[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
ثبت شده در

AWT IMAGE

AWT IMAGE

..
سامانه جامع رسانه های کشور

..
:: دوره 7، شماره 3 - ( 1394 ) ::
جلد 7 شماره 3 صفحات 39-29 برگشت به فهرست نسخه ها
بررسی نظرات پزشکان عمومی شاغل در رابطه با سرفصل‌های بیماری‌های مغز و اعصاب و کفایت بالینی آن‌ها در تشخیص و درمان
سید علی رودباری، امیر سالاری، تارا هدایتی امامی، بابک بخشایش اقبالی*، احسان کاظم نژاد لیلی، یاسر مودبی
گروه نورولوژی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گیلان، ایران ، babak.bakh@gmail.com
واژه‌های کلیدی: پزشکان عمومی، آموزش پزشکی، کفایت بالینی، بیماری­های سیستم عصبی
متن کامل [PDF 324 kb]   (1482 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (6786 مشاهده)
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: برنامه درسي, برنامه ریزی آموزشی
متن کامل:   (1222 مشاهده)

مقدمه

دانشگاه به عنوان مرکز تولید­کننده ­ی علم و فرهنگ و تربیت متخصصان مورد نیاز کشور، بطور قطع، خاستگاه بسیاری از خلاقیت­ ها و نوآوری­ ها برای حل مسائل روز جامعه است (1). از مراکز آموزشی فعال در نظام آموزش عالی، دانشگاه ­های علوم پزشکی هستند که از مرداد ماه 1364 با تصویب قانون "تشکیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی" تأسیس شدند (2). هدف از آموزش پزشکی، کسب دانش، مهارت و نگرش لازم برای مراقبت از بیمار است. علاوه بر این، آموزش پزشکی فرصتی است برای تربیت افرادی حـرفه ­ای که بـتوانند صلاحیت­ های لازم را برای مراقبت کسب کنند. بیشتر برنامه­ های بالینی پزشکی در محیط ­های بیمارستانی تنظیم می­شود و برای پزشک، دیدگاه محدودی از زندگی حرفه­ ای را فراهم می ­کند (3). این در حالی است که صلاحیت پزشکی در قالب نقش ­های مختلف، شامل عملکرد پزشکی، برقراری ارتباط، مشارکت، برخورداری از علم و دانش، عملکرد در جامعه (حامی سلامت)، مدیر و یک فرد حرفه­ای تعریف شده است. مطالعات نشان می ­دهند تلاش­ های زیادی برای تعیین مهارت­ ها و قابلیت­ های یک پزشک صورت گرفته است (4).

با این وجود، دانش آموختگان رشته ­ی پزشکی، آمادگی خود را از نظر مهارت­ ها و قابلیت­ ها، در حد مطلوبی ارزیابی نمی­ کنند؛ در حالی که در بین دست اندر­کاران تربیت پزشکی، اختلاف نظرهایی وجود دارد. براساس شواهد موجود، بسیاری از صاحب نظران نسبت به نحوه­ ی آموزش دانشجویان پزشکی، احساس رضایت نسبی دارند و برخی دیگر در روند آموزش، مشکلات متفاوتی را مطرح می ­کنند (5).

برنامه­ ی درسی به عنوان مجموع تصمیمات و تلاش ­هایی به منظور برنامه­ ریزی و در قالب طرحی برای فراهم آوردن مجموعه­ ای از فرصت­ های یادگیری تعریف می­ شود و شامل سه فعالیت موضوع یا محتوای آموزشی، روش یا چگونگی تدریس و زمان تدریس می ­باشد (6). برای نیل به اهداف آموزش بالینی کارآمد، لازم است وضعیت موجود آموزش به صورت مستمر ارزیابی و نقاط ضعف و قوت آن شناسایی شود. تا در صورت لزوم تغییراتی در روش­ های آموزشی و برنامه درسی داده شود. میزان دستیابی به حداقل ­های آموزش پزشکی، در هر یک از زمینه­ های آموزش پزشکی حایز اهمیت است (7). امروزه کشورهای مترقی برای ارتقاء و بهبود کیفی آموزش پزشکی و تربیت پزشکان مجرب، به طور مکرر به ارزیابی کیفیت آموزش بالینی خود می­ پردازند. در ایران نیز در یک دهه­ ی اخیر تلاش ­های زیادی جهت ارزیابی وضعیت برنامه­ ی درسی دانشگاه ­ها، صورت گرفته است (8،9).

پزشکی، از جمله حرفه­ های مقدسی است که وجود آن در هر جامعه­ ای ضروری است. به همین دلیل، مسأله­ ی آموزش پزشکی و تربیت نیروی انسانی کارآمد، همواره مورد توجه برنامه ­ریزان آموزشی بوده است. با توجه به پیشرفت­ های روزمره در حیطه علوم پزشکی و نیز ابداع روش­ های نوین آموزش پزشکی، ارزیابی مکرر کیفیت آموزش اهمیت ویژه­ ای دارد. به دلیل اهمیت کیفیت آموزش پزشکی، در دانشکده ­های پزشکی کشورهای مختلف، اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه، روش­ها و مدل­ های مختلف مدیریت کیفیت به کار گرفته شده است (10). برنامه ­های مستمری نیز برای بهسازی دانشکده ­های پزشکی از طریق اتخاذ رویکردهای نوین در یک پارچه­ سازی عناصر سنتی آموزش و فراگیر-محوری، طراحی و اعمال شده و نتایج مطلوبی در پی داشته است (11).

 با توجه به اهمیت آموزش پزشکی و با توجه به نتایج مطالعات محدود انجام شده در کشور ما، لزوم انجام مطالعات در این حوزه کاملاً احساس می­شود. به عنوان مثال در مطالعه­ ای که قندهاری به صورت توصیفی-مقطعی بر روی 50 پزشک عمومی شاغل در مراکز و خانه­ های بهداشتی و 50 پزشک عمومی شاغل در بخش ­های اورژانس بیمارستان­های استان خراسان رضوی، در رابطه با صلاحیت بالینی آن­ها در برخورد با بیماری­ های مغز و اعصاب، انجام داد، وضعیتِ کفایتِ حرفه­ ای پزشکان در 85 درصد سرفصل­ های مصوب آموزشی بیماری­ های مغز و اعصاب در حد متوسط و کم بود و در سر فصل ­های آموزشی مورد استفاده در اورژانس، کمبود کفایت بالینی آنان بسیار مشهود بوده است. در نهایت توصیه به انجام مطالعات مشابه در زمینه­ ی تمامی سرفصل­های بالینی تدریس شده در مقطع پزشکی عمومی در کشور شد تا با انعکاس نتایج حاصل به وزارت متبوع، سرفصل ­های آموزشی که ارزش کاربردی کمی دارند از برنامه­ ی آموزش پزشکی عمومی حذف و یا محدود شوند و به موضوعات با ارزشِ کاربردیِ بالا، توجه شده و وقت بیشتری نیز برای آموزش بالینی اختصاص یابد (12).

با توجه لزوم ارزیابی مستمر نقاط ضعف و قوت برنامه ­های آموزشی جهت دستیابی به حداقل­های آموزش پزشکی در هر یک از زمینه­ های آموزش پزشکی، و با توجه به این­ که برنامه ­های تعیین شده­ی بیماری­های مغز و اعصاب توسط شورای برنامه­ی پزشکی عمومی از سال 64 شمسی تاکنون تغییری نکرده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی نگرش پزشکان عمومی درباره ارزش کاربردی مباحث تدریس شده در زمینه بیماری­های مغز واعصاب و همچنین بررسی نگرش آن­ها درباره کفایت بالینی­شان در زمینه تشخیص و درمان این بیماری­ها بود تا در نهایت با توجه به نتایج این مطالعه بتوانیم پیشنهاداتی را در جهت بازنگری در سر فصل­ های آموزشی و هم چنین افزایش تعامل میان تدوین ­کنندگان برنامه­ی درسی و فارغ التحصیلان جهت بهبود برنامه­ های آموزشی و در نتیجه بهبود کفایت بالینی پزشکان در رابطه با بیماری­ های مغز و اعصاب مطرح نماییم.

روش­ ها  

پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی - توصیفی بود و بر روی پزشکان عمومی مشمول طرح که از ابتدای سال 1381 تا انتهای سال 1391 شمسی فارغ التحصیل شده و در طی تحصیل دوره کارورزی مغز و اعصاب را گذرانده و در یکی از رسته­ های بهداشتی و درمانی مشغول به کار بودند انجام شد. حجم نمونه لازم جهت تعیین ارزش کاربردی سرفصل های آموزشی حیطه مغز و اعصاب بر اساس نتایج مطالعه قندهاری و همکاران با اطمینان 0/95 و در نظر گرفتن حد اشتباه برآورد 0/06 به تعداد 148 نفر تعیین گردید (12).

روش نمونه­ گیری در این مطالعه به صورت تصادفی ساده بود پس از تهیه مجوزهای لازم ابتدا با مراجعه به معاونت­ های بهداشتی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی گیلان لیستی از پزشکان شاغل رسته ­های بهداشتی و درمانی در استان گیلان تهیه شد و این افراد به صورت تصادفی و به تعداد برابر از رسته ­های بهداشتی و درمانی با مجموعی برابر با حجم نمونه همراه با شماره تماس آن­ها انتخاب شدند. با پزشکان تماس تلفنی گرفته شد و در صورت داشتن معیارهای ورود توضیحات لازم در مورد اهداف این تحقیق و شیوه اجرایی آن داده شد و پس از جلب رضایت برای همکاری آدرس پستی یا پست الکترونیک جهت ارسال پرسشنامه ­ها گرفته شد. پرسشنامه این پژوهش خودساخته و حاوی سه بخش بود. بخش اول شامل اطلاعات دموگرافیک (سن، جنسیت، سال­ فراغت از تحصیل)، و بخش دوم شامل ارزیابی کاربرد عملی سرفصل­ های تعیین شده توسط شورای آموزش و برنامه­ ریزی پزشکی عمومی از دیدگاه پزشکان عمومی شرکت کننده بود به طوری که به هر سرفصل نمره­ ای از 1تا 4 به ترتیب مطابق با کم اهمیت/اهمیت متوسط/با اهمیت/و بسیار با اهمیت توسط شرکت­ کنندگان در مطالعه داده شده و آنالیز به تفکیک آیتم­ ها و به عنوان متغیر رتبه ­ای صورت گرفت. بخش سوم پرسشنامه نیز شامل خودارزیابی کفایت تشخیصی و درمانی پزشکان در رابطه با سر فصل­ های تعیین شده بود به طوری­ که به هر یک از سوالات نمره­ای از 1 تا 4 به ترتیب مطابق با بسیار خوب/خوب/متوسط/ کم توسط پزشکان شرکت­ کننده در مطالعه داده ­شد و در نهایت جهت تعیین خود ارزیابی وضعیت کفایت بالینی داده ­ها به سه دسته زیر تقسیم شدند: کمتر از 33/3 درصد از نمره  قابل کسب (به معنی نمرات 19 تا 38) حاکی از کفایت بالینی ضعیف، 33/3درصد تا 66/6 درصد از نمره قابل کسب (به معنی نمرات 39 تا 57) حاکی از کفایت بالینی متوسط و بالاتر از 66/6 درصد از نمره قابل کسب (به معنی نمرات 58 تا 76) حاکی از کفایت بالینی خوب بود.

جهت اعتبار سنجی پرسشنامه ابتدا به 10 نفر از متخصصین این رشته داده شد و شاخص­هایContent Validity Index و Content Validity Ratio برای تک تک سوالات محاسبه گردید. با توجه به آن میزان CVI و CVR برای تمامی سوالات بالای 0/90به دست آمد. پرسشنامه در یک مطالعه پایلوت ارزیابی شد به طوری که به 20 نفر از پزشکان داده شد و پاسخ آنان مورد ارزیابی قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه 0/84 به دست آمد. پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها وارد نرم­ افزار آماری  SPSS.Ver.21شدند. در ارتباط با آنالیز تحلیلی داده­ ها به صورت کمی (نمره یا امتیاز) در نظر گرفته شدند. جهت توصیف داده ­ها از میانگین و انحراف معیار و فاصله اعتماد 95/0 میانگین نمرات کفایت بالینی استفاده شد. جهت توصیف متغیر ارزش کاربردی به تفکیک آیتم­ها از میانگین رتبه ­ها و توزیع فراوانی استفاده شد. جهت مقایسه نمرات ابزار کفایت بالینی بر حسب جنسیت و همچنین محل کار (بهداشتی یا درمانی) در صورت پیروی کردن از توزیع نرمال بر اساس آزمون کلمگرو-اسمیرنف ازIndependent test  و در صورت عدم نرمالیته از آزمون Mann Whitney و جهت بررسی ارتباط نمرات کفایت بالینی با سن و سال­ های فراغت از تحصیل از ضریب همبستگی پیرسون و در صورت عدم نرمالیته از آزمون اسپیرمن استفاده شد. سطح معنی­ داری کمتر از 0/05در نظر گرفته شد.

یافته­ ها

در این مطالعه 148 پزشک عمومی مشمول طرح، فارغ التحصیل شده طی سال­های 1381تا 1391 مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین و انحراف معیار سن (3/83±33/91)، کمترین سن 27 سال و بیشترین سن 40 سال و همچنین 39/9درصد زن و 60/1 درصد مرد بوده ­اند. میانگین و انحراف معیار سابقه کار 3/09 ± 6/22 سال بود. بیشترین درصد ارزش کاربردی با اهمیت و بسیار با اهمیت به ترتیب به سرفصل­های فیزیوپاتولوژی، تشخیص و درمان سردرد (91/82درصد)، سرگیجه (88/5درصد) و عوارض عصبی بیماری داخلی (58/8 درصد) اختصاص داشت. کمترین درصد کفایت تشخیصی درمانی پزشکان به سرفصل­های تشخیص و درمان بیماری­های توام پوست و سیستم عصبی (68/2درصد)، تشخیص و درمان بیماری مالتیپل اسکلروزیس (65/5 درصد)، تشخیص و درمان علل عصبی اختلالات بینایی (65/5 درصد) و تشخیص و درمان انواع ضایعات نخاعی (62/8 درصد) اختصاص داشت (جدول1).

ارزش کاربردی در سرفصل­ های صرع، دمانس، ضایعات نخاعی، مالتیپل اسکلروزیس، بیماری­های اکستراپیرامیدال، ضایعات فضاگیر مغزی، افزایش فشار داخل جمجمه، اغماء، بیماری­ های مربوط به راه­ های بینایی، عوارض عصبی بیماری­ های عفونی، بیماری ­های توام پوست و سیستم عصبی و بررسی پاراکلینیکی بیماری­ های اعصاب بر حسب جنسیت از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی­ دار بود (جدول 2). کفایت تشخیصی درمانی پزشکان عمومی در سر فصل­های دمانس (0/024=P)، بیماری­ های مربوط به راه­های بینایی (0/036=P) و تشخیص و تفسیر انواع بررسی­ های پاراکلینیک (0/012=P) بر حسب جنسیت از لحاظ آماری دارای تفاوت معنی دار بود.

AWT IMAGE

AWT IMAGE

ارزش کاربردی در سرفصل­ های معاینات نورولوژی و شرح حال گیری یک بیماری عصبی (0/0001=P)، پاتوفیزیولوژی گردش خون مغزی و ضایعات عروق مغزی (0/020=P)، ضایعات نخاعی (0/001=P)، مالتیپس اسکلروزیس (0/012=P)، بیماری­ های اکستراپیرامیدال (0/014=P)، ضایعات فضاگیر مغزی (0/0001=P)، افزایش فشار داخل جمجمه (0/11=P) اغماء (0/0001=P)، عوارض عصبی بیماری­ های عفونی (0/023=P)،و بیماری­های توأم پوست و سیستم عصبی (0/016=P) بر حسب محل کار از لحاظ آماری تفاوت معنی دار وجود داشت.

کفایت تشخیصی و درمانی پزشکان عمومی مشمول طرح در سر فصل­های حوادث عروق مغزی، اعصاب محیطی، ضایعات نخاعی، افزایش فشار مغزی، علل اغماء، اختلالات بینایی، بیماری­های عفونی مغز و بیماری­های داخلی بر حسب محل کار از لحاظ آماری تفاوت معنی دار داشت (جدول 3).

AWT IMAGE

 بر اساس اطلاعات بدست آمده جمع نمرات کفایت بالینی با سن و سال فارغ التحصیلی و میزان سابقه کار ارتباطی نداشت (0/05 < P).

پزشکان مشمول طرح در حالی که اذعان داشتند، تمامی سرفصل­ها بجز تشخیص و درمان بیماری­ها و حوادث عروق مغزی (0/604=P)، تشخیص و درمان بیماری ­های اکستراپیرامیدال (0/722=P)، تشخیص و درمان اغماء و لوکالیزه کردن محل ضایعه (0/127=P) و تشخیص و تفسیر انواع بررسی ­های پاراکلینیک مورد نیاز شامل آزمایشات و عکس (0/060=P)، دارای ارزش کاربردی بالایی بوده­ اند، لیکن کفایت بالینی پایینی در تشخیص و درمان آن­ها برای خود قایل بودند. این اختلاف به ترتیب در مورد سرفصل­ های سرگیجه، اخذ شرح حال و انجام معاینات بیماری­ های اعصاب، نوروپاتی ­ها، سردرد و ضایعات فضاگیر مغزی بارزتر بوده است.

بحث و نتیجه ­گیری

مطالعه حاضر نشان داد که بیشترین درصد ارزش کاربردی با اهمیت و بسیار با اهمیت به ترتیب به سرفصل­های فیزیوپاتولوژی، تشخیص و درمان سردرد، سرگیجه و عوارض عصبی بیماری­ های داخلی اختصاص داشت. کمترین درصد کفایت تشخیصی درمانی پزشکان به سرفصل­های تشخیص و درمان بیماری­ های توام پوست و سیستم عصبی، تشخیص و درمان بیماری مالتیپل اسکلروزیس، تشخیص و درمان علل عصبی اختلالات بینایی و تشخیص و درمان انواع ضایعات نخاعی اختصاص داشت. در یک دهه­ ی اخیر با رونق گرفتن دانشِ آموزش پزشکی در ایران تحقیقاتی در زمینه ­ی ارزیابی کفایت آموزش بالین صورت گرفته است. مطالعه حیدری و همکاران (1392) با عنوان نظر کارورزان درباره وضعیت آموزشی بخش اورژانس در دانشگاه علوم پزشکی شیراز نشان داد که میزان فراگیری اصول تئوری معاینه و تشخیص موارد مورد مطالعه، نظر اکثریت کارورزان جز در مورد برخورد با بیمار دچار کاهش سطح هوشیاری در حد قابل قبول بود. اما در مورد میزان فراگیری اصول تئوری درمان، نظر اکثریت کارورزان بر وجود نواقص وکاستی بجز در درمان مشکلات آلرژیک و حساسیت بود (12). از معدود تحقیقاتی که در حیطه­ ی ارزیابی کفایت بالینی در زمینه بیماری­ های مغز و اعصاب صورت گرفته است مطالعه­ ی قندهاری در سال 1386 به بررسی دیدگاه پزشکان عمومی شاغل در خانه­های بهداشت و بیمارستان­های استان خراسان رضوی در ارتباط با صلاحیت بالینی آنان در برخورد با بیماری های مغز و اعصاب پرداخته است. در این مطالعه که بر روی 64 مرد و 36 زن با میانگین سابقه کار 2/2±4/5، انجام شد، وضعیت کفایت حرفه­ ای پزشکان در 85 درصد سرفصل­ های مصوب آموزشی بیماری ­های مغز و اعصاب در حد کم و متوسط بوده است و در سرفصل­ های مورد استفاده در اورژانس، کمبود کفایت بالینی آنان بیشتر مشهود بوده است. سرفصل­ های آموزشی شرح حال و معاینه عصبی، سردرد، کوما و صرع به ترتیب بیشترین کاربرد عملی را برای آنان داشت (13). که به طور نسبی با نتایج مطالعه ما مطابقت دارد ارزش کاربردی مباحث کوما و حوادث عروق مغزی به طور معنی ­داری در پزشکی رسته­ ی درمانی بیشتر از رسته ­ی بهداشتی بود. کفایت حرفه ­ای پزشکان رسته­ی درمانی در موضوع کوما نسبت به پزشکان رسته ­ی بهداشتی به طور معنی داری بیشتر بود که می­ تواند ناشی از تجربه بالاتر پزشکان رسته­ ی درمانی در مواجهه با این بیماران باشد.

 نتایج این مطالعه حاضر حاکی از آن بود که سرفصل­های سردرد و سرگیجه از دیدگاه پزشکان ارزش کاربردی بالایی داشتند که می­تواند ناشی از شیوع بالای آن­ها در طبابت روزمره و احساس نیاز پزشکان به لزوم توانمند بودن در تشخیص و درمان بیماری­ های ایجاد کننده سردرد یا سرگیجه باشد. بالا بودن کفایت تشخیصی درمانی سردرد و سرگیجه می­تواند به علت مراجعه بالای بیماران با این شکایات به اورژانس و مراکز بهداشتی باشد. از طرفی در تشخیص و درمان اولیه­ی این شکایات کمتر نیاز به ارجاع به مراکز تخصصی    می­باشد. سرفصل­های آموزشی مورد ارزیابی در مطالعه­ ی قندهاری با سرفصل­های آموزشی مصوب برنامه­ ی آموزش پزشکی و همچنین مطالعه­ی حاضر، در بعضی قسمت­ها متفاوت است. از جمله؛ مبحث سرگیجه که در مطالعه­ ی حاضر دومین رتبه را در ارزیابی ارزش کاربردی سرفصل­ های آموزشی به دست آورده است. همچنین از آن جایی که انجام معاینه­ی عصبی در نبود امکان استفاده از سی­تی­اسکن و ام.­آر.­آی توسط پزشکان عمومی، تنها راه ارزیابی سیستم مغز و اعصاب می­باشد، استمرار در استفاده و تمرین در دوران کارآموزی و کارورزی و همچنین در طی دوره­ی طبابت می­تواند علت کفایت بالای پزشکان در این زمینه باشد. در مطالعه­ای که درباره توانایی­های بالینی دانشجویان پزشکی در کلینیک­های نورولوژی در سال 2007 انجام گرفت، نشان داد دانشجویان توانایی بیشتری در معاینه و لوکالیزاسیون آناتومیک ضایعه نسبت به درخواست تست­های تشخیصی و برنامه ریزی درمان داشتند (14). پایین بودن کفایت تشخیصی درمانی  بیماری­های توأم پوست و سیستم عصبی و ضایعات نخاعی می­تواند به علت برخورد کمتر پزشکان با این بیماری­ها و کسب تجربه­ی حرفه­ای کمتر در این زمینه باشد. پایین بودن کفایت تشخیصی و درمانی عوارض عصبی ضایعات نخاعی همچنین می­تواند به علت نیاز به سی­تی­اسکن و ام­آر­آی جهت تشخیص قطعی و متعاقب آن درمان صحیح و در نتیجه ارجاع بیشتر این بیماران باشد.

معطری و همکارانش با مطالعه­ای بر روی 71 دانشجوی سال آخر پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در مورد 17 صلاحیت عمومی رشته­ی پزشکی بیان نمودند که بالاترین رتبه­ ها به صلاحیت­های معرفی بیمار، پروسیجرهای پایه و تفسیر آزمایشات و تصمیم­گیری تشخیصی تعلق و پایین­ترین رتبه­ها نیز به پزشکی سالمندی و تغذیه و مدیریت مراقبت­ها و پروسیجرهای پیشرفته اختصاص داشته است (4). پایین بودن کفایت تشخیصی درمانی علل عصبی اختلالات بینایی، می­تواند به علت در نظر گرفتن خطر بالای علل عصبی اختلالات بینایی و لزوم قطعی ارجاعِ بیماران، جهت بررسی تخصصی باشد.

در بررسی کفایت تشخیصی درمانی پزشکان مشمول طرح، در رابطه با سرفصل­های مصوب "تشخیص و درمان بیماری­ها و حوادث عروق مغزی، انواع ضایعات نخاعی، علل افزایش فشار مغزی، علل اغماء، علل عصبی اختلالات بینایی، بیماری­های عفونی مغز" نسبت به پزشکان رسته­ی درمانی کفایت بیشتری در قیاس با پزشکان رسته­ی بهداشتی برای خود قایل بودند.

در مطالعه­ی قندهاری بیشترین کفایت تشخیصی درمانی پزشکان به ترتیب به صرع و تشنج، بیماری­های عفونی مغز و کوما و حوادث عروق مغزی و همچنین کمترین کفایت تشخیصی درمانی پزشکان به بیماری­های سیستم پیرامیدال، دمانس و بیماری­های اکستراپیرامیدال و پارکینسون تعلق داشت (12) که تا حد زیادی با نتایج مطالعه حاضر مطابقت داشت. علت بیشتر بودن کفایت تشخیصی درمانی پزشکانِ رسته­ی درمانی در مواردی چون تشخیص ودرمان علل اغماء و تشخیص و درمان بیماری­های عفونی مغز در مطالعه حاضر و نیز در مطالعه قندهاری، می­ تواند شایع­تر بودن این بیماری­ها در مراجعین به مراکز درمانی و در نتیجه کسب تجربه­ی بیشتر توسط پزشکان و هم چنین جنبه اورژانسی­ تر بودن این بیماری­ ها نسبت به بیماری­ هایی چون دمانس و پارکینسون باشد.

در همین بررسی پزشکان رسته ­ی بهداشتی کفایت تشخیصی درمانی بالاتری در رابطه با سرفصل­ های تشخیص و درمان انواع بیماری­ های اعصاب محیطی و عوارض عصبی بیماری­های داخلی نسبت به پزشکانِ رسته­ ی درمانی برای خود قایل بودند، که علت آن می­تواند به مراجعه­ی بیشتر این بیماران به مراکز بهداشتی و نیاز این بیماران به پیگیری­های مداوم توسط مراکز بهداشتی باشد که پزشکان این رسته را نسبت به بیماری­های یاد شده متبحر می­ سازد. در بررسی انجام شده، در رابطه با سایر سرفصل­ ها، میان پزشکان رسته­ ی بهداشتی و درمانی از نظر کفایت تشخیصی درمانی، تفاوت معنی­ داری یافت نشد.

ارزش کاربردی سرفصل­های بیماری­های مغز و اعصاب بر اساس نظرات پزشکان مشمول طرح در همه­ی سرفصل­ها بجز سردرد، صرع، انواع ضایعات فضاگیر مغزی، سرگیجه، و انواع میوپاتی­ ها با سابقه­ ی کار همبستگی داشت، به این معنی که با افزایش سابقه­ ی کار ارزش کاربردی سر فصل­ های یاد شده در بین پزشکان مشمول طرح افزایش یافته است. وجود همبستگی مثبت میان سرفصل­ های یاد شده با سن، سال فراغت از تحصیل و سابقه­ ی کار، همگی می­تواند نشانه ­ی تأثیر نقش تجربه در تغییر ارزش کاربردی سرفصل ­های آموزشی از دید پزشکان مشمول طرح باشد.

مطالعه قندهاری نشان داد که وضعیت کفایت حرفه­ای پزشکان مشمول طرح در 85 درصد سرفصل­های آموزشی بیماری­های مغز و اعصاب در حد متوسط و کم بوده ولی در سر فصل­های آموزشی با ارزش کاربردی بالاتر کمبود کفایت و آموزش بالینی مشکل سازتر از بقیه موضوعات بیماری­های مغز و اعصاب بوده است. فراوانی بیشتر ارزش کاربردی مباحث کوما و حوادث عروق مغزی در پزشکان رسته­ی درمانی         می­تواند ناشی از مراجعه­ی بیشتر این بیماران به اورژانس مراکز بیمارستانی و برخورد بیشتر این پزشکان با موارد یاد شده باشد. بیشتر بودن کفایت حرفه­ای و عملی پزشکان رسته­ی درمانی در مبحث کوما نیز می­تواند ناشی از بستری بیماران اغمایی در بیمارستان و کسب تجربه­ی حرفه­ای تدریجی آن­ها در تشخیص و درمان بیماران کومایی باشد که موارد فوق احتمالاً ربطی به برنامه آموزشی آن­ها در دوره تحصیلات پزشکی عمومی ندارد.

نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که بالاتر بودن کفایت تشخیصی درمانی پزشکان در سردرد و سرگیجه می ­تواند ناشی از شیوع بالای این بیماری­ها وکسب دانش و تجربه توسط پزشکان در دوران پس از تحصیل باشد و لزوماً ارتباطی با برنامه آموزشی در دوران تحصیل ندارد. در مطالعه قندهاری پزشکان عمومی مورد مطالعه در مورد توانمندی­ های حرفه­ ای خود در زمینه­ی بیماری­های مغز و اعصاب تا حد زیادی عدم رضایت داشتند و نقاط ضعف در آموزش بالینی ایشان محرز بوده است. در نهایت با اشاره به لزوم بازنگری در برنامه­ های آموزشی توصیه شده است که مطالعات مشابه در زمینه­ی تمامی سرفصل­های بالینی تدریس شده در مقطع پزشکی عمومی در کشور انجام شود (12). نظر سنجی انجام شده در مورد آموزش پزشکی از دانشجویان دانشکده پزشکی ایران نیز موید لزوم تجدید نظر در برنامه ­ریزی درسی دوره­ی دکتری پزشکی عمومی بود (15).

از محدودیت­ های مطالعه حاضر می­ توان به توانایی محدود پزشکان در ارزیابی توانایی­ های بالینی خویش اشاره نمود و این نوع ارزیابی ممکن است ایده ­آل وکامل نباشد (16). از محدودیت­ های دیگر مطالعه حاضر در نظر نگرفتن متغیرهایی چون دانشگاه محل تحصیل و میزان مطالعات پس از فارغ التحصیلی دانست که می ­توانند کفایت بالینی پزشکان را متاثر سازند. با توجه به کمبود مطالعات منتشر شده، مطالعات بیشتر در این زمینه توصیه می­ گردد.

با توجه به نتایج مطالعات انجام شده و همچنین مطالعه­ ی حاضر، پیشنهاد می­ شود که در برنامه­ های تعیین شده­ ی بیماری­ های مغز و اعصاب توسط شورای برنامه ­ی پزشکی عمومی، بازنگری به صورت اختصاص دادن وقت و توجه بیشتر در رابطه با سرفصل ­های آموزشی با ارزش کاربردی بالا و حذف و یا محدود نمودن سرفصل ­های آموزشی که ارزش کاربردی کمی دارند، همچنین افزایش تعامل میان تدوین کنندگان برنامه ­ی درسی و فارغ التحصیلان جهت بهبود برنامه­ های آموزشی و در نتیجه بهبود کفایت بالینی پزشکان، اعمال شود.

قدردانی

این طرح، مصوب شورای پژوهشی کمیته تحقیقات دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بوده و نویسندگان بر خود لازم می­دانند از مدیریت پژوهشی دانشگاه، دبیر کمیته و سایر همکاران که در زمینه تامین مالی اجرای طرح پژوهشگران را یاری کردند، تقدیر و تشکر بعمل آورند

فهرست منابع
1. Hosseini nejad Z, Mousapor N. [ Assessing Internal Efficiency Indicators for Medical Education at Kerman University of Medical Sciences]. Iranian Journal of Medical Education 2004; 4(1):3-13 [Persian].
2. keyvani J.[Gozaresh Meli Amuzeshe Aali iran].Tehran: Ministry of Science, Research and Technology1380 ;3(2): 1-27.[Persian]
3. Bass EB, Fortin AH, Morrison G, Wills S, Mumford LM, Goroll AH. National survey of clerkship directors in internal medicine on the competencies that should be addressed in the medicine core clerkship. An J med 1997; 102(6):564-71.
4. Moattari M, Fallahzadeh M. [Senior Medical Students Self Evaluation of their Capability in General Competencies in Shiraz University of Medical Sciences]. Iranian Journal of Medical Education 2008; 7 (2) :371-377.[Persian]
5. Clack Gb. Medical graduates evaluate the effectiveness of their education. Med Educ 1994: 28 (5) 418-31.
6. Farjad M.[Osole Barnamerizi Amuzeshi Va Darsi]. 1 st ed. Tehran :Elham;1995. [Persian]
7. Dehghani M, Pourafzali M, Ebrahimzadeh A. [Teaching Minimum Learning Essentials to Orthopedic Interns in Isfahan University of Medical Sciences]. Iranian Journal of Medical Education 2008; 7 (2) :437-442. [Persian]
8. Hassan Zahraei R, Atash Sokhan G, Salehi S, Ehsanpour S, Hassanzadeh A. [Comparing the Factors Related to the Effective Clinical Teaching from Faculty Members' and Students' Points of View]. Iranian Journal of Medical Education 2008;7(2)249-256. [Persian]
9. Shakurnia A, Elhampour H, Marashi T, Heidari Soureshjani Sh. [ Concordance of Length and Contents of Continuing Medical Education Programs with Educational Demands of Practicing GPs in Khuzestan Province]. Iranian Journal of Medical Education 2007; 7(1): 85-91. [Persian]
10. Sohrabi Z. [Methods of quality management in a number of medical schools in the world]. Iranian Journal of Medical Education 2005:(14),35.[Persian]
11. Pololi LH, Frankel RM. Humanising medical education through faculty development: linking self-awareness and teaching skills. Med Educ 2005 Feb; 39(2):154-62.
12. Farjad M.[Osole Barnamerizi Amuzeshi Va Darsi]. 1 st ed. Tehran :Elham;1995. [Persian]
13. Heydari F, Amini M, Mannani A, Esfandiari S, Kalantari Meibodi M. [ Education in Emergency Department from the Viewpoint of Medical Students]. Iranian Journal of Emergency Medicine 2015;2(2):93-97. [Persian]
14. Ghandehari K. [ Medical doctor's Viewpoints about their Clinical Competencies in Neurologic Procedures]. Research in Medical Education Guilan University of Medical Sciences 2008; 1(2) :14-18.[Persian]
15. Daris L, King M,Assessment of Medical Students Clinical Competencies In The Neurology Clinic.Neurology 2007;68(8):597-9.
16. Biabangardi Z, Soltani SK, Amini A, Shekarabi R, Yadavar M.[The role of basic science courses in developing the competencies of graduates of the Iran Universities of Medical Sciences]. Iranian Journal of Medical Education 2005:5(1):13-24. [Persian]
17. Davis D,Mazmanian P,Fordis M,Harrison R,Thorpe K,Perrier.Accuracy Of physician Self-assessment Compared With Observed Measures of Competence.JAMA 2006; 206:1094-1102.
ارسال پیام به نویسنده مسئول



XML   English Abstract   Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Roudbary S A, Salari A, Hedayati emami T, Bakhshayesh eghbali B, Kazemnezhad leili E, Moaddabi Y. General Physician's Viewpoints, about Educational Titles and Clinical Competencies in Diagnosis And Management of Neurological Diseases. RME 2015; 7 (3) :29-39
URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-220-fa.html

رودباری سید علی، سالاری امیر، هدایتی امامی تارا، بخشایش اقبالی بابک، کاظم نژاد لیلی احسان، مودبی یاسر. بررسی نظرات پزشکان عمومی شاغل در رابطه با سرفصل‌های بیماری‌های مغز و اعصاب و کفایت بالینی آن‌ها در تشخیص و درمان. پژوهش در آموزش علوم پزشکی. 1394; 7 (3) :29-39

URL: http://rme.gums.ac.ir/article-1-220-fa.html



بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.
دوره 7، شماره 3 - ( 1394 ) برگشت به فهرست نسخه ها
پژوهش در آموزش علوم پزشکی Research in Medical Education