوهش و عدم تکمیل پرسشنامه بود. ابزارگردآوری اطلاعات در بخش مطالعات کتابخانهای کارت فیش و در مرحله میدانی پرسشنامه ای متشکل از 3 بخش بود و بخش اول آن شامل 5 سوال در خصوص اطلاعات فردی و دموگرافیک، بخش دوم پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی وانگ و لو (2002) بر اساس آزمون هوش هیجانی (MSCEIT) می یر ،کاروسو ، سالووی (2000)(25) شامل 16 سوال در چهار بعد ارزیابی خود احساسی یا عاطفی، ارزیابی عواطف دیگری، بکارگیری عواطف و تنظیم عواطف با استفاده از طیف 5 گزینهای لیکرت (کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم) بود و بخش سوم پرسشنامه توانمندسازی کارکنان اسپریتزر(PEQ) که در سال 1995 بر پایه الگوی توانمندسازی توماس ولت هاس ساخته شده است و از 12 گویه تشکیل شده (26) که 4 بعد توانمندسازی روانشناختی از منظر اسپریتزر را مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد این ابعاد عبارتند از: معنی داری (3گویه) شامل تناسب بین الزامات کاری و باورها، ارزشها و رفتار است، شایستگی (3گویه) که در واقع باور شخصی است که فرد احساس می کند وظائف محول شده را به طور موفقیت آمیز انجام دهد، انتخاب (3گویه) در واقع داشتن احساس حق انتخاب یا خودمختاری به معنی آزادی عمل واستقلال فرد در تعیین فعالیت های لازم برای انجام وظائف شغلی است و مؤثر بودن (3گویه) عبارت است درجه ای که فرد می تواند برنتایج راهبردی، اداری و عملیاتی شغل اثر بگذارد این سوالات بر اساس طیف 5 گزینهای لیکرت (کاملاً موافقم تا کاملاً مخالفم) تهیه و تدوین گردیده است (27).
برای سنجش روایی پرسشنامه هوش هیجانی وانگ و لو از روایی محتوا با استفاده از نظرات اساتید و برای سنجش پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. ضریب آلفای کرونباخ بدست آمده برای پرسشنامه هوش هیجانی به تفکیک ابعاد ارزیابی احساس خود 78/0، احساس دیگران 84/0،کاربرد احساس 74/0و تنظیم احساس 0/85و برای پرسشنامه توانمندسازی کارکنان اسپریتزر (PEQ)0/92 بدست آمد. پس از جلب رضایت کارکنان برای تکمیل پرسشنامهها و شرکت در پژوهش، ابتدا توضیحات لازم جهت آشنایی با نوع سوالات، به صورت یکسان به تمامی آنان داده شد و از آنها خواسته شد تا با دقت به سوالات پاسخ دهند. داده ها از طریق آمار توصیفی (درصد، فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون کالموگروف اسمیرنوف جهت مشخص نمودن نرمال یا غیر نرمال بودن داده ها و در صورت نرمال بودن از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون جهت آزمون فرضیه ها) و با استفاده از نرم افزار آماریSPSS.Ver.21 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها
از مجموع شرکت کنندگان در مطالعه 161نفر (45/5 درصد) مرد و 193 نفر (54/5 درصد) زن بودند. 54/2 درصد آنان بین 40 تا 50 سال، 22/6 درصد بین 30 تا40 سال، 18/1 درصد بالای 50 سال و 5/1درصد زیر 30 سال سن داشتند. از نظر تحصیلات56/5درصد دارای تحصیلات لیسانس، 22/6 درصد فوق لیسانس، 14/1 درصد دکترا و 6/8 درصد فوق دیپلم بودند. 53/2 درصد کارکنان دارای سابقه بالای 20 سال و 33/9درصد 10 تا20 سال و مابقی آنان سابقه کمتر 10 سال داشتند.
جدول شماره یک بیانگر میانگین، انحراف معیار و واریانس نمرات ارزیابی متغیرهای هوش هیجانی و مولفه توانمندسازی کارکنان است. جدول شماره دو ماتریس همبستگی پیرسون بین متغیرهای هوش هیجانی و توانمندسازی کارکنان را نشان می دهد که وجود یک رابطه مثبت و مستقیمی بین متغیرها را بیان میکند (0/05>P).
همچنین جهت بررسی و تعیین خطی بودن یا جهت رابطه بین دو متغیر پژوهش یعنی هوش هیجانی و توانمندسازی کارکنان، فرضیه وجود رگرسیون خطی بین متغیر هوش هیجانی و توانمندسازی کارکنان تدوین شد. برای تعیین رگرسیون از Enterاستفاده شد. در این رگرسیون ضریب همبستگی 0/778 و ضریب تعیین که مجذور ضریب همبستگی برابر 0/908 مشخص شد.
جدول شماره سه نشان می دهد که در معادله رگرسیون، رابطه خطی بین دو متغیر وجود دارد. بدین معنی است که با افزایش یک واحد توانمنـدسازی کارکـنان، هـوش هیجـانی بـه میزان 778/0 واحد افزایش می یابد.
بحث و نتیجه گیری
نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و توانمندی کارکنان مرکز بهداشت استان رابطه مسقیم و معنی داری وجود دارد و افزایش هوش هیجانی منجر به بهبود توانمندی کارکنان این سازمان خواهد شد. این مطالعه با پژوهش عابدی و همکاران (1390) با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی مدیران با توانمندسازی نیروی انسانی دانشگاه پیام نورکه رابطه معنی دار و مستقیم هوش هیجانی با توانمندسازی کارکنان این سازمان را تایید نمود، همخوانی دارد (8). پژوهش های انجام شده در دانشگاه کوئینزلند نیز نشان داد که 90 درصد افرادی که عملکرد و توانمندی شغلی بالایی دارند از هوش هیجانی بالاتری برخوردار می باشند (28). به نظر می رسد هوش هیجانی موجب افزایش انگیزه برای کوشش مضاعف، رضایتمندی و اثربخشی و در نهایت توانمندی و بهبود بهره وری فردی، گروهی و سازمانی است. از سوی دیگر اگر فردی از لحاظ هوش هیجانی توانمند باشد بهتر می تواند با چالش های زندگی و محیط کار برخورد نموده و هیجانات را به گونه ای تنظیم نماید که از کارآیی بهتری برخوردار باشد.
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که که بین ارزیابی احساسی خود و توانمندسازی کارکنان رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد که با مطالعه عابدی و همکاران (1390) با عنوان بررسی رابطه هوش هیجانی مدیران با توانمندسازی نیروی انسانی دانشگاه پیام نور همسو است (8). نتایج مطالعه Goleman نیز نشان داد افرادی که احساساتشان را به خوبی کنترل می کنند به طور موثر با دیگران برخورد نموده، هنر مراوده و مهارت کنترل و اداره احساسات دیگران را دارا هستند و چنین افرادی بهترین عملکرد را در موقعیتهای گوناگون زندگی بروز می دهند (30) که نتایج این مطالعه با یافته های پژوهش حاضر همخوانی دارد.
همچنین نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که بین ارزیابی احساس دیگران و توانمندسازی کارکنان رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد. این یافته با نتایج مطالعات رضائیان و کشته گر مطابقت دارد (31). نتایج مطالعه مارتین کیلدوف (Kilduff) و همکاران (2010) نشان داد که هوش هیجانی بالای افراد از چندین رفتار در سازمانها ازجمله تمرکز در تشخیص احساس دیگران، ابراز احساسات برای کسب شخصیت و کنترل جریان ارتباطات مملو از احساسات در پرداختن به منافع خود سود می برند، هم راستا است (32).
نتایج مطالعه حاضر بیانگر آن بود که بین کاربرد احساس و توانمندسازی کارکنان رابطه معنیدار و مستقیم (923/0) وجود دارد. این نتیجه با نتایج مطالعه گل پرور و خاکسار (1389) که بین متغیرهای هوش هیجانی و متغیرهای عزت نفس، همدلی و استقلال و ارزیابی عملکرد شغلی فرد رابطه معنیدار وجود دارد مطابقت داشته و در یک راستا است (33).
در مطالعه حاضر بین تنظیم احساس و توانمندی کارکنان رابطه معنیدار و مستقیمی وجود دارد که حاکی از تاثیر این متغیر در افزایش یا کاهش توانمندی کارکنان بود. این تحقیق با مطالعه ملکی و سید کلان با عنوان رابطه مولفه های هوش هیجانی و اثر بخشی اعضای هیات علمی مطابقت داشته و در یک راستا می باشد. در مطالعه اخیر نیز بین تنظیم احساس کارمند و مهارت های اجتماعی با اثر بخشی اساتید ارتباط معنی داری وجود داشت (34).
با توجه به نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر رابطه بالا و معنی دار بین هوش هیجانی و توانمندی کارکنان مراکز بهداشت استان گیلان وجود دارد. هم چنین هوش هیجانی افزایش سطح قابلیت و توانایی کارکنان بوده و کسانی که دارای سطح توانمندی فردی بالا هستند، احساس تسلط بیشتری می کنند و سریعتر یاد می گیرند. اگر فرد از لحاظ هیجانی توانمند باشد، بهتر می تواند با چالش ها مواجه شود و هیجانات را به گونه ای تنظیم نماید که از کارآیی بهتری برخودار باشد و لذا با توجه به این که کنترل هیجانات از ابعاد کلیدی و محوری در هوش هیجانی است و فردی که از این قابلیت برخودار باشد از سطوح بالاتر و ابعاد بیشتری از هوش هیجانی بهره مند است. توجه به هوش هیجانی و علی الخصوص هوش هیجانی کارکنان از اهمیت بالایی برخودار بوده و می تواند موجبات توانمندی آنان را فراهم آورد. لذا توصیه می گردد با توجه به این که هوش هیجانی یک ویژگی آموختنی و اکتسابی است، برنامه های آموزشی خاصی در جهت افزایش هوش هیجانی کارکنان در سازمانها به اجرا گذاشته شود. همچنین مدیران باید به ایده های کارکنان به طور جدی توجه کنند و فضای باز برای تبادل اطلاعات درباره سازمان، رقابت و مشتریان را ایجاد و حفظ نمایند.
از مهمترین محدودیت های پژوهش می توان به نوع تحقیق (میدانی) اشاره نمود چرا که در فاصله زمانی کوتاه و بر روی حجم کوچکی از جامعه آماری بزرگ صورت پذیرفته، محدودیت های چندی از لحاظ تعمیم به همراه دارد. هم چنین می توان به پیچیدگی رفتار و فعالیت های انسانی اشاره نمود که همواره مشکل جمع آوری اطلاعات صحیح از افراد مطرح بوده است. تعجیل، عدم دقت و محافظه کاری برخی کارکنان در ارائه پاسخ می تواند در نتایج تأثیرگذار باشد.
قدردانی
پژوهشگران از همکاری صمیمانه همه شرکت کنندگان در این مطالعه قدردانی و سپاسگزاری می نمایند.
| بازنشر اطلاعات | |
|
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |