محیط کار و فعالیتهای مربوط به کار پرستاران از عوامل تهدیدکننده و ایجاد اضطراب و آسیبهای ناشی از آن میباشد. این استرسها میتواند روی خوب بودن از نظر روانی و همین طور عملکرد پرستاران تأثیر منفی بگذارد (1). حالتهای اورژانسی، فشارهای روحی ـ روانی محیطهای بیمارستانی، برخورد با مسائل و مشکلات بیماران ساعات طولانی کار و کار شبانه، از عوامل فشار و تنش روانی بر آنهاست. این وضعیت، موجب کاهش عملکرد جسمی و ظرفیت روانی پرستاران و بالتبع افزایش احتمال خطاهای کاریمیشود که با توجه به سروکار داشتن ایشان با بیماران و بهدنبال آن سلامت جامعه میتواند اثرات جبران ناپذیری داشته باشد (2،3). اگر در کنار اقدامات ارتقاء کیفیت و بازدهی در محیط کاری سطح سلامت روان و مشکلات ناشی از عدم توجه به آن نیز سنجیده شود، در شناسایی و مقابله با مشکلات کاری پرسنل نقش به سزایی خواهد داشت (4). عملکرد شایسته پرستاران نیازمند بهره برداری از روش های مقابله ای مطلوب و همچنین عناصری نظیر هوش هیجانی و باورهای مربوط به خودکارآمدی است؛ این عناصرازجمله مولفه های تأثیرگذاربر رابطه پرستار و بیماردرنظرگرفته شده است (5).
هوش هیجانی مجموعهای از تواناییهای شناختی و هیجانی به هم پیوسته است که به فرد کمک میکند تا با درک، ارزیابی و بیان دقیق هیجانها، از احساساتی که افکار را تسهیل مینمایند، آگاهی یابد (6) و با برقراری توازن میان افکار و هیجانهای خود، تصمیمگیریهایعاقلانه و رفتاری مسئولانه داشته باشد (7). به عبارت دیگر هوش هیجانی به عنوان یک عامل حمایتی در برابر فشارهای کاری به شمار میآید. هوش هیجانی با مدیریت عواطف و احساسات کارکنان و تسهیل تبادل احساسات مثبت بین آنان از اثرات منفی فشارهای شغلی کاسته، آنان را در برابر فرسودگی زود هنگام که رابطه دو سویه با سلامت روانی دارد، مقاوم میسازد (8). سلامت روانی یک بعد از سلامت عمومی است و طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی. همچنین سلامت به عنوان شرایطی که فرد با توجه به توانایی خود قابلیت سازگاری و مقابله با مشکلات را داشته باشد، تعریف شده است (9). عوامل متعددی می تواند در سلامت عمومی افراد نقش داشته باشد. آستین و همکاران و سیروچی و همکاران (10،11) به تأثیر هوش هیجانی بر سلامت عمومی اشاره نمودهاند. هوش هیجانی به گفته سیروچی عامل مؤثر و تعیینکننده در برآیندهایزندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی میباشد (12). طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی نیز هوش هیجانی رابطه مثبتی با سلامت روان دارد (13). فخری و همکاران در پژوهشی نشان دادند، بین سلامت عمومی با هوش هیجانی و خلاقیت، همبستگی مستقیم و معنی داری وجود دارد (14). در تحقیق رویز آراندا (Ruiz-Aranda) و همکاران نیز نشان داده شد،کسانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند از استرس کمتر و رضایت از زندگی بیشتر و شادکامی بیشتر بهره می برند. همچنین یافته ها نشان داد که هوش هیجانی بالا سلامت عمومی را هم افزایش می دهد (15) .
با توجه به نتایج پژوهش های پیشین که حاکی از تاثیر هوش هیجانی بر سلامت عمومی است، از یک سو و از سویی دیگر توجه به این امر که هوش هیجانی، برخلاف هوش شناختی توانایی ثابت و تغییرناپذیری نیست، بلکه قابل رشد و تغییر است و می توان از طریق آموزش های ویژه میزان آن را افزایش داد و سطح کمّی و کیفی آن را بهبود بخشید (16، 17، 18) و از آموزش هوش هیجانی در جهت افزایش سلامت عمومی افراد استفاده نمود. با توجه به اینکه پرستاری از جمله مشاغل استرس زا بوده و پرستاران از نظر هیجانی و عاطفی در شرایط پر فشاری هستند، این نکته را خاطر نشان میکند که آیا آموزش هوش هیجانی در این گروه از افراد که تحت شرایط متغیر و پر فشار هیجانی هستند، نیز موثر است؟ در این راستا پژوهش حاضر با هدف پاسخگویی به این سوال طراحی و اجرا گردید: آیا آموزش هوش هیجانی بر سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای بستری بیمارستان شفای رشت تاثیر گذار است؟
روش ها
پژوهش حاضر یک مطالعه نیـمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون دوگروهی می باشد. جامعهی آماری این پژوهش کلیه پرستاران شاغل در بخشهای بستری بیمارستان شفای رشت در سال 92- 1391 بود. از آنجائی که روش این پژوهش نیمه تجربی و نیازمند کنترل متغیرهای مزاحم بود، لذا برای انتخاب گروه نمونه، ابتدا از بین لیست کلیه پرستاران شاغل در بخشهای بستری بیمارستان شفای رشت 200 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ در مورد آنان اجرا گردید، سپس از تعداد 67 پاسخنامه که نمره بالای خط برش (26) در این پرسشنامه داشتند 34 نفر به شکل تصادفی در دسترس انتخاب شده و پس از مرحله اخذ رضایت کتبی آگاهانه تحقیق و با توجه به ریزش 4 نفره،30 نفر از آنان به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. معیارهای ورود تمایل به همکاری و دارا بودن شرایط جامعه پژوهش (داشتن حداقل مدرک کارشناسی پرستاری و اشتغال در بخشهای بیمارستان حداقل یکماه قبل از شروع پژوهش) و معیار خروج عدم همکاری و پر نکردن پرسشنامه یا رضایت نامه بود.
پس از انتخاب نمونه آماری و مشخص کردن گروه آزمایش و کنترل، گروه آزمایش به مدت یکماه طی 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش گویههای هوش هیجانی قرار گرفتند. جلسات آموزشی در خارج از شیفت کاری و با هماهنگی قبلی با آنها به صورت زیر اجرا شد. جلسهی اول: معارفه اعضا، آشنایی با موضوع هوش هیجانی و مؤلفههای آن و خودآگاهی .
جلسهی دوم: آشنایی اعضا با مفهوم عزت نفس و به کارگیری راهکارهای ارتقاء آن، افکار تحریف شده و روشهای مثبت اندیشی، تعریف ابراز وجود، فواید برخورداری از مهارتهای خودابرازی، راهکارهای ارتقاء ابراز وجود و مهارت گوش دادن .
جلسهی سوم: آشنایی اعضا با مفاهیم استقلال و خودشکوفایی و راههای دستیابی به آنها، آشنایی با همدلی و نقش آن در ارتباطات و ارائه راهکارهایی جهت دستیابی به آن از جمله تسلط بر زبان بدن.
جلسه چهارم: آشنایی افراد با مسئولیتپذیری اجتماعی و اهمیت آن در ارتقاء رشد شخصی و اجتماعی و آشنایی با مهارت ارتباطی و ارائهی راه کارهایی برای ارتباط مؤثر و بررسی مراحل یک ارتباط بین فردی مؤثر.
جلسه پنجم: آشنایی با استرس و افکار منفی و پیامدهای آن و ارائهی راهکارهایی جهت کنترل آن، نقش باورهای منفی و غیرمنطقی در ایجاد استرس، شرح روشهای مقابله با استرس و اقدامهای لازم در مهار استرس. جلسهی ششم: آشنایی با حل مسأله و ارائهی راهکارهایی برای حل مسأله و تصمیمگیری شامل: تعریف حل مسأله، رویارویی، مسئولیت پذیری و رویارویی با مسائل، ویژگیهای افراد توانمند در حل مسأله ، گامهای حل مسئله و تمرکز بر مشکل یا تمرکز بر راه حل. جلسه هفتم: آشنایی با موضوع آزمون واقعیت و انعطافپذیری. جلسه هشتم: آشنایی با مفاهیم خوشبینی و شادکامی و خاتمه جلسات آموزشی.
لازم به ذکر است در ابتدای هر جلسه از افراد خواسته میشد در مورد محتوای بحثها و جلسات با هیچ یک از همکاران خود صحبت نکنند. یک هفته پس از پایان آخرین جلسه، پس آزمون بر گروه آزمایش و کنترل انجام شد همچنین توضیح هر یک از مراحل آموزش و هدف مطالعه و خروج به اختیار در هریک از مراحل پژوهش از ملاحظات اخلاقی به کار رفته در این طرح بود.
پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28): این پرسشنامه 28 ماده دارد که توسط گلدبرگ و هیلر با روش تحلیل عاملی ساخته شده است و دارای چهار مقیاس می باشد که علایم جسمانی، اضطراب، افسردگی و اختلال در کنش وری اجتماعی را می سنجد و هر مقیاس هفت سوال دارد. از این آزمون برای هر فرد 5 نمره به دست می آید که 4 نمره آن مربوط به خرده مقیاس ها و یک نمره هم از مجموع نمرات خرده مقیاس ها به دست می آید، که نمره کلی می باشد. متوسط حساسیت پرسشنامه GHQ-28 برابر با 84 درصد (بین 77 درصد تا 89 درصد) و متوسط ویژگی آن برابر 82 درصد (بین 78 درصد تا 85 درصد) است. ضریب اعتبار نسخه فارسی 28 مادهای پرسشنامه سلامت عمومی با روش بازآزمایی با فاصله زمانی 7 تا 10 روز روی گروه 80 نفره به میزان 0/91 برآورد شده که در سطح خطای یک هزارم معنا دار است (19). ضریب اعتبار کلی این آزمون 0/88 و ضریب اعتبار خرده آزمون ها بین 0/50 تا 0/81 گزارش گردیده است. میزان اعتبار این پرسشنامه به شیوه همسانی درونی (آلفای کرونباخ) برای مقیاس های علایم جسمی 0/85، اضطراب و بی خوابی 0/78 ، اختلال در عملکرد اجتماعی 0/79 و افسردگی وخیم 90/91 و کل پرسشنامه 0/85 به دست آمده است (20).
یافته ها
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش آموزش هوش هیجانی بر سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای بستری بیمارستان شفای رشت بر دو گروه آزمایش و کنترل 15 نفره انجام گردید. تمامی شرکت کنندگان دارای مدرک کارشناسی پرستاری و دارای شیفت در گردش ، فقط شاغل در همین بیمارستان و با سابقه کاری متوسط 6/8 سال و همگی زن بودند. میانگین سن گروه آزمایش4/57 ± 31/25 سال بود که بالاترین سن 41 و کمترین 26 سال بوده است. برای گروه کنترل میانگین سنی 3/98 ±31/72 سال که بیشترین سن 42 و کمترین 26 بوده است. با توجه به طرح پژوهش جهت تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد و نتایج حاصل از تحلیل در جداول شماره یک و دو ارائه شده است. همانطور که در جدول شماره یک مشاهده میشود پس از تعدیل نمرات گروههای آزمایشی و گروه کنترل با توجه به نتایج جدول فوق و بر اساس آلفای میزان شده بنفرون (025/0) آموزش هوش هیجانی بر سلامت عمومی 19/54= (36 ، 1) F موثر بوده است.

بحث و نتیجه گیری
نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که آموزش هوش هیجانی بر اساس آلفای میزان شده بنفرون بر سلامت عمومی پرستاران شاغل در بخشهای بستری بیمارستان شفای رشت، و هم چنین بر خرده مقیاس های علائم جسمانی، علائم اضطراب، کارکرد اجتماعی و علائم افسردگی آنها مؤثر بوده است.
مؤلفههای هوش هیجانی از جمله اداره هیجانات، ارزیابی هیجانات خود و دیگران، همدلی و انعطافپذیری هیجانی، خصوصیاتی هستند که در افراد سالم به میزان بیشتری نسبت به افراد دیگر وجود دارد. کنترل هیجانات، در واقع باعث آرامش روانی بیشتری در فرد میشود و تنیدگی را کاهش میدهد. همچنین انعطاف پذیری هیجانی، به فرد این امکان را میدهد که در موقعیتهای مختلف در زندگی واکنشهای مناسب نشان دهد، که این امر میتواند باعث کاهش اضطراب شده و سلامت روانی- جسمانی فرد را تضمین نماید. این افراد به رویدادهای استرسزا به عنوان چالش و فرصتی برای یادگیری مینگرند، نه تهدیدی برای امنیت؛ در نتیجه اختلال های فیزیولوژیک و هیجانی کمتری را تجربه می کنند. افراد در طی این برنامه آموزشی یاد میگیرند که با خویشتن داری به جای رفتارهای تکانشی و بدون وارد کردن ضربه جسمی و روانی به خود یا دیگران واکنش سازنده و صحیح داشته باشند.
یکی ازعوامل اساسی هوش هیجانی این است که فرد راهبردهای ارتباطی را چگونه و در چه زمانی و به چهشکل مورد استفاده قرار دهد. هوش هیجانی مجموعهای از قابلیتهای غیرشناختی است که تواناییفرد را در سازگاری با مقتضیات محیطی و فشارهای حاصله افزایش میدهد (21) و از طریق مولفههای درک روابط بین فردی و حساسیت در برقراری ارتباط با دیگران در سلامت عمومی اثر میگذارد. در آموزش گویه های هوش هیجانی ضمن تمرین مهارتهای ارتباطی (درون شخصی و بین فردی)، توانایی افراد در ایجاد و حفظ شبکههای اجتماعی افزایش می یابد. پژوهش ها نشان داده که با افزایش حمایت اجتماعی سلامت افراد نیز افزایش می یابد. (24-22)
براساس مطالعات داونز نیز افراد دارای هوش هیجانی بالاتر از طریق تفکیک منابع استرس متعدد و تمیز محتوای مسایل مربوط به خود و دیگران به شیوه منطقی با مسائل کنار آمده و کمتر خود را درگیر سیکل ناکارآمد چرخه افکار منفی منجر به افسردگی مینمایند و لذا آموزش هوش هیجانی به افراد میتواند ظرفیت روان شناختی تفکیک، تبیین و مقابله مناسب با مشکلات و رخدادهای زندگی را در آنها ایجاد نماید و همین امر بر افسردگی تاثیر می گذارد (25). لذا آموزش هوش هیجانی می تواند به افراد کمک کند تا نسبت به خود و هیجانات خود آگاهی پیدا کرده و توانایی کنترل استرس و برخی هیجانات منفی را در خود پیدا کنند، توانایی برقراری ارتباط موثر، توانایی شنونده خوب بودن نیز در افراد ارتقاء می یابد و فرد ارتباطات بین فردی با کیفیت بیشتری را تجربه می کند و همین روابط حمایت اجتماعی بیشتری را برای فرد به همراه دارد. بطور کلی آموزش هوش هیجانی موجب افزایش ظرفیت روانشناختی افراد شده، به عبارتی توان سازگاری افراد افزایش مییابد که وجود این مولفه نشانگر سلامت روانی افراد میباشد (25). با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، آموزش هوش هیجانی میتواند در برنامه های ارتقاء سلامت مورد توجه قرارگیرد و در توانمندسازی افراد برای مقابله در برابر مشکلات و شرایط سخت و همچنین سازگاری افراد مورد استفاده قرار گیرد.
تمرکز بر روی پرستاران یک بیمارستان و یک شهر یکی از محدودیت های پژوهش حاضر است. همچنین با توجه به نقش احتمالی جنسیت بر هوش هیجانی و محدود بودن این تحقیق بر پرستاران زن که اکثریت مطلق پرستاران بیمارستان شفای رشت را تشکیل میدهند، تعمیم این نتایج بر کل جامعه پرستاری اعم از زن و مرد باید با تأمل و احتیاط صورت پذیرد. استفاده از پرسشنامه های دیگر و انجام تحقیق در سایر بیمارستان ها و مراکزدرمانی از جمله بیمارستان های جسمی و مقایسه نتایج با تحقیق حاضر و بررسی علل تفاوتهای احتمالی پیشنهاد می گردد.
قدردانی
بدینوسیله از زحمات ریاست محترم مرکز آموزشی درمانی شفا (رشت) و همچنین مدیر داخلی، مترون، سوپروایزر آموزشی و پرسنل زحمتکش پرستاری آن مرکز که خالصانه در انجام این پژوهش ما را یاری نمودند ، سپاسگزاریم.
|