[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
ثبت شده در

AWT IMAGE

AWT IMAGE

..
سامانه جامع رسانه های کشور

..
:: دوره 7، شماره 1 - ( 1394 ) ::
جلد 7 شماره 1 صفحات 72-63 برگشت به فهرست نسخه ها
بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی باور بهداشتی بر میزان رعایت احتیاط های استاندارد در دانشجویان پزشکی
محبت محسنی، محمود محبوبی، احمدرضا صیادی، زیبا شعبانی، محمد اسدپور*
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان ، asadpoor1@yahoo.com
واژه‌های کلیدی: آموزش، مطالعات مداخله ای، احتیاط­، استاندارد، دانشجویان پزشکی، مراقبت بهداشتی
متن کامل [PDF 1343 kb]   (3048 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (8458 مشاهده)
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: شیوه های آموزش
متن کامل:   (2415 مشاهده)

مقدمه

کارکنان خدمات بهداشتی Healthcare workers (HCWs) در معرض خطر مستقیم و جدی تماس با خون و سایر مایعات بدن در هنگام کار می­ باشند. به تبع آن در معرض خطر عفونت ناشی از ویروس­های منتقله از راه خون از جمله ویروس هپاتیت B Hepatitis B virus (HBV) ، ویروس هپاتیت C Hepatitis C virus (HCV) و ویروس نقص ایمنی انسانی Human immunodeficiency virus (HIV) می ­باشند (1-3). تماس شـغلی با خــون مـی تواند ناشی از آسیب­های پوستی فرو رفتن اجسام سوزن یا سایر اجسام تیز و برنده و مخاطی (پاشیدن خون یا سایر مایعات بدن به درون چشم، بینی یا دهان یا تماس با خون از طریق پوست ناسالم باشد. آسیب­های ناشی از فرو رفتن سوزن معمول ترین شکل تماس شغلی با خون می­باشند و عفونت­های مرتبط با مراقبت­های بهداشتی به صورت یک مشکل جدی باعث ناخوشی و مرگ و میر کارکنان خدمات بهداشتی که از بیماران بستری شده در بیمارستان مراقبت می­ کنند، می­ شود (4, 5.

مطالعات نشان داده است که تبعیت از احتیاط ­های استاندارد و رعایت دستورالعمل ­های مرتبط باعث کاهش خطر تماس ­های شغلی با خون و سایر مایعات بدن می ­شود (6). اصطلاح احتیاط­ های استاندارد که جایگزین احتیاط ­های همگانی شده است، برای خون و مایعات بدن ابتدا در سال 1985 بوسیله (CDC) Centers for Disease Control and Prevention عنوان و برای کاهش تماس کارکنان خدمات بهداشتی درمانی با خون و مایعات بدن تدوین شد. عدم بکارگیری احتیاط های استاندارد در مورد خون و سایر مایعات بدن همه بیماران، بطور بالقوه افراد را در معرض عفونت های  ویروس نقص ایمنی اکتسابی، هپاتیت B و سایر پاتوژن های منتقله از راه خون قرار می­دهد. احتیاط­های همگانی بوسیله CDC به عنوان یک سری احتیاط­هایی که برای پیشگیری از عفونت­ های ناشی از ویروس نقص ایمنی اکتسابی، هپاتیت B و سایر پاتوژن های منتقله از راه خون در افرادی که کمک­ های اولیه یا مراقبت بهداشتی را تدارک می بیند تعریف شده است و برای خون و سایر مایعات آلوده به خون بکار می­ رود (7).

احتیاط ­های استاندارد شامل پوشیدن دستکش، شستن  دست ­ها قبل و بعد از تماس با بیماران، در فواصل تماس بین بیماران، و بلافاصله پس از خروج دستکش­ ها، استفاده از گان، محافظ چشم همراه با ماسک یا محافظ صورت در صورت انجام اعمالی که احتمال پاشیدن یا پخش شدن مایعات بدن وجود دارد، عدم دستکاری سوزن­ ها و وسایل تیز، قرار ندادن در پوش سوزن­ ها بعد از استفاده، خم  نکردن و نشکستن سرسوزن­ها و دفع سرسوزن­ ها و وسایل نوک تیز در ظروف مقاوم به سوراخ شدگی می ­باشد (3, 7-9).

در مطالعات مختلف وضعیت آگاهی و رفتار کارکنان خدمات بهداشتی درمانی در ارتباط با احتیاط های استاندارد و همچنین بیماری­ های منتقله از راه خون در حد پایین و ضعیف گزارش شده است و تاثیر مداخلات آموزشی بر دانش و آگاهی پرسنل خدمات بهداشتی در رابطه با مدیریت تماس شغلی با خون و مایعات بدن متغیر بوده است و اگرچه اتخاذ احتیاط­ های استاندارد (مانند دست شستن، استفاده از دستکش و حمل و دفع مناسب سرسوزن­ها) در طی سال­های اخیر پیشرفت داشته است، چندین مطالعه میزان کمتری از تبعیت از احتیاط­ های استاندارد را در میان کارکنان خدمات بهداشتی و دانشجویان پزشکی گزارش کرده اند و اکثر این مطالعات پیشنهاد کرده اند برنامه­ های آموزشی بر حسب نیاز تدوین و اجرا شود (10-14).

آموزش، نقش حیاتی در ارتقای سطح سلامتی افراد جامعه دارد و یکی از ارکان اساسی تغییر رفتارهای نامناسب است. آموزش صحیح و برنامه ­های منظم آموزشی، سنجش آگاهی و نگرش جمعیت هدف و تبیین عناصر موثر در فرایند آموزشی می­ تواند عامل مهمی در پیشگیری از بیماری­ ها (از جمله ایدز) در جامعه باشد. آموزش می­ تواند باعث یادگیری در یادگیرنده شود و فرایندی است در جهت دست­یابی به دانش و مهارت ­ها، بعلاوه توانایی افراد را در تصمیم گیری­ های بهداشتی ارتقاء داده و در نتیجه موجب تغییر رفتار می ­گردد (15, 16).

مطالعات مختلف پیشنهاد کردند که برنامه ­های آموزشی با هدف تغییر رفتار کارکنان خدمات بهداشتی درمانی باید مبتنی بر تئوری، با پوشش ابعاد مختلف و چند بعدی باشد. برای بهینه سازی احتمال موفقیت مداخلات آموزشی تعدیل رفتار، پیشنهاد شده است که تدوین و طراحی مداخله  باید مبتنی بر درک اصول فرایند تصمیم­ گیری برای یک رفتار ارائه شده در یک موقعیت ویژه باشد (9, 17).

در یادگیری، انگیزه مسئله مهمی بوده و مدل اعتقاد بهداشتی(HBM)Health Belief Model از آن جهت که در رفتارهای بهداشتی پیشگیری کننده کاربرد داشته، و یک مدل انگیزشی می ­باشد(18)، همچنین بخاطر این­که سازه خودکارآمدی الگوی اعتقاد بهداشتی، پیش نیاز مهمی برای تغییر رفتار به حساب آمده و رفتار انسانی را در قالب تعامل بین تعیین کننده ­های شناختی رفتار و محیط تبیین می­ کند، در آموزش بهداشت و تغییر رفتار کاربرد فراوان دارد. الگوی باور (اعتقاد) بهداشتی به ما می ­گوید چرا رفتارهای بهداشتی پیشگیری کننده مانند تبعیت از دستورات کنترل عفونت و رعایت احتیاط­ های همگانی اجرا می شود یا نمی­ شود. همچنین این الگو پیشنهاد می­ کند احتمال اینکه فردی یک رفتار بهداشتی را انجام دهد، بستگی به آمادگی فرد در انجام رفتار و افزایش مزایا در مقابل موانع و هزینه ­های انجام آن کار دارد. روزن استوک (Rosenstock) می‌گوید که ترکیب آسیب پذیری و شدت درک شده، انگیزش برای عمل را فراهم می‌نماید و مقایسه موانع و منافع درک شده ابزار یا مسیر عمل را فراهم می‌کند. بنابراین هرچه آسیب پذیری، شدت و منافع درک شده قوی‌تر باشد و موانع درک شده ضعیف‌تر باشد احتمال اتخاذ رفتار بهداشتی پیشگیری‌کننده بیشتر است(19). لذا با توجه به این­که بر روی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان تا بحال چنین مطالعه ای انجام نشده است، محققین بر آن شدند تا تغییر رفتار دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان را در رابطه با احتیاط­ های استاندارد با استفاده از مداخله آموزشی مبتنی بر سازه ­های الگوی باور بهداشتی بررسی نمایند.

روش ­ها  

این مطالعه از نوع پژوهش مداخل ه­ای شاهد دار بود. ابتدا با مراجعه به دانشکده پزشکی و پس از هماهنگی با مسئولین دانشکده، افراد مورد مطالعه که شامل تمامی (120 نفر) دانشجویان پزشکی سال چهارم تا هفتم (کارآموزان و کارورزان) که در سال تحصیلی 93- 1392 مشغول به تحصیل بودند، به روش سرشماری انتخاب گردیدند. 117 نفر در مرحله اول شرکت کرده، و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله آموزشی (مورد 57 نفر) و گروه کنترل (شاهد 60 نفر) تقسیم شدند. معیارهای ورود و خروج شامل دانشجویان پزشکی سال چهارم تا هفتم و داشتن رضایت جهت شرکت در مطالعه، عدم انتقال یا میهمانی به سایر دانشگاه­ ها بود.

مطالعه شامل سه مرحله بود که در مرحله اول اهداف پژوهش به صورت شفاهی کاملاً توضیح داده شد. سپس با رضایت کامل و بدون ذکر نام و با کد مربوطه پرسشنامه پژوهشگر ساخته سه بخشی شامل مشخصات دموگرافیک (24سوال)، قسمت دوم شامل سوالات آگاهی(27سوال)، و سازه های الگوی اعتقاد بهداشتی شامل سوالات حساسیت درک شده (6 سوال)، شدت درک شده (11سوال)، منافع درک شده (6 سوال)، موانع درک شده (8 سوال)، خود کارآمدی (7 سوال) و علایم برای عمل (6 سوال) و بخش سوم سوالات عملکرد (11 سوال) که روایی و پایایی آن قبلا سنجیده شده بود، در اختیار نمونه­ های پژوهش قرار داده شد. اعتبار محتوی پرسشنامه­ های مورد نظر در مطالعات قبلی با استفاده از پانل متخصصان رشته های علوم بهداشتی (11 نفر) با CVR بیشتر از 0/60 مورد تایید قرار گرفته است. همچنین اعتبار سازه با کمک تحلیل عامل اکتشافی و تأییدی با استفاده از نرم افزار لیزرل 8/80(LISREL 8.80 ) از شاخص­های برازش مناسبی برخوردار بودند (FI ، CFI، GFI بالای 0/9 و RMR و RMSEA کمتر از 0/08). پایایی پرسشنامه سازه ­های الگوی باور بهداشتی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بین  0/90- 0/73، پایایی سوالات آگاهی و رفتار با استفاده از روش بازآزمایی با فاصله دو هفته به ترتیب 0/72 و 0/90 محاسبه شده بود (20). بعد از تکمیل پرسشنامه ­ها، اطلاعات جمع آوری شده با کد ویژه ای وارد رایانه شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. لازم بذکر است در مورد سوالات آگاهی، برای هر کدام از سوالات نمره صفر تا دو در نظر گرفته شد که به پاسخ­ های غلط، نمی­دانم و صحیح به ترتیب نمره صفر، یک و دو، برای هر کدام از سوالات سازه های حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده و موانع درک شده نمره یک تا شش از کاملاً مخالفم تا کاملاً موافقم و برای سوالات سازه خود کارآمدی نمره یک تا پنج از اصلاً مطمئن نیستم تا کاملاً مطمئنم، برای سازه راهنما برای عمل نمره یک تا پنج  از اصلا تا خیلی زیاد و برای سازه رفتار نمره یک تا چهار از هرگز تا همیشه در نظر گرفته شد. نمره کسب شده از هر متغیر محاسبه و به صورت میانگین و انحراف معیار گزارش گردید. پس از جمع آوری اطلاعات مرحله اول، و تجزیه و تحلیل آن­ها، مداخله آموزشی، طراحی و تدوین شد و در مرحله دوم مداخله آموزشی برای گروه مورد انجام شد و در گروه شاهد هیچ گونه مداخله آموزشی صورت نگرفت. در مرحله سوم 2 ماه بعد از مداخله آموزشی مجدداً پرسشنامه مورد نظر در اختیار هر دو گروه قرار داده شد. از 117 نفر دانشجوی پزشکی که در مرحله اول این طرح شرکت کرده بودند،13 نفر به علت مرخصی، میهمانی یا انتقال در مرحله سوم طرح به سوالات پرسشنامه پاسخ ندادند و از نمونه ها حذف شدند. بنابر این در نهایت اطلاعات 104 نفر دانشجوی پزشکی در قالب گروه­ های مورد و شاهد هر کدام به تعداد 52 نفر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری و وارد رایانه شد و با استفاده از نرم افزار.Ver.18 SPSS آزمون­های آماریt  مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند (همه داده­ ها با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرینوف از توزیع طبیعی برخوردار بودند).

ملاحظات اخلاقی شامل رضایت داشتن نمونه­ ها از انجام پژوهش، بدون نام و نام خانوادگی بودن پرسشنامه و استفاده از کد ویژه برای محرمانه بودن اطلاعات لحاظ گردید. در نهایت و پس از اتمام کار و جمع ­آوری اطلاعات، برای گروه کنترل هم مداخله آموزشی با استفاده از جزوه آموزشی انجام شد.

یافته­ ها

این مطالعه که با هدف بررسی میزان تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر سازه ­های الگوی باور بهداشتی بر رفتار دانشجویان پزشکی رفسنجان انجام شد، 120 نفر واجد شرایط شرکت در این مطالعه بودند که 117 نفر در مرحله اول (میزان مشارکت 97/5 درصد) و 104 نفر در مرحله سوم (میزان مشارکت 88/9 درصد ) طرح به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند.

نتایج نشان داد که بیشتر نمونه ها (71/2 درصد ) در گروه سنی 24سال و کمتر، مونث (59/6 درصد) و در سال پنجم(34/6 درصد) بودند. اکثر دانشجویان واکسن هپاتیت B را تزریق کرده بودند(90/4 درصد)، 72 درصد دانشجویان بعد از تزریق واکسن میزان ATTIHBS AB خون خود را کنترل نکرده بودند، 80/4 درصد ، 81/6 درصد ، 84/5 درصد و 88/3 درصد دانشجویان به ترتیب از وضعیت  HBSAg، ANTIHBV ، ANTIHCV و ANTIHIV خونشان اطلاع نداشتند. اکثر دانشجویان(80/8 درصد) هیچ سابقه آموزش قبلی در مورد احتیاط­های استاندارد نداشتند و از20 نفر ( 2/19 درصد)  دانشجویی که سابقه آموزش قبلی در مورد احتیاط­های استاندارد داشتند، 45 درصد آن­ها منبع کسب اطلاعات را پزشکان و مشاوران، 25 درصد مطالعه کتاب و مجلات علمی، 20 درصد کلاس و جلسات سخنرانی و 10 درصد شرکت در کارگاه ­ها و سمینارها را عنوان کردند.

هم چنین نتایج نشان داد 15/5 درصد و 13/5 درصد نمونه ها به ترتیب سابقه آسیب با سرسوزن یا اجسام تیز (Needle Stick) و تماس با ترشحات بیمار را در طول دوره آموزشی گزارش کردند. از بین نمونه­ هایی که سابقه آسیب داشتند، اکثر آن­ها (75درصد) موضوع آسیب را گزارش نکرده بودند. 12/5 درصد نمونه ­ها عنوان کردند که نمی دانستند به چه کسی گزارش کنند و فقط 12/5 درصد گزارش کرده بودند. 64/3 درصد از دانشجویان آسیب دیده سابقه یک بارآسیب، 21/4 درصد سابقه دو بار آسیب و 14/3 درصد سابقه سه بار آسیب را گزارش کردند. از نظر نوع وسیله آسیب زا، 62/5 درصد نمونه­ ها سوزن یا سرنگ را عامل آسیب معرفی کرده بودند، 25درصد لانست و 12/5 درصد نمونه­ ها سوزن بخیه را عامل آسیب معرفی کردند. در خصوص چگونگی شکل گرفتن حادثه، 43/75 درصد دانشجویان در حین انجام کار، 31/25 درصد عوامل مختلف، 12/5 درصد در حین پوشاندن سرسوزن، 6/25 درصد در حین نمونه گیری و 6/25 درصد در حین زدن آنژیوکت دچار آسیب شده بودند.

در خصوص علت عدم گزارش آسیب، 42/85 درصد دانشجویان عدم دسترسی به مسئول مربوطه را دلیل عدم گزارش عنوان کرده بودند، 28/59 درصد اعلام کردند  نمی­ دانستند باید گزارش کنند و 21/42 درصد فکر نمی ­کردند اصلا آسیب ناشی از سرسوزن خطر داشته باشد و در نهایت 7/14 درصد عنوان کردند زمان کافی برای گزارش نداشتند. از نظر نوع اندام آسیب دیده، اکثر نمونه ها(81/2 درصد) از ناحیه دست و 18/8 درصد از ناحیه صورت آسیب دیده بودند.

میانگین نمره سازه­ های آگاهی با 0/62=p، حساسیت درک شده با 0/5=p، شدت درک شده با 0/73=p، منافع درک شده با 0/88=p، موانع درک شده با 0/06=p، راهنما برای عمل با 0/129=p و خود کار آمدی با 0/67=p، در رابطه با احتیاط های استاندارد در گروه مورد و شاهد قبل از مداخله آموزشی با استفاده از آزمون های آماریt  مستقل با هم اختلاف معنی داری نداشتند، اما میانگین نمره سازه های آگاهی (0/001=p ،102df= و 5/6 t=) ، حساسیت درک شده (0/001=p، 102df= و 3/5 (t=، و شدت درک شده (0/001=p، 102df= و 3/5 t=)، منافع درک شده (0/001=p، 102df= و 3/3 t=)، و خود کارآمدی (0/001=p، 102df= و 2/7 t=)، در دو گروه، بعد از مداخله آموزشی با هم اختلاف معنی داری داشتند.

ولی میانگین نمره سازه موانع درک شده (0/29=p ، 102df= و 1/9 t=) در دو گروه، بعد از مداخله آموزشی با این­که در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد کاهش یافته بود و میانگین نمره سازه راهنما برای عمل (0/27=p، 102df= و 1/1 (t=، در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد بعد از مداخله آموزشی افزایش یافته بود، با هم اختلاف معنی داری نداشتند(جدول 1). 

AWT IMAGE

میانگین نمره رفتار در رابطه با احتیاط ­های استاندارد در گروه مورد و شاهد قبل از مداخله آموزشی با 0/74=p با استفاده از آزمـون­ های آمـاریt  مستـقل با هـم اختلاف معنی داری نداشتند، اما بین میانگین نمره رفتار در دو گروه، بعد از مداخله آموزشی با (0/008=p، 102df= و 2/7 t=) اختلاف معنی داری وجود داشت (جدول 2).

AWT IMAGE

اختلاف میانگین قبل و بعد از مداخله آموزشی نمره سازه­ های آگاهی (000/0=p، 102df= و 3/9 (t=، حساسیت درک شده ) 001/0=p، 102df= و 3/3 (t=، شدت درک شده )0/03=p، 102df= و 2/2 (t=، منافع درک شده )0/02=p، 102df= و 2/3 (t=، خود کارآمدی (0/04=p، 102df= و 2 (t=، و رفتار (0/03=p، 102df= و 2/2 (t=، در رابطه با احتیاط ­های استاندارد در گروه­ های مداخله و کنترل با استفاده از آزمون­ های آماریt  مستقل معنی­دار بود اما اختلاف میانگین قبل و بعد از مداخله آموزشی نمره سازه های موانع درک شده (0/38=،p 102df= و 0/9 (t=، و راهنما برای عمل ) 0/75=p، 102df= و 0/3 t=)، در رابطه با احتیاط های استاندارد در  گروه ­های مداخله و کنترل با استفاده از آزمون­ های آماریt  مستقل معنی دار نبود (جدول 3).

AWT IMAGE

بحث و نتیجه ­گیری

این مطالعه با هدف بررسی و تعیین رفتار دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان را در رابطه با احتیاط­ های استاندارد با استفاده از مداخله آموزشی مبتنی بر سازه ­های الگوی باور بهداشتی انجام شد. نتایج نشان داد که بیشتر نمونه­ های پژوهش در مورد احتیاط ­های استاندارد، آموزش ندیده بودند (80/8 درصد) و نیاز به برنامه آموزشی در این مورد دارند. در مطالعه Myers و همکاران در دانشجویان دندانپزشکی کلمبیا، 42/5درصد دانشجویان دانش کافی در مورد راه­ های انتقال و کنترل عفونت ­های منتقله از راه خون نداشتند (21) و در مطالعه Abou El-Enein و همکاران در پرستاران مصر هیچ­کدام از پرستاران برنامه آموزشی را دریافت نکرده بودند (22). در مطالعه عسکریان و همکاران 90/9 درصد دانشجویان پزشکی شیراز عنوان کردند که به آموزش بیشتر در مورد احتیاط ­های استاندارد نیاز دارند (23). موارد فوق الذکر نشان می­ دهد که بطور کلی میزان آگاهی کارکنان خدمات بهداشتی درمانی در خصوص احتیاط ­های استاندارد پایین است و گنجاندن برنامه ­های آموزشی در رابطه با این موضوع یک امر حیاتی است.

همچنین نتایج نشان داد که 5/15 درصد دانشجویان سابقه آسیب با سرسوزن و اجسام نوک تیز داشتند. در مطالعه laraqui  و همکاران 80/3 درصد پرستاران مراکش (24)، و در مطالعه Saleem و همکاران، 47 درصد دانشجویان پزشکی پاکستان آسیب ناشی از سرسوزن را تجربه کرده بودند (25). در مطالعه الدباس و ابو رمیله 40 درصد دانشجویان پزشکی فلسطین (26) و در مطالعه Liyange  و همکاران 95 درصد دانشجویان پزشکی سابقه Needle stick داشتند (27). در کل وضعیت شیوع آسیب در نمونه­ های این مطالعه پایین بود.

اکثر دانشجویان آسیب دیده در این تحقیق (75 درصد) موضوع آسیب را گزارش نکرده بودند. در مطالعه Saleem  و همکاران 3/70 درصد دانشجویان پزشکی پاکستان(25)، در مطالعه Varsou و همکاران 69 درصد دانشجویان پزشکی  اسکاتلند(28) در مطالعه الدباس و ابو رمیله (Al-Dabbas  و  Abu-Rmeileh) 48/6 درصد دانشجویان پزشکی فلسطین موضوع آسیب را گزارش نکرده بودند(26) که با نتایج این مطالعه  همخوانی داشته و نشان می­دهد که باید به کارکنان خدمات بهداشتی درمانی در مورد اهمیت گزارش و پی­گیری موضوع آسیب­ های شغلی و کنترل عوارض آن­ها، آموزش­های مداوم صورت گیرد.

62/5 درصد عامل آسیب­ها در دانشجویان شرکت کننده در این طرح، سوزن و سرنگ معرفی شده است. در مطالعه الدباس و ابو رمیله (Al-Dabbas و Abu-Rmeileh) بیشترین علت آسیب (35 درصد) سوزن بخیه (26)، در مطالعه Liyange  و همکاران 89 درصد علت آسیب­ها سوزن بخیه (27) و در مطالعه رضاییان و همکاران در دانشجویان پزشکی، 65 درصد آسیب­ ها در حین بخیه زدن اتفاق افتاده بود (29). این مطالعات با نتایج مطالعه حاضر همخوانی ندارند ولی اهمیت آموزش تکنیک­ های صحیح بخیه زدن درپرسنل درمانی را در جهت پیشگیری از ابتلا به آسیب­ های شغلی و دچار شدن به عفونت­های منتقله از راه خون نشان می ­دهد.

در این مطالعه میانگین نمره سازه­های آگاهی، حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده، خود کارآمدی و رفتار در گروه مورد نسبت به گروه شاهد بعد از مداخله آموزشی بطور معنی داری افزایش پیدا کرد. در مورد سازه­ های موانع درک شده و راهنما برای عمل با این ­که در نمونه های گروه مورد نمره راهنما برای عمل افزایش و نمره موانع درک شده کاهش یافت، تفاوت معنی ­داری بین گروه مورد و شاهد حاصل نشد. در مطالعه پیرزاده و شریفی راد نیز آموزش سبب بالا رفتن نمره میانگین آگاهی، شدت درک شده، منافع و موانع درک شده گردیده بود ولی اثر معنی­ داری بر حساسیت درک شده نگذاشته بود (30). همچنین در مطالعه دیگری که توسط شریفی راد و همکاران انجام شد میانگین نمره تمام اجزای مدل اعتقاد بهداشتی به غیر از موانع درک شده، بعد از مداخله آموزشی تغییر معنی­ داری پیدا کرده بود (31).

در مطالعه Yang و همکاران با اجرای مداخله آموزشی آسیب ناشی از سوزن بعد از مداخله (25/2 درصد) نسبت به قبل از مداخله 50/5 درصد) کاهش چشمگیری داشت و میزان گزارش آسیب از 37 درصد به 55/6 درصد افزایش یافته بود که تاثیر مداخله را نشان می­ دهد (32). مطالعه Mischke و همکاران تاثیر مداخله در استفاده از یک نوع دستکش در پیشگیری از آسیب های زیرپوستی را نشان داد (33).

مطالعه Mehrdad و همکاران با اجرای مداخله آموزشی روی کارکنان خدمات بهداشتی استفاده از وسایل حفاظت فردی و نسبت به گروه شاهد افزایش را نشان داد و میزان آسیب پوستی ناشی از اجسام تیز در گروه مداخله نسبت به قبل از مداخله ثابت ماند ولی در گروه شاهد بعد از زمان مداخله نسبت به قبل از مداخله افزایش نشان داد (34).

نتایج مطالعه پیش­رو افزایش معنی ­داری در سطح آگاهی و سازه ­های الگوی باور بهداشتی دانشجویان پس از مداخله را نشان داد که با نتایج مطالعه ای که محمودی فر و همکاران جهت بررسی اثر آموزش در زمینه ایدز بر میزان آگاهی و نگرش دانشجویان انجام داده بودند و افزایش معنی ­داری در سطح آگاهی و نگرش دانشجویان پس از مداخله را یافتند (35) و همچنین با مطالعه ­ای که Krishnan و همکارانش در لندن که دریافتند که برنامه آموزشی بر رفتار کارکنان تاثیر داشته است، هم­خوانی دارد(36).

در کل نتایج مطالعات مشابه با این تحقیق مطابقت دارد و در مورد سازه موانع درک شده باید به این نکته توجه داشت که موانعی مثل کمبود وقت، فقدان امکانات و تجهیزات جهت رعایت احتیاط ­های استاندارد از سوی دانشجویان از دسته عواملی بودند که از کنترل محققین و نمونه­های ما خارج بود و به نظر می­ رسد به همین علت در گروه مورد، نسبت به گروه شاهد کاهش قابل توجهی نداشته است. در خصوص سازه راهنما برای عمل که در این مطالعه اثر معنی داری نداشته است به نظر می رسد به مشکلات ساختاری بیمارستان­ های آموزشی ما بر می­ گردد، چون در محیطی که بهیاران، پرستاران و حتی پزشکان که به نوعی الگوی رفتاری دانشجویان محسوب می­ شوند و در اکثر موارد احتیاط ­های استاندارد را رعایت نمی کنند، دانشجویان هم احتیاط ­های استاندارد را رعایت نخواهند کرد.

به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد که توانسته است رفتارهای پیشگیری از ابتلا به عفونت­ های منتقله از راه خون را ارتقاء دهد و مؤید این مطلب است که ارایه آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی در اتخاذ رفتار بهداشتی مؤثر بوده است. بعلاوه، از آنجا که متغیرهای مربوط به اجزای مدل به دنبال اجرای مداخله در گروه تجربی ارتقاء یافت، می‌توان گفت مداخله اجرا شده با الگوی اعتقاد بهداشتی تناسب داشته است. در پایان پیشنهاد می شود با تشکیل کارگاه­ های آموزشی مداوم جهت ارتقای آگاهی دانشجویان و تغییر نگرش و رفتار در مورد بیماری­ های منتقله از راه خون از جمله هپاتیت B، C و ایدز، تهیه و تامین تجهیزات ایمن و کنترل استانداردهای محیط کار، افزایش و ارتقای امکانات بهداشتی، در معرض دید قرار دادن وسایل حفاظت فردی مورد نیاز از قبیل دستکش،گان، ماسک و عینک محافظ چشم که از موانع اصلی در مورد عدم رعایت احتیاط­های استاندارد توسط دانشجویان عنوان شده بود، نسبت به کاهش آسیب در همه گروه ­های خدمات بهداشتی درمانی به ویژه دانشجویان محترم اقدام نمود.

قدردانی

این پژوهش برگرفته از داده­ های یک پایان نامه برای کسب درجه کارشناسی ارشد آموزش بهداشت در دانشگاه علوم پزشکی کرمان و طرح پژوهشی مصوب دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان بود. نویسندگان برخود لازم می ­دانند از تمامی اعضای شورای پژوهشی دانشکده پزشکی و بهداشت دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان و کرمان و نیز کلیه دانشجویان پزشکی که ما را در انجام این تحقیق یاری رساندند، تشکر و تقدیر نمایند.

           

ارسال پیام به نویسنده مسئول



XML   English Abstract   Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

mohseni M, Mahbobi M, Sayadi A R, Shabani Z, Asadpour M. The Effect of an Educational Intervention Based on Health Belief Model on the Standard Precautions among Medical Students of Rafsanjan University of Medical Sciences. RME 2015; 7 (1) :63-72
URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-156-fa.html

محسنی محبت، محبوبی محمود، صیادی احمدرضا، شعبانی زیبا، اسدپور محمد. بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی باور بهداشتی بر میزان رعایت احتیاط های استاندارد در دانشجویان پزشکی. پژوهش در آموزش علوم پزشکی. 1394; 7 (1) :63-72

URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-156-fa.html



بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
دوره 7، شماره 1 - ( 1394 ) برگشت به فهرست نسخه ها
پژوهش در آموزش علوم پزشکی Research in Medical Education