نظام اخلاقی علم و آموزش عالی منعکس کننده هنجارهای درونی علمی، حرفهای و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفهای ها و نهادهای تخصصی آنهاست و پایه و اساس آن خودفهمی حرفه ای و عبور از مفهوم معیشتی کسب و کار علمی است. ارزش ها و منش های اخلاقیات حرفه ای علمی نه براساس الگوی فرهنگ سازی از بالا بلکه با الگوی شیوع و انتشار درون زا در بستر فعالیت های خودجوش از سوی نهادهای حرفه ای دانشگاه ها توسعه می یابد (1).
موضوع حرفه ای گرایی مدت زمانی است در کشورهای مختلف و در گروه های شغلی و حرف مختلف مورد توجه قرار گرفته و تلاش هایی در جهت تدوین کدها و استانداردهای اخلاقی صورت گرفته است. حرفه ای گرایی به مسائل و پرسش های اخـلاقی و نیز اصـول و ارزش هـای اخلاقی یک نظام حرفه ای مانند حرفه پزشکی می پردازد و ناظر بر افعال ارادی حرفه ایها در حیطه فعالیت های حرفه ای خودشان است (1).
دانشگاه ها به عنوان نهاد تولید کننده و انتقال دهنده دانش و تأمین کننده نیروی انسانی متخصص در جامعه وظیفه دارند به طور مستمر به بررسی وضعیت موجود خود پرداخته و با تحلیل مسائل به راهکارهای عملی برای ارتقاء کیفیت آموزش دست یابند(2) . از جمله مسئولیت های دانشگاه های علوم پزشکی تعلیم و تربیت پزشکان و پرسنل درمانی است که پس از دانش آموختگی بتوانند با انجام وظایف حرفه ای خود و پایبندی به اصول مشخصی که این حرف ایجاد می کند در راه ارتقای سلامت جامعه تلاش کنند. آموزش پزشکی به تنهایی برای تربیت یک پزشک خوب و متعهد کافی نیست و به نظر می رسد باید جایگاهی برای بحث اخلاق در اینجا در نظر گرفته شود (3). توماسما و پلگرینو (1993) (Thomasma & Pellegrino) معتقدند یکی از دلایل عدم احیای فضایل اخلاقی در مراکز آموزش پزشکی، نبود محتوای اخلاق معنوی و راهنمای عملکردی یا قواعد ویژه حرفه ای است (4). باقری نیز در تحقیق خود که در سطح ملی و از نگاه اندیشمندان این حوزه بوده بیان کرده که یکی از ده اولویت اخلاق پزشکی در ایران ملاحظات اخلاقی در آموزش پزشکی است (5).
محیط بالینی در فرآیند آموزش حرفه های علوم پزشکی حائز اهمیت بسیاری است (6). آموزش در بالین یکی از اجزای مهم آموزش بالینی محسوب می گردد. زمانیکه با بیمار گذرانده می شود مملو از تجربیات دیداری، شنیداری و لمسی است و لذا باید در جهت ارتقای هرچه بیشتر این نوع آموزش تلاش جدی صورت گیرد. اکثر یادگیرندگان بر این باور هستند که یادگیری واقعی مباحث تئوری در یک محیط بالینی امکان پذیر است (7).
اساتید و اعضای هیئت علمی دانشگاهها که عهده دار آموزش بالینی دانشجویان می باشند به سبب حرفه معلمی خود وظایف و مسئولیت های اخلاقی بیشتری دارند. چرا که از یک طرف به عنوان معلم وظیفه آموزش دانشجو را بر عهده دارند و از طرف دیگر به عنوان درمانگر بیمار شناخته می شوند. برخی معتقدند که حرفه ای گرایی بیشتر یک علم بالینی است و مجموعه ای از رفتارهاست که در آنها ضرورت توجه به موارد اخلاقی، قانونی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی لحاظ شده است (8).
با توجه به اینکه در دوره دانشجویی یکی از عوامل مهم شکل دهنده شخصیت اخلاقی و حرفهای دانشجویان اساتید آنان هستند، ضروری است به این موضوع توجه ویژه ای شود. اساتید بالینی مسئول شکل دهی رفتار دانشجو و پرورش فضایل اخلاقی در آنها هستند (9) و این خود نشانه آن است که اخلاق جزئی از کار بالین بوده که بایستی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
دانشجوی پزشکی در طول تحصیلش ناخود آگاه تلقی خاصی نسبت به بیمار و بیماری بدست می آورد که تا پایان کار با او همراه می شود. این ناخودآگاه اغلب در حین آموزش بالینی شکل می گیرد (10). از سال 1980 به بعد با افزایش موارد مشکل اخلاقی، ترویج حرفه ای گرایی در بین دانشجویان اهمیت خاصی یافته است (11). افزایش مشکلات اخلاقی ناشی از دلایل متعددی است اما علت هرچه باشد، در صورتی که در دوران دانشجویی باورها و رفتارهای خاص حرفه ای نهادینه نشود سبب کاهش حساسیت اخلاقی دانشجو شده و در نتیجه تصمیم گیری های اخلاقی را در آینده برای او دشوار میکند. انتظار میرود ارزشهای حرفهای گرایی در طول تحصیل و مراقبت از بیماران شکل بگیرد، اما برخی مطالعات نشان میدهد که ارزش هایی که دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه از آن برخوردار هستند در طول تحصیل در دانشگاه دچار تغییر می شوند و چه بسا ارزشهای منفی به جای ارزشهای مثبت در آنان شکل می گیرد (12).
نهادینه کردن اصول اخلاقی در بین دانشجویان و آماده نمودن آنها برای زندگی حرفهای از یک طرف و اجرای این اصول اخلاقی در محیط آموزشی بالینی از طرف دیگر همگی جزء مسئولیت های یک دانشگاه علوم پزشکی است که به نظرمی رسد این روزها رنگ باخته و از حساسیتش کاسته شده است (13) . این کم توجهی میتواند در دراز مدت اثری منفی در بخش بهداشت و درمان داشته باشد چرا که ایجاد بی حسی اخلاقی در این قشر در واقع تخریب پایه های اساسی درمان محسوب می گردد. دانشجویان به عنوان دریافت کنندگان خدمات آموزشی بهترین منبع برای شناسایی مشکلات آموزش بالینی هستند زیرا حضور و تعاملی مستقیم و بی واسطه با این فرآیند دارند (14).
هدف از این تحقیق کشف جنبههای مختلف یادگیری حرفه ای گرایی در آموزش بالینی است. با استفاده از مطالعه کیفی تلاش شده با توصیف تجاربی که دانشجویان به عنوان برون دادهای آموزشی در طول سالهای تحصیل و در بالین بیماران تجربه کرده اند بتوان تصویری از آنچه در حال رخداد است بدست آورد. در کنار این تصویر تلاش شده تا از تجارب اساتید آموزش بالینی استفاده شود تا با کنار هم قرار دادن دیدگاهها و تجارب از وضعیت حال آگاهی پیدا کرد و در جهت ارائه راهکارهای لازم برای حرکت به سمت تربیت نیروهایی با ویژگیهای اخلاقی والاتر و بالاتر قدم برداشت لذا سوال اساسی این مطالعه این است که: فرآیند حرفهای گرایی در آموزش بالینی چگونه است؟
روش ها
مطالعه حاضر یک تحقیق کیفی و از نوع آنالیز محتوا می باشد. شرکت کنندگان در پژوهش بطور هدفمند انتخاب شدند. هدف تحلیل محتوا، فراهم کردن دانش و ادراک از پدیده مورد مطالعه و یا فراهم کردن شناخت، بینشی نو، تصویری از واقعیت و راهنمایی برای عمل است(15). در این پژوهش نمونه ها از بین دانشجویان و اساتید رشته پزشکی که دروس کارآموزی و کارورزی را در بخش های مختلف بیمارستانها و مراکز آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گذرانده و یا تدریس نموده اند، انتخاب شدند. شرکت کنندگان در این پژوهش مشتمل بر 18 دانشجو و 9 استاد بودند که با هر کدام حداقل دو مصاحبه انجام شد. مصاحبه های بعد از مصاحبه اول برای رفع نکات مبهم مصاحبه های قبلی و تأیید برداشت های پژوهشگر از گفته های شرکت کنندگان انجام شد. ضمناً با پنج نفر دیگر از افراد مطلع شامل دو پزشک یک سوپروایزر آموزشی بیمارستان و چند نفر از بستگان بیماران مصاحبه های غیررسمی به صورت گپ اتفاقی و دوستانه انجام شد که آنها نیز طی گفتگو در جریان پژوهش قرار داده می شوند و از آنها به طور شفاهی کسب اجازه میشد که از نظرات آنها بدون ذکر نام در تحلیل یافته ها استفاده شود. نظرات این گروه به صورت یادآور و یادداشت عرصه ثبت می شد.
فرآیند نمونه گیری
پژوهشگر بعد از گرفتن رضایت آگاهانه و شفاهی از سوپروایزهای آموزشی و مراجعه به بخشهای زنان، مامایی و داخلی جراحی مرکز اموزشی درمانی شهید بهشتی اصفهان نمونه ها را از بین دانشجویان و اساتید حاضر در بخشها انتخاب کرد. دو شرکت کننده اول از 18 دانشجوی مورد مصاحبه، دانشجویانی بودند که پژوهشگر وضعیت آنها را در مورد تعداد واحدهای گذارنده و مدت حضور در بخش های بالینی می دانست و از واحدهای عملی گذارنده آنها اطلاع نسبی داشت. با پیشرفت نمونه گیری و تجزیه و تحلیل داده های حاصل از مصاحبه های اولیه پژوهشگر براساس یافته ها و معرفی شرکت کنندگانی که با آنها مصاحبه انجام داده بود به مصاحبه با دانشجویان و اساتید بخشهای دیگر همان بیمارستان و یا بیمارستانهای آموزشی دیگر هدایت شد و در نهایت برای یافتن شواهد مرتبط با محتوای تحلیل شده و اعتبار آن به همه بخشها بازگشت تا کار خود را تکمیل کند. به این ترتیب اولین شرکت کنندگان از طریق نمونه گیری هدفمند و بقیه براساس نمونه گیری نظری انتخاب شدند.
در هر مرحله از نمونه گیری پس از انتخاب شرکت کنندگان اطلاعات لازم در مورد پژوهش و اهداف آن به آنها ارائه و بصورت شفاهی رضایت گرفته می شد و سپس با آنها مصاحبه انجام شد. با توجه به اینکه جلب اطمینان شرکت کنندگان برای بررسی عمیق آنها ضروری است، پژوهشگر سعی کرد با در نظر گرفتن مقررات مرکز آموزشی درمانی برای مدتی بیش از آنچه برای مصاحبه ها لازم است در بخش بماند و حتی گاهی به دانشجویان در انجام فعالیتهای روزانه و مراقبت بیماران کمک کند. این کار میتوانست فرصت مشاهده در شرایط طبیعی را نیز برای پژوهشگر فراهم کند و یادداشت های حاصل از آن به نوبه خود توانست به تحلیل اطلاعات و هدایت روند پژوهش کمک نماید.
مصاحبه های غیررسمی که قبلاً اشاره شد بصورت اتفاقی و طی ملاقات های روزمره صورت می گرفت. یادداشت های حاصل از این مصاحبه ها نیز به روند نمونه گیری و تحلیل یافته ها بخصوص در اعتباربخشی تئوری کمک نمود.جمع آوری داده ها در این پژوهش با مصاحبه عمیق و مشاهده و یادداشت برداری در عرصه انجام شد. دادههای حاصل از مصاحبه های غیررسمی و دست نوشته های چند تن از شرکت کنندگان که در مصاحبه رسمی گفته بودند خاطرات خود را ثبت می کنند نیز بصورت یادآور و یادداشت عرصه در روند تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت و با استفاده از این منابع فرعی به اعتبار بخشی یافته ها کمک شد. .
مصاحبه ها ابتدا به صورت نیمه ساختارمند و با سوالات باز برای بدست آوردن اطلاعات فردی شرکت کنندگان با طرح سوالات کما بیش یکسان شروع می شد. مثل، لطفاً خودتان را معرفی کنید و در طی آن برای تکمیل اطلاعات سوالات متناسب دیگر نیز مطرح می شد. مرحله بعدی مصاحبه به شکل غیرهدایت شده و باز انجام شد تا شرکت کنندگان بتوانند بهصورت داستان گویی نظرات خود را بیان کنند. در این مرحله ابتدا از آنها خواسته می شود درباره اخلاقی بودن و اخلاقی شدن بگویند و احساس خود را نسبت به آن بیان کنند. با پیشرفت روند مصاحبه از آنها خواسته می شد در مورد اخلاقی شدن خود در کارآموز یها صحبت کنند. موارد مربوط به آنچه به نظر آنها در این زمینه مهم بود در طی مصاحبه به طور عمیق بررسی شد. به منظور دستیابی پژوهشگر به مهارت و اطلاعات لازم برای هدایت بهینه مصاحبه ها ابتدا دو مصاحبه مقدماتی انجام و در مورد روند مصاحبه و واکنشها و پاسخ های شرکت کنندگان تعمق شد و نکته های برگرفته از آن در اجرای سایر مصاحبه ها مدنظر قرار گرفت. همه مصاحبهها ابتدا بر روی نوار ضبط شده سپس روی کاغذ آورده شد و جهت تأیید به رؤیت مصاحبه شوندهها رسید.
مشاهده در زمان حضور پژوهشگر در بخشها در شرایط طبیعی محیط کار انجام میشد. همچنین محیط مشاهده و رفتار غیرکلامی شرکت کنندگان و شرایط محیطی مصاحبه نیز مورد مشاهده قرار گرفت و اطلاعات مربوط به آن بصورت یادداشتهای عرصه ثبت شد.
تحلیل دادهها برمبنای روش پیشنهادی اشتراوس و کوربین (1998) طی سه مرحله کد دهی باز(open coding، محوری axial) coding ) و انتخابی selective coding) ) انجام گرفت. در مرحله کددهی باز که عمدتاً شامل شکستن دادههاست،
دادهها را از هم جدا نموده و قطعههای جدا از هم را از نظر تفاوتها و شباهتهایشان بررسی کرد. منظور از داده یک جمله یا پاراگراف از یک مصاحبه یا مشاهده است. در همین حال سوالاتی مطرح نموده مثلاً «اساس این نقطه نظر چیست؟» آیا سایر شرکت کنندگان نیز چنین نظری دارند «آیاتم یا مفهومی وجود دارد که این موضوع به آن مرتبط باشد؟» این نحوه پرسش به اکتشاف آنچه در دادهها نهفته است میانجامد. هدف از این مرحله تشخیص مفاهیم مجزا از هم است. این مفاهیم واحدهای پایه را در تحلیل گراندد تئوری تشکیل میدهند. در حالیکه کدگذاری باز برای شکستن دادهها و تشخیص مفاهیم و طبقات سطح اول استفاده میشود، کدگذاری محوری روشی برای برقراری ارتباط به شکل جدید بین طبقات اصلی و فرعی است.
این مرحله شامل تعیین یک یا دو طبقه محوری است که تمام طبقات فرعی به آن مربوط باشند و یک چارچوب ادراکی بوجود آورند که به گراندد تئوری بیانجامد. این مرحله آخر تبدیل کدها و طبقات به یک تئوری منسجم است و مهمترین چالش تحقیق میباشد(16).
ملاحظات اخلاقی شامل رضایت از شرکت، معرفی نامه جهت ورود به محیط پژوهش، محرمانه بودن اطلاعات، با دادن شماره و آدرس به شرکت کنندگان امکان برقراری و ارتباط دوطرفه بود.
یافته ها
در این پژوهش متن مصاحبههای شرکت کنندگان به داخل شش منطقه محتوایی زیر تفکیک شد:
- نقش دانشجویان در یادگیری مفاهیم اخلاقی
- عملکرد برنامه درسی و آموزشی در حرفه ای گری
- امکانات و فضای بالینی (عوامل محیطی)
- عوامل تأثیرگذار بر یادگیری در فرآیند اخلاقی شدن دانشجویان
- ساختارهای کلی مدیریتی اثرگذار بر حرفهای گری
- نقش اساتید در یادگیری
سپس در هر منطقه محتوایی واحدهای معنی تعیین گردیدند
مثال زیر مشخص کننده این مورد است:
«استاد خود نمی داند که در این حالت خاص مورد اخلاقی و غیراخلاقی چیست و نمی داند بایستی چکار کند». معنای استخراج شده نداشتن سواد اخلاقی اساتید و عدم توانایی در برخورد با موارد اخلاقی می باشد.
در مرحله بعد عملیات فشردگی(Condensation) انجام شد که به پروسهای از کوتاه شدگی اشاره میکند که با حفظ و نگهداری هسته محتوایی انجام میشود واحد فشرده شده در عبارت بالا عبارتست از عدم تسلط اساتید به جنبههای نظری و عملی علم اخلاق. بعد از فشرده شدن واحدهای معنی به آنها یک عنوان داده شد که به این عناوین کد گفته میشود. در مجموع به همین شیوه از واحدهای معنی خلاصه شده 105 کد استخراج شد که پس از مرور کدها و ادغام کدهای مشابه در یکدیگر تعداد آنها به 70 کد کاهش یافت.
سپس کدهای متفاوت براساس شباهت ها و تفاوت ها با یکدیگر مقایسه شده و در داخل طبقات اصلی و فرعی جای داده شدند که به طور کلی 8 طبقه اصلی و 6 طبقه فرعی ایجاد شدند. (منظور از طبقه فرعی طبقه ای است که زیر طبقه اصلی است)
خلق طبقات ویژگی اصلی آنالیز محتوای کیفی است. طبقه در واحد گروهی از مفاهیم است که با یکدیگر در یک ویژگی اشتراک دارند. در نهایت معانی بنیادی یا مفاهیم پنهان از طبقات استخراج و تمها را تشکیل میدهند. در واقع خلق تم راهی برای متصل کردن معانی بنیادین موجود در طقات است و از آنجایی که این اتصال در یک سطح تفسیری انجام می گیرد، بنابراین تم ها بیانگر مفاهیم پنهان می باشند.
برای مثال کدهای زیر که مرتبط با عوامل فیزیکی و محیطی بخشهای بیمارستانی بودد پس از ایجاد طبقات با تمی بنام ضوابط ضمنی حاکم بر بالین در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
- عدم روحیه انجام کار بصورت تیمی
- مشکل بودن رعایت اخلاقیات در بیمارستان
- افق درمانی متفاوت پرسنل بیمارستانی و کادر آموزشی
- عدم رعایت اخلاقیات بصورت یک هنجار در بیمارستانها
- پیش بینی ناپذیری فرآیندهای درمانی
در مجموع 4 تم از طبقات استخراج شد که عبارتند از:
- عوامل فرهنگی
- عوامل اجتماعی
- عوامل سیاسی
- عوامل اقتصادی
در جدول شماره یک به صورت مشروح طبقات و زیر طبقات این تمها به تفکیک بیان گردیده است. بعضی از طبقات دارای طبقات فرعی نیز بوده وگستره وسیع تری را شامل شده است.
بحث و نتیجه گیری
این پژوهش نتایج یک مطالعه کیفی آنالیز محتوا را گزارش نموده که هدف از آن تبیین فرآیند حرفهای گرایی در آموزش بالینی بوده تا بتواند به عنوان راهنمایی اولیه برای کمک به بهبودی وضعیت اخلاقی شدن در بالین مورد استفاده قرار گیرد. یکی از سوالات این پژوهش آن بود که: اساتید و دانشجویان حرفهای گرایی را چگونه درک و توصیف می کنند؟
یافته های این پژوهش نشان داد که مفهوم حرفه ای گرایی از دیدگاه مشارکت کنندگان ارتباط تنگاتنگی با نحوه برخورد آنان با موارد بالینی در بخش های آموزشی دارد. آنها اگر چه اخلاقیات را یک امر بسیار مهم میدانند اما در برخورد با آن عوامل بسیار زیادی را دخیل دانسته که همگی در ارتباط تنگاتنگی با هم می توانند فرآیند اخلاقی شدن را ملکه سازند. ترابی زاده (1391) در کار پژوهشی خود بیان میکند که یکی از علل عدم رعایت شأن بیمار در مراکز درمانی آگاه نبودن پرسنل درمانی از اصول اخلاقی و رعایت آنها در بالین میباشد (17).
یکی دیگر از سوالات درباره عوامل مؤثر برای ایجاد یا عدم ایجاد حرفه ای گرایی بود. نتایج تحقیق نشان داد که عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همگی به نوعی می توانند در این باره دخیل باشند. دوکوئت (2004) (Duquette) معتقد است ارزش های فردی و حرفه ای دانشجویان در اثر گذشت زمان و با آموزش رسمی دچار تغییر می شود او در تحقیق خود تحت عنوان «اثرات آموزش پرستاری در شکل دهی ارزشهای حرفهای» به این نتیجه رسید که تجربیات بالینی، الگو پذیری از رفتار اساتید و پرسنل درمانی و سخنرانی های رسمی در مورد اخلاق حرفه ای همگی مبنای تحولات فردی در زمینه اخلاق حرفه ای بوده و تجربیات بالینی و الگوپذیری نقش های مهمتری محسوب می شوند (18).
سوال دیگر تحقیق چگونگی درونی شدن حرفه ای گرایی را مطرح می کرد. براساس دیدگاه مشارکت کنندگان اعم از دانشجویان و اساتید آموزش مستمر و مداوم و به روز رسانی این علم در هر دو گروه می تواند قدرت تصمیم گیری اخلاقی را رشد داده و با تمرین مکرر در بالین فرد به صورت حرفه ای عمل نماید. آنچه که در اینجا حائز اهمیت است آن است که صرف دانستن اصول اخلاقی برای دانشجویان رشته های پزشکی کافی نبوده، بلکه پایبندی به رعایت این اصول است که میتواند در ارتقاء سلامت جامعه مؤثر باشد. این همان چیزی است که فاهی (1994) در تحقیق خود به آن دست یافت. او بیان نمود که هرچند نزدیک 97 درصد دانشجویان درس اخلاق را در برنامه درسی خود می گذرانند اما عملکرد آنها در محیط های بالینی نشان دهنده عدم کفایت آنها در تصمیم گیری های اخلاقی است (19). واحدیان و همکاران (1387) در پژوهش خود تحت عنوان «چالش های آموزشی در تصمیم گیری اخلاقی» پیشنهاد می کند که مربیان بالینی، پرستاران شاغل و دانشجویان همگی بایستی تحت آموزش های مداوم اخلاق حرفه ای قرار گیرند تا حرفه ای گری بصورت نهادینه در جامعه اجرا گردد (20).
سوال آخر در مورد نتایج و پیامدهای حرفه ای گرایی در رشته های پزشکی بود که بر اساس تحلیل محتوای مصاحبه ها و دست نوشته های داستان گونه دانشجویان ، با طبع حفظ آرامش بیرونی و درونی بیمار و کادر پرسنل درمان رضایت بیمار و بالاتر از همه رضایت خداوند متعال با توجه به صحبت های دانشجویان در مصاحبه ها از نتایج حرفه ای عمل کردن است. لازم است در اینجا به مقاله مارتینز (2002) (Martinz ) تحت عنوان «رویکرد اخلاق معاصر» توجه شود که میگوید هزینه مالی اصلاح روش آموزش زیاد نبوده و تحول ساختاری در این زمینه می تواند هم به سود حرفه پزشکی و هم به سود بیمارانی باشد که جهت درمان به این گروه مراجعه می نمایند (21).
از آنجا که مطالعات کیفی به بررسی ذهنی پدیده می پردازد و یافته های آنها ریشه در داده های حاصل از موقعیت ها و یا گروه خاص است . در بکارگیری این یافته ها در موقعیت های دیگر باید احتیاط نمود. در این پژوهش جمع آوری داده ها و تحلیل و نگارش آن توسط دانشجو به عنوان پژوهشگر انجام شد. لذا از نظر تحلیل ممکن است کامل نباشد اگرچه برای کاهش نقیصه از نظر استاد راهنما، استاد مشاور، همکاران و سایر افراد خبره در روند تحلیل داده ها استفاده شد.
یافته های پژوهش می تواند در جهت تنظیم برنامه های آموزشی رسمی جهت اساتید و آموزش مستمر و به روزرسانی این علم تنظیم گردد و توجه بیشتری به کادر درمانی و لزوم ایجاد آموزش ضمن خدمت شود. همچنین ایجاد یک چارچوب کلی جهت ارتقاء فرهنگ اخلاقی در سازمان ضروری به نظر می رسد.
توصیه می گردد تحقیقاتی در زمینه بررسی تأثیرگذارترین عامل بر روند فرآیند اخلاقی شدن، چالش های پیش رو در رعایت اخلاقیات در بالین، مقایسه فرآیند اخلاقی شدن در دانشگاه های اسلامی و غیراسلامی و بیان تفاوتها و پژوهشی کیفی در این زمینه انجام گیرد.
قدردانی
بدینوسیله شایسته است از راهنماییهای معاونت محترم پژوهشی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه عوم پزشکی شهید بهشتی جناب آقای دکتر سلیمان احمدی ومشاوره های مکرر و در خور استاد محترم جناب آقای محمد علی حسینی تشکر نموده و مراتب قدردانی خود را به پاس محبت های بی دریغشان تقدیم داریم که هرگز فروکش نمیکند.
|